*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
قدیما اینطوری نبود ...
برای همه چیز بیشتر وقت میذاشتن ، برای خونواده ، فامیل ، رفقا
اگر برای کسی اتفاقی میفتاد
به شب نکشیده همه کنارش بودن
نه مثل الان که بچت رو هم
با تو اشتباه میگیرن
شاید بعضی کارا سخت تر بود اما با ارزش
مثلا برای رفع دلتنگی
تا پای باجه تلفن باید کلی وقت
صرف میکردی راه میرفتی سکه
خرج میکردی
آخه میدونی اون وقتا حتی دلتنگیا هم قیمتی بود
حیف از قدیمها که تو قدیم موندن.
روزگاااارتون خوش گذرا💛💚♥️
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
#طنزینه_اعضا
سلام یاسی جوونم ,هر جا هستی دعا میکنم به خواسته دلت برسی بخاطر کانال خوبت😘🌹 ۱۳ ساله که ازدواج کردم و این همیشه یادم میفته کلی میخندم😁با آقایی رفته بودیم شورت بخریم ,من داشتم نگاه میکردم به جنسش🙄,یه دفعه از کشش گرفتم با دودستم ,یه دفعه رها شد و دستم خورد به شکم آقایی😅آقایی گفت آخ شکمم😲فروشنده یه نگاه ,یه نگاه آقایی😐من و آقایی زدیم زیر خنده😘😂الان وقتی شورت میخریم همسرم میگه شکم درد میگیرم😅😅ممنونم از کانال خوبتون و آرزوی سلامتی
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
💞جوانی می گوید: با پدرم بحث کردم و صداها بالا رفت.
از هم جداشدیم.
شب به تخت خوابم رفتم.
به خدا قسم اندوه قلب و عقلم را فرا گرفته بود...
مثل همیشه سرم را روی بالش گذاشتم. چون هر وقت غم ها زیاد می شوند با خواب از آنها می گریزم...
روز بعد از دانشگاه بیرون آمدم و موبایلم را جلو در دانشگاه در آوردم و پیامی برای پدرم نوشتم تا به این وسیله از او دلجویی کنم.
در آن نوشتم:
شنیدم که کف پای انسان از پشت آن نرمتر و لطیف تر است.
آیا پای شما به من اجازه می دهد که با لبم از درستی این ادعا مطمئن شوم؟
به خانه رسیدم و در را باز کردم. دیدم پدرم در سالن منتظر من هست و چشمانش اشکبار هست...
پدرم گفت: اجازه نمی دهم که پایم را ببوسی
ولی این ادعا درست است و من شخصا بارها آن را انجام دادهام.
وقتی کوچک بودی کف و پشت پای تو را می بوسیدم.
اشک از چشمانم سرازیر شد...
یک روز پدرتان از این دنیا می رود ... قبل از این که او را از دست دهید به او نزدیک شوید...
اگر هم از دنیا رفته است یادش را گرامی دارید
و بر او رحمت و درود بفرستید.
✾࿐༅✧❤️✧ ༅࿐✾
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
پیشنهاد معنوی اعضا
سلام خدمت یاسی جون و تمام خواهرای مجازیم
در پی صحبتای خواهری که گفته بودن به خاطر خساست همسرشون در هفته فقط یه بار برنج میخورن بگم که یه ختم هست یه خانم سادات داده خیلی ها ازش نتیجه گرفتن اینجا به اشتراک میزارم شاید مشکل خیلی ها باشه انشاالله به امید خدا و لطف چهارده معصوم گره از زندگیتون باز بشه
آیه ۲۹و۳۰اسراء ۱۴مرتبه
آیه ۹حشر ۳مرتبه
آیه ۲۶آل عمران ۷مرتبه
آیه ۱۲۸نساء ۳مرتبه
سوره قدر مرتب بخوانید
هدیه ۱۴معصوم هر روز تا نتیجه بخوانید
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
ملکـــــــღــــه
🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 عشق یک طرفه.. 🍃🍃🍂🍃
🍃🍃🍃🍂🍃
سلام من الان سی ونه سالمه ویه دختر چهارده ساله ویه وپسر ده ساله دارم .
کلاس دوم راهنمایی بودم که اصلا مفهوم عشق وعاشقی رو نمیدونستم چون توی یه خانواده ی پرجمعیت بزرگ شده بودم .
پنج دختر وسه پسر ودختر وسطی پدر زحمت کش کارگر ومادر خاندار .
توی اون شلوغی خانواده من گم شده بودم نه بچگی میکردم ونه از عشق وعاشقی چیزی میدونستم .
با خانواده ی مادری رفت وآمد بیشتر داشتیم دختر خاله های هم سن وسال هم چندتا بودیم .
یه وقتای که میرفتیم خونه خالم پسرهاشون رو کم می دیدم یروز جمعه تابستان بود رفته بودیم خونه ی خالم که خالم به مامانم گفت دخترت برای پسره منه قولش رو به کسی ندی .
واین یه جمله کل دوران نوجوانی منو تغییر داد .
یعنی یه عشق یطرفه دروجود من انداخت .کاش خالم هیچ وقت اون حرف رو نمیزد .
کل شب وروز وماه وسالم شد دوست داشتن این پسر خالم ولی همش یه طرفه بود.همصحبتم فقط خواهرم بود که یه دوسال ازم بزرگتر بود چه شبها که تادیر وقت باها خواهرم درمورد پسر خاله حرف زدم گریه ها کردم ازعشقم وعلاقه ام باخواهرم دردودل میکردم .ففط کافی بود یجایی خاله اینا باشن به اجبار مامانم رو راضی میکردم که ماهم بریم اونجا تا بلکی پسر خاله مو ببینم و وقتی باهزار تا بدبختی میرفتیم یا پسر خالم نیومده بوده اونجا یا اومده بوده زود رفته بوده .ومن میموندمو یه دنیا حسرت .
ولی باز هم امید داشتم برای مهمانی بعدی .
تا اینکه سه سال ازاون ماجرا گذشت ومن بزرگتر شدم وشده بود 15سالم وپسر خالم چند وقتی میشد که رفته بود سربازی از ماجرای علاقه ی من به پسر خالم دختر اون یکی خاله که همسن هم بودیم هم باخبر شده بود دیگه کانال ارتباطی که ازش خبر برام میاورد شده بود دختر خالم .یادش بخیر چه روزایی داشتیم .دیگه دلتنگی ودوری وندیدن های پسر خالم بدجور داغونم کرده بود تااینکه دیگه دلمو زدم به دریابه خواهرم گفتم برو به پسر خاله بگو که من دوستش دارم ومامانت گفته من رو برای تو انتخاب کرده.
دیگه خواهرم یه روز توی یه مراسم فوت پدر بزرگمون یه عصرجمعه که از سر خاک برگشتیم بهش گفت .وپسر خالم درکمال نا باوری بهش گفته بود به خواهرت بگو من اصلا علاقه ای بهش ندارم وبزرگترها برای خودشون دوختن وبریدن .من دختری ازخانواده ی کم جمعیت میخوام بگیرم دختر اول خانواده باشه وچندمورد دیگه که هیچ کدوم باشرایط من جور درنمیامد .
وقتی خواهرم اومد پیشم اول نمیگفت چی گفته وقتی التماسش کردم که هرچی گفته بگه بهم .تمام حرفهاشو بهم زد دنیا رو سرم خراب شد .دستو پام یخ کرد سرانگشتام یخ کرد دیگه فرو ریخته بودم .یه عشق چند ساله رو توی دلم پرورش داده بودم حالا باچی مواجه شده بودم .بغض کردم گریه کردم خورد شدم . دیگه بعد او ن روز هیچ هدفی نداشتم نه برای درس نه برای مدرسه برای هیچی .اگرم جایی میدیدمش دیگه نگاهشم نمیکردم
خلاصه بگذریم بایدکسی به سرش اومده باشه تا حال منو میفهمید .
سال بعدش رفتم دبیرستان تا اینکه یه روز خواهرم بهم گفت پسر خاله رو بایه دختر توی خیابون دیده حالا نگو دوست دخترش بوده حسی بهش نداشتم ولی نمیدونم چرا بهم ریختم باشنیدن این حرف .دیگه گذشت وگذشت من دیپلم گرفتم وایشون میرفت خواستگاری .
یه روز خالم به مامانم گفت دختر خوب سراغ نداری برای پسرم میخوام ومامانم درکمال ناباوری آدرس دختر برادر همسایه مون رو داد و دقیقا همون خصوصیاتی که چند سال پیش گفته بود که دختر خانواده کم جمعیت ودختر بزرگ خانواده باشه .
خالم ایناخواستگاری رفتن پسر رو هم بردن وخیلی با سرعت عقدشون انجام شد .
مراسم عقد رو توی خونه گرفتن ومن با دلی پر از غم شاید حسرت شاید کینه وشاید هیچ کدوم ازاینا رفتم به مراسم عقد کسی که عشقش سالها دردلم جوانه کرده بود وجاخوش کرده بود .
خواهرم چون خودش عقد کرده بود ودرگیر مسایل عروسی خودش بود به مراسم عقد پسر خالم نیامد .ودختر خالم که ازتمام حس وحال من باخبر بود توی مراسم عقدکنان منو وقتی دید منو درآغوش گرفت فقط بهم گفت اون لیاقت عشق ودوست داشتن تو رو نداشت ومن آروم آروم فقط گریه کردم .
وقتی پسر خالم وهمسرش رو روی صندلی کنار هم دیدم قلبم به درد اومد با خودم میگفتم مگه من چه عیبی داشتم که مورد انتخابی تو نبودم بغض امون منو بریده بود فقط خوبیش به این بود توی اون شلوغی هیچ کس اشک های گاه به گاه منو نمیدید .وقتی حلقه ازدواج دست هم میکردن قلبم.آتش میگرفت ازحسرت .وقتی کیک دردهان هم می گذاشتن انگار مایع داغ دردهانم میرختن .واااای چه لحظات بدی گذروندم توی اون مراسم عقد .
هرچه بود تمام شد وکتاب عشق من بسته شد .دیگه هیچ حسی بهش نداشتم .یه وقتایی دلتنگش میشدم ولی دیگه چه فایده اون ازدواج کرده بود .
تا اینکه زمان عروسیش رسید .روز عروسی دیگه خاموش شده بودم دیگه هیچ حسی نداشتم .دیگه از دلم بیرونش کرده بودم بخاطر همین روز عروسی وشبش رو خیلی آروم تر از روز عقد شون بودم .
به سال نکشیده بچه شونم دنیا اومد
ملکـــــــღــــه
🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 عشق یک طرفه.. قسمت دوم 🍃🍃🍂🍃
2⃣ یه وقتایی دختر خالم یه خبرایی ازش برام میاورد که من فقط شنونده بودم ودیگر هیچ.
چهار سال بعدش من ازدواج کردم ودنبال خونه میگشتیم باهمسرم که خیلی اتفاقی مامانم پیشنهاد خونه ی دختر خالم خواهر همین پسر خالم رو داد وما جهیزیه مون رو بردیم خونه ی این دختر خالم .وساکن اون خونه شدیم وهر از گاهی که میومد خونه ی خواهرش باصدای بلند حال واحوال پرسی میکرد با خواهرش یا باصدای بلند حرف میزد ومن فقط صداشو میشنیدم ودیگر هیچ چون منم بعد عروسی سریع ناخواسته باردار شدم .فقط اینکه ازبعد عروسیشون چند شب یبار خواب میدیدم توی خواب التماسم میکنه که منو حلال کن .
یا داره ازپرتگاه میفته میگه دستمو بگیر .
بعد عروسی خودم حتی تا وقتی بچه ام سه سالش شد همچنان این خواب هارو میدیدم بااینکه سال دوم عروسیمون ازاون خونه رفتیم وعملا دیگه هیچ وقت ندیدمش حتی سالی یکبار .
ولی همیشه توی خواب میدیدم که پسر خالم دنبال میگرده وفقط منو صدا میکنه .خیلی برام زجر آور شده بود این خواب ها تا اینکه یه روز به اون دختر خالم گفتم که این خواب هارو میبینم .دخترخالمم گفت میدونی چیه پسر خاله از زنش راضی نیست یکبار بهم گفته اگه می دونست که تو اینطور زندگی عالی داری هیچ وقت به خواستت جواب رد نمیداد وهمش پشیمونه که چرا با تو ازدواج نکرده .من علت اینکه توی خواب میدیدم چرا همش التماسم میکنه ودنبال من میگرده رو فهمیدم .
دخترم که چهار سالش شد پسر دنیا اومد واو همچنان همان یه دختر رو داره .
روز ها گذشت ومن ازخدا خواستم که دیگه حسی بهش نداشته باشم واون خواب هارو نبینم وبه لطف خدا دیگه خوابی ندیدم وارامش گرفتم .
بچه های من بزرگ شدن ومن هم زندگی مو دارم میگذرونم با خوب و بدش .همسرم آدم خوبیه منو دوست داره ولی فقط بی مسولیته طوری که همه ی کارهای زندگی روی دوش منه .منم شوهرم رو دوست دارم ولی نه اون عشقی که به پسر خالم داشتم .الانم یه وقتایی حالو هواش میاد تو سرم ودلتنگش میشم ولی دیگه چه فایده .
که میدونم اونم اززندگیش راضی نیست وهمسر اونم خوبه ها ولی درکش نمیکنه ونمیفهمه پسرخالمو .اون هاهم دارن باهم زندگی میکنن ولی به طبق عادت .
منم همینطور فقط بخاطر بچه هامون داریم زندگی میکنیم .
و عشق واقعی در زندگی هامون نیست .
سالی یکبار اگه جایی مهمونی باشه همدیگه رو ببینیم حسرت رو توی چشمای پسر خالم میبینم ولی رد میشم میرم که نخوام اشکشم ببینم .
هردومون دریک شهر هستیم ولی سالی یکبار هم همدیگه رو نمی بینیم.داستان زندگی مو گفتم تا اینجا ش رو فقط اخرش رو براتون میگم تا ببینید دراین دنیا هرکار کنیدبه خودتون برمیگرده .
یادتونه گفتم پسر خالم یه دختر بیشتر نداشت .
از بد روزگار یا خوب روزگار دخترشون در سن بلوغ عاشق پسر دختر خالم یعنی خواهر همین پسر خالم شد وپسر اون دختر خالم بهش جواب رد داده که من تورو نمیخوام وگذینه ازدواج من نیستی .
الان دخترش نوزده سالشه وهمچنان درعشق پسر عمه اش میسوزه و دقیقا روزگاری که من گذروندم به سر دخترش اومده .
دوستان ممنون که داستان منو خوندید .
فقط ازخدا میخوام هرکسی عشق پاکی داره بهش برسه .ومثل من در حسرت زندگی نکنه .
🍃🍃🍃🍂🍃
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
سلام یاس مهربون 😍سلام دوستای خوبم 🌸.
اون دوستمون که واسه غیبت نکردن راه حل میخواستن ،من شنیدم اگه میخوای در جمعی مبتلا به غیبت نشی قبل از ورود اعوذبالله من الشیطان الرجیم بسم الله رحمن الرحیم بگو ،دعای هفت پیکر هم خیلی اتفاقی تو مفاتیح دیدم اسمش نظرمو جلب کرد خوندمش تو توضیحاتش نوشته بود برای جلوگیری از غیبت کردن خیلی خوبه دعاهای دیگه ای هم برای این مسئله فکر کنم تو مفاتیح باشه،پیشنهاد میدم که تمرین سکوت بکنن و برای خودشون مراقبه غیبت داشته باشن و گفتن ذکر استغفار هم که فوقالعاده ست حداقل ابراز پشیمونی هست نزد خدا .
و اینکه می تونن برای خوشون یه قانون بزارن که مثلا من نسبت به رفتار بد دیگران مراعات میکنم به نیت کفاره گناهام.
فعلا اینا به ذهنم رسید انشاالله که مفید باشه
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88