ملکـــــــღــــه
#یاشاییش اکبر ی دختر پنج ساله به اسم حدیث و رضا هم ی پسر دوساله به اسم مهدی داشت خونمون پر از صدای
#یاشاییش
8
پدرم در حالی که لقمه ی کوکو رو میزد داخل ماست گفت:داشته یا نداشته صلاح دیدم بخرم بعدم گفت:پروانه شامتو خوردی لباساتو بپوش تو تنت ببینم
پدرم کمتر میشد رو حرف مادرم حرفی بزنه و همین باعث شد مادرم شروع کنه به داد و فریاد و زدن خودش و ناله ونفرین کردن من و هر کس باعث بانی لباس خریدن بوده؛ تو دلم گفتم تازه ننه هنوز نمیدونه شلوار جین هم هست،،،
پدرم هم برعکس همیشه اینبار نه حرفی زد و نه ناز مادرمو نکشید بلکه بی تفاوت شامشو خورد و از سر سفر عقب نشست من تا آخر سفره حتی سر بالا نکردم و بعدم سریع سفره رو جمع کردم و بردم تو آشپزخونه و شروع کردم شستن ظرفها که یه دفعه صدای دعوای پدر و مادرم بالا رفت از کنار در آشپزخونه بیرون رو نگاه کردمو دیدم لباسام تو دست مادرمه و داره به پدرم میگه بی غیرت اینا چیه برای این ورپریده خریدی الان آتیشش میزنم یه لحظه حس کردم قلبم از شنیدن این جمله ایستاد پدرم بلند شد و لباسا رو از دست مادرم گرفت گفت: زن تو دیوونه ای این کارا و حرفها چیه مادرم داد میزد و میگفت: من دیوونه ام!! حالا دخترت رو عروسک کن و دنبال خودت راه بنداز دیر نیست به حرفم برسی و نتونی از بی آبرویی سرتو بالا کنی پدرم گفت: زن دست بردار از این حرفها خون به جیگر این دختر نکن تا دیروز نوبت الهه بود حالا پروانه حتما چهار روز دیگه هم پریسا
مادرم فریاد زد، خون به دل !! داری حرفهای الهه رو تحویل من میدی اونم این حرفها رو یادت داده این از خودش که تا اومدم شوهرش بدم با کاراش جون منو گرفت اینم از درس دادنش به تو اصلا انگار نمیفهمه من دارم فکر چی رو میکنم و جوش چی رو میزنم بابا گفت: برو زن برو این فکرا رو از سرت بیرون کن گفتم:داریم میریم سفر این دختر رخت و لباسش جوری نباشه که کسی حرفی بزنه مگه ندیدی دخترای خواهر و برادرامو!؟
مادرم بازم کوتاه نیومد و گفت:مگه کورم که نبینم پدر و مادرای بی غیرتشون چطور چشم و گوششون رو بستند پس بگو تو هم میخوای این ورپریده اونجوری بگرده پدرم دیگه صبر نکرد و از جا بلند شد و لباسا رو داد به من که هنوز دم آشپزخونه بودم و رو به مادرم گفت: سودابه ارواح خاک پدرم گزندی به این لباسا برسه همین عیدی طلاقت میدم میفرستمت قزوین زیر دست برادرت قسم خاک پدر قسم راست پدرم بود و مادرم میدونست پدرم شوخی باهاش نداره پدرم رفت تو حیاط قبل از اینکه مادرم حرفی بزنه رفتم تو اتاقم و سریع قبل از اومدن پریسا یا مادرم لباسا رو تا کردمو زیر رختخوابا گذاشتم چند لحظه نشده بود مادرم فریاد زد کجا رفتی ذلیل شده بیا آشپزخونه رو جمع کن...
🕊🕊🕊🕊🕊
🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
#تقاضای_همفکری
سلام خدمت مامانای با تجربه خواهش میکنم کمکم کنید یه پسر ۴ ساله دارم که ۷ ماهه بدنیا اومد وتا ۲ سالگی رفلاکس شدید داشت و خدا رو شکر با دارو خوب شد و اما وزنش ۹ کیلو هست بسیار لاغر وضعیف الان غذا خوب میخوره ولی استپ وزنی داره حتی نیم کیلو هم لاغر تر شده غصه میخورم خیلی زیاد خیلی دارو دادم و حتی عرق یونجه اما وزن نمیگیره که نمیگیره چه کنم از نگاه مردم از غم خودم کمکم کنید چیکار کنم بچم رشد کنه وزن بگیره ممنون میشم جوابمو بدید دوسال شب و روز استفراغ می‌کرد خوب شد والان هم همینکه غذا میخوره میره دستشویی اصلا تو معده ش غذا نیم ساعت هم نمیمونه کلی هم داروی ویتامین و کلسیم میدم هیچ فایده ای نداره قدش هم خیلی کوتاهه
#تجربه
#مشاوره
#همسرداری
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
سلام عزیزم
دیدم زیر داستان یاشایین نوشتین دلم میخواد این مثلا مادر رو خفه کنم،
بله متاسفانه همچین مادرهایی هم بودند وهم هستن امید. آرم که مادرهای شما اینطور نباشن
متاسفم که خودم هم درست تو همون سن و سال ازین مشکلات داشتم.
مادرمنم خیلی بهم گیر میداد به لباس پوشیدن، به رفتارها ، دوست نداشت با کسی حرف بزنم
حتی من چشم هام خیلی ضعیف بود نمیذاشت بیرون عینک بزنم
توراه مدرسه از خونه که میرفتم بیرون عینک رو در می‌آوردم میزدم و موقع برگشتن از چشم میگرفتم این نزدن کامل عینک خیلی بلا سر چشمام آورد
سرتون رو درد آوردم هر چی بگم کمه
😔😔😔
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
16.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#فاطمیه
یا حسین قبریوه قوربان اولوم ... ♥️
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
16.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
⌛✨امروز این پادکست رو اتفاقی دیدم به نظرم مشکل الان
خیلی از خانواده های ما ایرانی هاست 🥲
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
ملکـــــــღــــه
.#رسوایی -دو سه تا انتخاب کن زود باش ببینم حتی با نگاه کردن به لباس ها نیز شرمم می شد اما زبان به
.#رسوایی
اون کفشا برای منه .
سمیرا سرش را بالا آورد و بشاش گفت :
-میبینی چه جاری خوبی داری؟! تو رو تکمیل کردم خودم موندم .
تا رسیدن به خانه لبخند از روی صورت هیچ کداممان پاک نمیشد اما به محض ورود و
دیدن توران خانم کم کم انحنای لب هایم صاف شدند .
در درگاه آشپزخانه ایستاده بود و اخم هایش در هم بود .
-علی مادر دیر کردی .
لب فرو بستم. عادت داشتم سلام کنم و پاسخ ندهد. حالا علاوه بر من از سمیرا هم رو
ترش کرده بود .
علی خریدهایمان را به اتاقشان برد و به آنی بازگشت .
-ببخشید حاج خانم خرید شما خانما تمومی نداره که، چیزی شده؟
قری به گردنش داد و روی نزدیک ترین مبل به آشپزخانه نشست.
-عمران زنگ زده بود به گوشیت خاموش بودی تو خونه دنبال یه چیزی میگشته پیدا
نمی کنه دو ساعته .
علی سر چرخاند و به منی که هنوز سر پا بودم اشاره زد .
-بهار خانم من گوشیم شارژ نداشته متوجه نشدم خاموش شده شما یه زنگ به عمران
بزن .
طبق گفته اش سریع به طرف تلفن خانه رفتم و شماره ی عمران را گرفتم سنگینی نگاه آن زن آزارم می داد و من باید تحمل می کردم .
-بله؟
صدای تند و تیزش برای لحظه ای درنگ در ردیف کردن کلماتم ایجاد کرد .
-س... سلام...
با همان لحن غرید :
-برگه سندا کجاست؟ رو اوپن گذاشته بودم .
پشت به بقیه کردم و سعی کردم متوجه نشوند که عمران داد و قال به راه انداخته .
-تو کشو گذاشتم، کشو زیر تلویزیون .
بی حرفی تماس را قطع کرد. نمی دانم از خجالت بود یا چه با همان لحنی که ضعف و
ناراحتی درش وجود نداشت زمزمه کردم .
-باشه خداحافظ .
انحنای لب هایم هم بخاطر خیرگی نگاه توران خانم بود .
روشی که سمیرا گفته بود را در پیش گرفتم. یک خط از کتاب بزرگ سیاست های زنانه
را اجرا کردن هنری بود که توانسته بودم انجام بدهم .
چادرم را از روی سرم برداشتم و به سوی سمیرا رفتم .
مشغول تعویض لباس هایش بود با دیدنم لبخندی زد .
-بهار جان بی زحمت آرزو رو صدا کن بیاد البته اگه بیداره .
چشمی گفتم و در اتاق روبرویی را زدم . صدای ضعیفش را شنیدم که اجازه ی ورود میداد .
به دیوار تکیه زده بود و از پنجره حیاط را نظاره می کرد. هوای دلش هم گویا مثل هوای
آسمان ابری بود که دانه های درشت اشک را با دیدنم از روی گونه اش پاک کرد .
-بیا تو بهار .
اتاقش را تا به حال ندیده بودم نه به این حد واضح...
ست صورتی ملایم اتاق دلنشین بود .
-سمیرا گفت بری اتاقش .
روی تخت نشست و دستانش را ستون بدنش کرد .
-حوصله ندارم میرم حالا... بیا بشین .
این سوی تخت نشستم .
با تیشرت و شلوار راحتی و موهایی باز که چهره اش را قاب کرده بود، مظلوم تر جلوه
می
کرد .
-گریه میکردی؟
این دست و آن دست کرد اما دروغ نگفت .
-دلم واسه اون بی معرفت تنگ شده .
گفتن و ریختن اشک هایش هم زمان شد. با همان بغض بیخ گلویش ادامه داد :
-نه زنگ میزنه نه میاد دنبالم انگار از خداش بوده
به قلم پاک #حدیث
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
خواهریا خواندن آیه الکرسی رو فراموش نکنید👌
🌸 آیه الکرسی 🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
🍃اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ من ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ
منْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ🍃
🍃لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ فقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ🍃
🍃اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُوا
أوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ🍃
❤️الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم❤️
⚜️ صلوات خاصه امام رضا (ع)⚜️
🌺 اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا الْمُرتَضَی ، اَلْاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ ، وَ حُجَّتِکَ عَلیٰ مَنْ فَوْقَ الْاَرضِ وَ مَنْ تَحتَ الثَّریٰ ، اَلصِّدّیٖق الشَّهیدِ ، صَلوٰةً کَثیٖرَةً تٰآمَّةً ، زٰاکِیَةً مُتَوٰاصِلَةً ، مُتَوٰاتِرَةً مُتَرٰادِفَةً ، کَأَفْضَلِ مٰا صَلَّیْتَ عَلیٰ اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیٰائِکَ. 🌺
❤️❤️
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
از شما ادمین محترم ومدیر کانال خیلی تشکر میکنم بابت مطالب خوبتون ودوتا پیشنهاد دارم
اول اینکه به دوستان تدکر بدید فبل از فرستادن جواب دوستان یک دور خودشون متن رو بخونن واگر نام دارو یا گیاهی رو میگن لطف کنن حداقل دوبار در متن اسمش رو تکرار. کنن که عزیزانی که میخوان جواب بگیرن درست جواب بگیرن گاها نمیشه کلماتی رو که دوستان میگن تلفظ کرد وعملا پاسخ سوخت میشه ودوم اینکه در روز تعداد مشخصی پیام بدارید که بتونیم بخونیم گاها اینقدر زیاد هست که مجبور میشیم رد کنیم حیفه واقعا
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88