eitaa logo
ملکـــــــღــــه
14.4هزار دنبال‌کننده
16.1هزار عکس
4.3هزار ویدیو
7 فایل
انَّ مَعَ العُسرِیُسرا💚 اینجا دورهمی خانوماس🥰 تجربیات خاطرات و درددلاتون و سوالاتتون رو به آیدی زیر بفرستید @Yass_malake لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88 رزوتبلیغات https://eitaa.com/joinchat/1292435835Ca8cb505297
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 یک داستان یک پند 🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃
ملکـــــــღــــه
🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 یک داستان یک پند 🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 📚 💞مردی در نیمه‌های شب دلش گرفت و از نداری گریه کرد. دفتر و قلم به دست گرفت و شمع را روشن و برای خدا نامه‌ای نوشت. نوشت به نام خدا نامه‌ای بخدا. ازفلانی. خدایا در بازار یک باب مغازه می‌خواهم یک باب خانه در بالا شهر و یک زن خوب و زیبای مؤمن و پولدار و یک باغ بزرگ در فلان جا. دوستش که این نامه را دید گفت: «دیوانه! این نامه را به خدا نوشتی چگونه به خدا می‌خواهی برسانی؟» گفت: «خدا آدرس دارد و آدرسش مسجد است.» نامه را برد و در لای جدار چوبی مسجد گذاشت و گفت خدایا با توکل بر تو نوشتم نامه‌ات را بردار!! نامه را رها کرد و برگشت. صبح روز بعد ناصرالدین‌شاه به شکار می‌رفت که تندباد عظیمی برخاست طوری که بیابان را گرد و خاک گرفت و شاه در میان گرد و خاک گم شد. ملازمان شاه گفتند: «اعلی‌حضرت! برگردیم شکار امروز ممکن نیست. شاه هم برگشت. چون به منزل رسید میان جلیقه خود کاغذی دید و باز کرد و دید همان نامه مرد فقیر است که باد آن را در آسمان رها و در لباس شاه فرود آورده بود. شاه نامه را خواند و اشک ریخت. گفت بروید این مرد را بیاورید. رفتند کاتب نامه را آوردند. کاتب در حالی که از استرس می‌ترسید، تبسم شاه را دید اندکی آرام شد. شاه پرسید: «این نامه توست؟» فقیر گفت: «بلی ولی من به شاه ننوشته‌ام به خدایم نوشته‌ام.» شاه گفت: «خدایت حکمتی داشته که در آغوش من رهایش کرده و مرا مأمور کرده تا تمام خواسته‌هایت را به جای آورم.» شاه وزرا و تجار و بازاریان را جمع کرد و هرچه در نامه بود بجا آورد. در پایان فقیر گفت: «شکر خدا.» شاه گفت: «من دادم شکر خدا می‌کنی؟» فقیر گفت: «اگر خدا نمی‌خواست تو یک ریالم به کسی نمی‌دادی؛ اگر اهل بخششی به دیگرانی بده که نامه نداشتند.» ✨هیچ کاری بدون اذن الله متعال صورت نمیگیرد👌🏻 ‌‎  ‎‌‌‎‌‌‎‌‌✾࿐༅✧❤️✧ ༅࿐✾ 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 سلام عزیزدلم خوبی؟ درمورد پیام دوستمون که درمورد حاجی بابا گفتن. من به پدر بابام میگفتم حاجی بابا.ما باهم تو یه حیاط بودیم البته با دوتا عموم که خونه هاشونو جداکرده بودن ولی خونه ما بهم وصل بود حاجی بابا من خیلی مهربون بود من عاشقش بودم هیچکس نمیتونست پیش حاجی بابام بهم چیزی بگه اگه براخودشون چیزی میخریدن امکان نداشت برامن نیاره یا خیلی سفر مکه و کربلا و مشهد رفت هردفعه برامن عروسک میاورد برا بقیه لباس چون من عروسک خیلی دوست داشتم و همشو هنوز همونجور سالم دارم وقتی عروسی کردم حاجی بابام الزایمر گرفته بود و کسی یادش نمیومد ولی من باید هروز میرفتم پیشش اگه نمیرفتم خبرمو ازهمه میگرفت چشم انتظارم بود.وقتی عروسی کردم شب عروسی عمم شام عروسیم داد به حاجی بابام گفت حاجی بخور شام عروسی آرزو اونشب حاجی بابام انقد گریه کرد ازدست عمم چیزی نخورد زنگ زدن من رفتم منو محکم بغل کرد بوسم کرد غذاش همرو بهش دادم خورد.حاجی بابایی که با چندتا قاشق برنج سیر میشد اونشب یه بشقاب برنج خورد تا۲۴سالگیم باهم بودیم ولی بعدش ازپیشم پر کشید رفت خیلی دلم براش تنگ شد همش یاد خاطره هاش میوفتم گریه میکنم الانم که دارم اینارو مینویسم دارم گریه میکنم روحت شاد حاجی بابا مهربونم🖤 اگه دوست داشتی پیامم بذار کانال 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 سلام یاس جون ❤️😘❤️یه سوال دیگه یاد دوران ابتدایی افتادم ،یه روز شیفت صبح بودیم منو خواهرم دختر داییم می خواستین بریم مدرسه،من ازخونه خارج شدم جلو درحیاتمون واسادم که خواهرمو دختر داییم بیان وباهم بریم مدرسه که ناگهان دیدم یه سکه ده تومانی افتاده نزدیکدرحیاتمون تو دلم گفتم حتما از دست مامانم افتاده چون مامانم هر روز صبح زود میرفت نونوایی،تا خم شدم سکه رو وردارم از درونم چنان فریاد مهیبی اومد که نه صدای مرد بود نه صدای زن اماصدای خودم نبودشبیه صدای آدم بزرگا بود هر کاری میکردم دستم بره سمت پول اما انگار یکی دستمو گرفته بوداز درون بعد چند ثانیه بلند شدم ایستادم اما تاخواهرم اومد پولو دید زودی راحت برداشتش،😂چنین تجربه تا به حالا دیگه پیش نیومده برام،اگه خانما همچین اتفاقی براشون رخ داده بگن،چون خیلی تو کفش موندم،که این صدای واضح و سخت از کجا بود ،مرسی ازهمتون ماه بانوها😘😘 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 ﻋﺸﻖ ﺗﻮ، ﯾﮏ ﺳﺎﻋﺖ ﺑﻪ ﺷﺒﺎﻧﻪ ﺭﻭﺯ ﺍﻓﺰﻭﺩ ﺳﺎﻋﺖ- ﺑﯿﺴﺖ ﻭ ﭘﻨﺞ! ﻋﺸﻖ ﺗﻮ، ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﺍﯾﺎﻡ ﻫﻔﺘﻪ ﺍﻓﺰﻭﺩ ﺭﻭﺯ ﻫﺸﺘﻢ! ﻋﺸﻖ ﺗﻮ، ﯾﮏ ﻣﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﺳﺎﻝ ﺍﻓﺰﻭﺩ ﻣﺎﻩ ﺳﯿﺰﺩﻫﻢ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ، ﯾﮏ ﻓﺼﻞ ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﭼﻬﺎﺭ ﻓﺼﻞ ﺍﻓﺰﻭﺩ ﻓﺼﻞ ﭘﻨﺠﻢ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﻧﻮﻋﯽ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺨﺸﯿﺪ ﮐﻪ ﯾﮏ ﺳﺎﻋﺖ ﻭ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﻭ ﯾﮏ ﻣﺎﻩ ﻭ ﯾﮏ ﻓﺼﻞ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﻋﺎﺷﻘﺎﻥ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺩﺍﺭﺩ... 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 حقوقی ⚖️ در چه مواردی زن مجاز به عدم تمکین است ✅ بر اساس قانون مدنی در برخی مواقع ، زن مجاز است که از تمکین در برابر شوهر خودداری نماید و در عین حال ، از حق نفقه برخوردار است . مانند ابتلای شوهر به امراض جنسی و مقاربتی ، ضرر بدنی ، مالی یا شرافتی به زن و بیماری زن . همچنین ، زن در صورتی که بخواهد از حق حبس استفاده کند یا حق تعیین مسکن زندگی به او داده شده باشد ، می تواند از تمکین خودداری نماید . 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 حقوقی ⚖️ مهریه زن ✅ یکی از مهمترین حقوق مالی زنان که به موجب عقد ازدواج به آنها تعلق می گیرد ، مهریه است . لذا به محض انعقاد عقد نکاح زن می تواند مهریه اش را مطالبه کند و یا حتی آن را ببخشد . بر اساس قانون مدنی انواع مهریه اعم است از مهریه عندالمطالبه و مهریه عندالاستطاعه . 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 اول به خودت برس معمولا ما خانم ها عادت داریم وقتایی که میخوایم بریم مهمونی یا جایی میخوایم بریم، اول همه ی کارها رو راست و ریست میکنیم، لباس های شوهرمون رو اتو میزنیم، بچه رو آماده میکنیم و بعد که کارهای همه رو انجام دادیم و همه آماده بودن تازه شروع میکنیم به انجام دادن کارهای خودمونو آماده شدن 👈🏻 طبیعتا اینجاست که غرغر ها شروع میشه که چقدر طول میدی، چقدر معطل میکنی؟ چه کار میکنی پس؟ و...در نهایت اسممون هم به عنوان یه آدم خونسرد و کم سرعت بد در میره. ✔ برای حل این مساله و پایان دادن به همه ی غرغرها اول خودتون آماده بشین و حتی الامکان اول همه ی ملزومات خودتون رو آماده کنین و بعد برین سراغ کارهای دیگران. مثلا بچه رو آخر آماده کنین که اگر شوهرتون چیزی گفت بگین: بچه اس دیگه .. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 لاکو... 🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃
ملکـــــــღــــه
🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 لاکو... 🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃
🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 وقتی برگشتیم همه حتی امید منتظر برگشتن ما و نتیجه ی کار بودن ... سوال پیچ مون کردن ...لاکو ساکت بود و من خیلی خلاصه تعریف کردم ...می دونستم که اون حساس شده برای همین با اشاره به مامان گفتم باهاش کار دارم ... با هم رفتیم توی یک اتاق ..و درو بستیم .. مامان کنجکاو شده بود و فکر می کردی خبری دارم .. گفتم : لاکو خیلی ناراحته مامان جان ..میگه می خوام برم .. فکر می کنه سر بار ما شده و داره ما رو اذیت می کنه .. برای همین میگم بهش فشار نیارین اینقدر ازش سوال نپرسین .. گفت : وا؟ چه حرفا مگه من می زارم یک دختر تنها بی کس و کار ؛؛ دست گرگ های این دور زمون بیفته ؟ ما اونو دست پلیس ندادیم ..حالا ولش کنیم توی کوچه و خیابون ؟ بعد چطور سرمون رو روی بالش بزاریم ؟ بی خود کرده همچین خبری نیست ....چی براش کم گذاشتیم؟ .. بزار ببینم .. و قبل از اینکه بتونم جلوشو بگیرم در اتاق رو باز کرد و خودشو رسوند به لاکو  و در حالیکه یکم عصبانی بود گفت : ببین لاکو جان من سه تا بچه داشتم فکر می کنم چهار تا دارم ..دیگه نبینم از این حرفا بزنی ... اصلا تو دختر من باش ..من خودم مادرت میشم عروست می کنم .. هر کاری برای سمیرا کردم برای توام می کنم .. اصلا به اسم خودمون برات شناسنامه می گیرم ..من اگر حرفی زدم برای خاطر خودت بوده نه برای یک لقمه نونی که خوردی .. لاکو گفت : می دونم به خدا این همه به من مهربونی کردین .. دیگه شما ها رو شناختم ..خدا بهم رحم کرده گیر شما ها افتادم ..ولی خودم ناراحتم ..میرم تهران شاید پدر و مادرم رو پیدا کنم .. نَنه خنده ی صدا داری کرد و دستهاشو از هم باز کرد و به لاکو که نزدیک اون نشسته بود  گفت : پاشو بیا بغل من ؛؛ ناز نکن اینقدر لاکو جان ..بیا ؛ بیا اینجا ؛؛  خودتم می دونی که ما نمی زاریم تو جایی بری .. حالا که تو دل ما خودتو جا کردی می خوای کجا بری؟ و در حالیکه با محبت اونو روی سینه ی خودش گرفته بود ادامه داد ..ای فدا بشم دختر ..ای قربون برم دختر .. سمیرا گفت : من دیگه داره حسودیم میشه  .... داشتم به اونا نگاه می کردم در حالیکه سمیرا و امید و لاکو سه تایی به ننه چسببده بودن خنده رو روی لب اون دیدم ..و این بهترین چیزی بود که می خواستم ... و از او روز به بعد هم ما قبول کرده بودیم و هم لاکو که اون عضوی از خانواده ی ما شده .... چند بار پیش روانشناس رفتیم ولی بازم فایده نداشت و دکتر هم معتقد بود چون فراموشی بر اثر شوک بوده ممکنه با شوک هم دوباره همه چیز رو به یاد بیاره ... و پیشنهاد یک مرکز پزشکی توی تهران رو داد که با دستگاه های مخصوص می تونن این کارو بکنن .....    🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 ‌ این کارارو بکن تا زندگی سالم تری داشته باشی! قضاوت نکن! هچوقت در مورد دیگران قضاوت نکن چون ممکنه خودت در جای اونها قرار بگیری و کودک درونت هم از این قضاوت ها آسیب میبینه. فریب نده! هیچ هدفی ارزش این رو که به خاطرش دروغ بگی و بقیه رو فریب بدی نداره. فریبکاری باعث میشه تشویش و نگرانی از لو رفتن به جونت بیافته. غرق نشو! در زندگی همیشه نباید به دست بیاری، گاهی هم باید از دست بدی. غرق مادیات نشو همه ش یک روزی برات بلااستفاده میشه و جذابیتش رو از دست میده. به بعد معنوی خودت هم اهمیت بده و باهاش آشتی کن. ببخش! در حد توانت به دیگران ببخش، ساده ترین چیزی که میتونی ببخشی یک لبخند و احوال پرسی صادقانه ست. وانمود نکن! وانمود نکن که خیلی قوی هستی چون باعث میشه در روبرو شدن با مشکلات تنها بمونی و اگه از پسشون برنیای به شدت حس بدی نسبت به خودت پیدا کنی. احساست رو بروز بده و پذیرای همدلی و کمک دوستان باش. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 سلام یاس جان درباره عادت خوب بگم که من خودم بشخصه مخالف غیبت کردن هستم و زمانی که کسی غیبت میکنه میگم نه نون مارو میده نه آب مارو ینی ما هیچ وابستگی به اون فرد نداریم که بخوایم حرفش رو بزنیم.یه حرفی هم هست که همیشه آویزه گوشمه و اون اینکه آدم یا باید پول داشته باشه خرج کنه یا باید هنر داشته باشه خلق کنه😉 ☘سلام من عادت دارم همیشه شب که میخوام بخوابم برای فردا برنامه ریزی کنم 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88