eitaa logo
ملکـــــــღــــه
15.2هزار دنبال‌کننده
15.1هزار عکس
3.8هزار ویدیو
7 فایل
انَّ مَعَ العُسرِیُسرا💚 اینجا دورهمی خانوماس🥰 تجربیات خاطرات و درددلاتون و سوالاتتون رو به آیدی زیر بفرستید @Yass_malake لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88 رزوتبلیغات https://eitaa.com/joinchat/1292435835Ca8cb505297
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 روایت وفا.... 🍃🍃🍂🍃
ملکـــــــღــــه
حالا اگه نامزد محترم جنابعالی دلش بخواد که بیشتر کنار پسر عموش و همسر آینده اش بمونه تکلیف من چی می
کنم و خراب کاری نکنم و باعث نشم که سعید بیچاره هم توی دردسر بیفته.« و باز هم این اجبار بود که اون رو مجبور به انجام کاری می کرد که اصلا دلش نمی خواست. اون قدر درمانده و مستأصل شده بود که دلش می خواست با صدای بلند گریه بکنه تا یه کم آروم بگیره ولی به سختی خودش رو نگه داشت و بغضش رو توی گلو خفه کرد و فقط آروم آروم اشک از گوشه ی چشم های درشت و سیاهش روی گونه هاش ریخت و بی صدا گریه کرد. سعید صبح زود از خواب بیدار شده بود تا خونه ی ته باغ رو برای زندگی چند روزه ی وفا آماده و مرتب بکنه. دو تا کارگر مرد رو گذاشته بود اون جا تا حسابی خونه رو تر و تمیز بکنن. با این که کلی باید برای خونه ی ته باغ وسایل و لوازم می خرید ولی چون وفا تو خونه تنها بود نمی تونست دو تا مرد جوان رو اون جا بذاره و خودش بره دنبال خریدهاش. دو سه ساعتی طول کشید تا خونه ی ته باغ تمیز بشه و همه ی آت و آشغال ها و لوازم به درد نخور از اون جا خارج بشه. سعید بعد از این که دستمزد کارگرها رو داد اونا رو مرخص کرد و خودش هم پشت سرشون سوار ماشینش شد و رفت. ساعت نزدیک های یازده بود که همراه وانتی که پشت سرش می اومد دوباره وارد حیاط شد. خودش مجبور شد برای بردن لوازم به خونه ی ته باغ به مرد راننده کمک بکنه، برای همین کت نوک مدادی رنگش رو درآورد و توی ماشین گذاشت و بعد آستین بلوز نیلی رنگش رو تا کرد و دست به کار شد. به ترتیب تخت تک نفره ی چوبی و تلویزیون و میز تلویزیون گرد و کوچک و بعد یخچال و یه سری وسایل ریز و دیگه رو به اون جا منتقل کردند. وقتی با راننده ی وانت تسویه حساب کرد دوباره برای پر کردن یخچال از خونه خارج شد. **** وفا نزدیک ساعت 11 بود که بعد از دوش گرفتن و آماده شدن برای رسیدگی به خونه ی ته باغ از ساختمان خارج شد. می دونست که سعید اون موقع از روز خونه نمی شه و برای همین بدون سر کردن روسری و با همون بلوز سرخابی اسپرت و شلوار جین تنگ سیاه در حالی که موهای بلندش رو شل جمع کرده و از بالای سرش گیره زده بود و آرایش ملایمی هم داشت به طرف خونه ی ته باغ که تا اون لحظه ندیده بود رفت. خونه تقریباً پشت ساختمان اصلی بود و مسافت زیادی از اون جا فاصله داشت. وفا که فکر می کرد با، یه خونه ی کثیف و درب و داغونی روبرو خواهد شد وقتی که پاش رو توی اون خونه ی تمیز و مرتب گذاشت از شدت تعجب دهانش باز موند. خونه ی پیش روی او با این که کوچک و جمع و جور بود ولی بسیار تمیز و از نظر او آرامش بخش بود. آروم مثل این که توی خواب راه می رفت پاش رو توی خونه گذاشت. هال مربع شکل تقریباً بزرگی با یه آشپزخونه ی اپن و جمع و جور و گوشه ی دیگر حمام و سرویس بهداشتی. کل فضای اون جا رو تشکیل داده بود. وقتی تعجبش بیشتر شد که دید همه ی لوازم داخل اون اتاق نو و لوکس هستند و انگار که تا همین چند لحظه ی قبل یکی داشته اون جا رو تمیز و مرتب می کرده. کف اتاق با فرش ریز نقش الکی رنگی مفروش شده بود. آروم به طرف آشپزخونه ی کوچیک رفت و دید که اون جا هم همه ی اون چیزی رو که برای یه زندگی ساده و راحت لازم هست رو داره، اجاق گاز سه شعله ی کوچک، یخچال کوچک آلبالویی رنگ، کابینت ها و ظرف شویی تمیز و نو، روی سنگ اپن هم دستگاه چای ساز سفید رنگ و چند تا لوازم ریز دیگه بود که هنوز نایلونشون باز نشده بود. حالا دیگه مطمئن شده بود همه ی لوازم اون خونه به تازگی خریده شده و به اون زیبایی چیده شده. به طرف پنجره ی مربع شکل بزرگی که با پرده ادامه دارد... * 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 سلام عزیز دلم پیام دوستی که برا همسرشون لباس اتو کردن و خوندم افرین بهش که انقدر شکر گذار هستن همسر بنده تا همین دوسال پیش خیلی ذوق و شوق داشت برا کارش اما من انقد غر به جونش زدم انقد ناشکری کردم که این کار چیه من دلم میخاد حقوق ثابت داشته باشی بیمه داشته باشی و... انگار کور بودم باهاس ازدواج کردم باورت میشه با خودم فک میکردم کاش ی طوری بشه از کارش زده بشه بره سراغ کار دیگه اما چیشد شوهرم همه دار و ندارمون و تو قمار و سایت بت باخت انقد بدهی بالا اورد و از همه قرض گرفت که از محل کارش و خونه زندگیش فراری شد حالا قسمش هم بدی دیگه سر کارش نمیره تازگیا با ماشین یکی دیگه مسافر کشی میکنه انقد که از درد پاهاش ناله میکنه کسی که میخاست طلافروشی باز کنه درامد کارش عالی بود حالا پولای تو جیبش دو هزار تومنی و ده هزار تومنی شدن من همه ی اینارو از ناشکری هایی که کردم میدونم الان با حسرت به مردایی که دارن کار میکنن نگا میکنم با خودم میگم ینی زناسون میدونن چقد خوشبختن که مردشون صبح میره سرکارش دنبال ی لقمه نون از من کوچکتر به شما نصحیت تا میتونین شوهرتونو تشویق کنین نه تخریب شوهرم برا اینکه بتونه دهن منو ببنده که ی ماشین کوفتی خوب بخره اون راه اشتباهو انتخاب کرد 😔 🍃🍃🍃🌼🍃 *
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 سلام یاس عزیز کانالتون عالیه من ۵۳سالمه و۱۳سالگی ازدواج کردم هم مادرشوهرم وهم مادرشوهر دارم عروسم ماهه خیلی دوسش دارم و همیشه به خودم گفتم هرچی برای دخترات میخوای برای عروستم بخواه اونم خیلی دخترخوبیه و برای دخترام مث خواهره اینقدر در کنار هم بهمون خوش میگذره و باهم خوبیم چون هرچی برای دخترام میخوام برای عروسمم میخوام کاش یاد بگیریم به هم احترام بزاریم و هرکس رو همونطور که هست دوست بداریم عاشقتونم و برای همتون سلامتی وشادی ازخدامیخوام😘 ودر ضمن تا ازمن نظر نخوان توزندگیشون هیچوقت حرفی نمیزنم 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 اشتباهات 6گانه زنان دررابطه با مردان ✍ زنان با شوهران خود مانند یک بچه برخورد می کنند و نسبت به آنان رفتار مادرانه دارند. ✍ زنان در رو به رو شدن با مردان به کلی خود و عقایدشان را فراموش کرده، شوهر را برتر از خود می دانند. ✍ زن ها به قدرت و توانایی مردان بسیار علاقه مندند. ✍ دست پایین گرفتن توانایی ها و حتی در بعضی مواقع مخفی کردن آن ها. زن ها در مواجه شدن با مردها از خود ضعف نشان میدهند. ✍ زن ها هنگامی که از شوهرشان چیزی میخواهند خود را تا حد یک دختر بچه پایین می آورند. ‍‌‌‎‌‎‌ 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 خوب 😍😍😍 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
💞💞💞💞💞❤️💞💞 جدایی مهناز و محمد.... 💞💞❤️💞
ملکـــــــღــــه
غصه ای عميق دلم را سوزاند، رفتار منزجرانه اش راه عقب نشينی را برايم سد می کرد. دلم برای چشم هايش، بر
خشم و غصه با هم وجودم را می سوزاند. به خاطر اين که ترسيده بودم از خودم، و به خاطر اين که رفتارش تا اين حد .عوض شده بود، از او بدم می آمد !اين همان محمد من بود؟ او بود که حالا ممکن بود حتی توی گوشم بزند؟ و من اين قدر بدبخت و ذليل بودم که بترسم؟ در حالی که هنوز عصبانيت توی صدايش حس می شد، دستش را دراز کرد، بازويم را گرفت و صدايم زد. ولی من بی شعور چه کار کردم؟! دستش را با عصبانيت پس زدم و فرياد زدم: به من دست نزن، گفتی بايد بيام، منم می آم. ديگه نه .می خوام ببينمت نه صداتو بشنوم بعد پشت به او روی تخت افتادم و زار زدم. مدتی طولانی بالای سرم ايستاده بود. ولی ديگر صدايم نزد و چيزی نگفت و .من اين قدر گريه کردم تا خوابم برد. خواب آشفته و پريشان .خواب ديدم. خوابی آشفته که بعدها به صادق بودنش پی بردم خواب ديدم، توی خانه قديميمان هستم و صدای اذان می آيد. خانه شلوغ است و آدم های آشنا و ناآشنا زيادی در حياط در رفت و آمد هستند و من عجله دارم که توی آن شلوغی وضو بگيرم، حلقه ام را درآوردم و روی حوض گذاشتم ولی می بينم آب حوض خزه بسته و لجن گرفته و تيره است. با ناراحتی سر بلند کردم که ببينم بقيه از اين آب کثيف ناراحت نيستند، که آن طرف حوض روی تخت های چوبی چشمم به خانم جون افتاد. حيرتزده و خوشحال فرياد زدم و خانم جون را صدا زدم. ولی خانم جون نگاهی تلخ و سرد به من کرد و رويش را برگرداند. دوباره صدا زدم. دوباره و دوباره و هر بار خانم جون با ناراحتی از من رو برگرداند. مستاصل دست بردم حلقه ام را بردارم و بروم پيش خانم جون، ولی حلقه ام .سر خورد و توی حوض گم شد، توی آب تيره و سياه وحشتزده سر بلند کردم، اما ديگر هيچ کس نبود، هيچ کس، نه خانم جون نه کس ديگری. من بودم و خانه خالی و آب تيره و لجن بسته. درمانده و وحشت زده فرياد می زدم که با تکان دست های محمد بيدار شدم. چشم هايم را باز کردم . بالای سرم .بود. خيس عرق بودم. محکم دست هايش را گرفتم و صدايش زدم: محمد .بخواب، نترس. خواب ديدی .می ترسم. بغلم کن .نه ياد ديشب بودم و نه حرف هايی که زده بودم. فقط دلم آرامش گرمای آغوشش را می خواست که نبود.. ادامه دارد... 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شخصیت خودتون پایین نیارید❤🕊 ‌‌ ❄️🌨❄️❄️❄️🌨❄️❄️❄️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 🌸 لازم نیست سر در بیاورید 🦋 که خدا چطور می‌خواهد 🌸 مشکلاتِ شما را حل کند 🦋 این مسئولیتِ اوست 🌸 کارِ شما نیست 🦋 کارِ شما این است که به 🌸 او  اعتماد داشته باشید... 🦋 شبتون در پناه خدا     🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
تقویم نجومی اسلامی 👈 یکشنبه 👈 13 اسفند / حوت 1402 👈22 شعبان 1445 👈3 مارس 2024 🏛 مناسبت های دینی و اسلامی. ⭐️ احکام دینی و اسلامی ❇️امروز روز خوبی برای همه امور خصوصا امور زیر است: ✅داد و ستد و تجارت خوب است. ✅ برای پیوستن به کانال تقویم نجومی اسلامی کافی است کلمه "تقویم همسران"را در تلگرام و ایتا جستجو و تقویم هر روز را دریافت نمایید. 👼 مناسب زایمان و نوزاد مبارک و خوشبخت و محبوب است. 🚘مسافرت : سفر خوب و سودمند است. 🔭 احکام نجوم. 🌓 امروز :قمر در برج قوس است و از نظر نجومی برای امور زیر نیک است: ✳️رفتن به خانه و مکان نو. ✳️بردن جهیزیه. ✳️شروع به کار. ✳️شراکت و امور مشارکتی. ✳️جابجایی و نقل و انتقال. ✳️خواستگاری و عقد ازدواج. ✳️و شروع به یادگیری خوب است. 🔵امور کتابت حرز و بستن و نماز آن خوب است. 👩‍❤️‍👨مباشرت امشب: فرزند حافظ قران شود. ان شاءالله. ⚫️ اصلاح سر و صورت. طبق روایات ، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث فقر و بی پولی است. 💉🌡حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن یا #زالو انداختن در این روز، از ماه قمری،باعث قوت دل است. 😴😴 تعبیر خواب. تعبیر خوابی که شب " دوشنبه " دیده شود طبق ایه ی 23 سوره مبارکه "مومنون" است. و لقد ارسلنا نوحا الی قومه فقال یا قوم... و از معنای آن استفاده می شود که خواب بیننده را خیر و خوبی از جانب بزرگی برسد که باور نکند و یا نصیحتی به کسی کند و او باور نکند و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. کتاب تقویم همسران صفحه 115 💅 ناخن گرفتن یکشنبه برای ، روز مبارک و مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بی برکتی در زندگی گردد. 👕👚 دوخت و دوز یکشنبه برای بریدن و دوختن روز مناسبی نیست . طبق روایات موجب غم واندوه و حزن شده و برای شخص، مبارک نخواهد بود‌( این حکم شامل خرید لباس نیست) استخاره ✴️️ وقت در روز یکشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا مغرب. ❇️️ ذکر روز یکشنبه : یا ذالجلال والاکرام  ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۴۸۹ مرتبه که موجب فتح و نصرت یافتن میگردد . 💠 ️روز یکشنبه طبق روایات متعلق است به و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 🌸بامید پرورش نسلی مهدوی ان شاءالله🌸
❤️🍃🍂 داستان آرامش.... ❤️🍃🍂
_چی؟ اشاره ای به پله ها کرد و گفت: _منم نمیدونم دستوره که برید پایین. هنوز گیج حرفش بودم که خیلی راحت من رو گذاشت و رفت. دستور کی؟؟؟ چه خبره؟ صداش کردم اما فقط اشاره ای به پله ها کرد و از جلوی دیدم دور شد. عصبی و کمی سردرگم سمت پله ها رفتم و آروم و با احتیاط حرکت کردم. هنوز چیزی مشخص نبود. پله ها پیچ طولانی داشت. وقتی حدودا بیست پله رو پایین اومدم؛از دیدن چیزی که مقابلم بود دهانم باز موند. شبیه بزرگترین ورزشگاه هایی بود که داخل فیلم ها دیده بودم.با دهان باز شده از پله ها پایین اومدم و قدم به کفپوش ها که سرتاسر باشگاه رو پوشونده بود گذاشتم. انواع وسیله های بدنسازی.میز لاری»مسگری»خرک متحرک و... انواع دمبل ها و هالتر،تردمیل»دوچرخه و اقسام دیگه ای که من حتی اسشمونم نشنیده بودم. کل سالن از وسیله های ورزشی احاطه شده بود و وسط سالن رینگ بوکسی قرار داشت که با دو پله بلند از سطح زمین فاصله داشت. و وسطش یک کیسه بوکس بزرگ آویزون بود. به فاصله چند متر از رینگ»یک راهرو کوچیکی بود که می تونستی استخر رو ببینی.. شور و انرژی اینجا به حدی بود که دستور ترشح آدرنالین صادر شد و ادرنالین شروع به گردش کرد. محو تماشا بودم که از شنیدن صدای زخمی و خسته ای.آدرنالین به هزار رسید: _بشین! **حامی حضورش رو حس کرده بودم»یک حضور قوی.. روی کاناپه ای که داخل باشگاه بود نشسته بودم و تقریبا در قسمت تاریک بودم و میدونستم دیده نمیشم. از درد و سخت دستام رو مشت کرده بودم. اونقدر افسار پاره کرده بودم که ممکن بود گردن این دخترو بشکنم. عنان غضب رو در دست گرفته و سعی میکردم بهش لگام بزنم..چیزی که خیلی برام سخت بود. _بشین! صدای حبس نفساشو شنیدم و مسخره به نظر میرسید اما صدای ترسش عصبی ترم میکرد. عصیانگر ترم میکرد...باید آروم میشد. _کاری با من دارید؟ _بشین. محرک تحریکم میکرد. و لعنت بهش که حس صداش ,نت صداش،خفه میکرد آشفتگیمو, چشمامو بسته بودم تا متوجه خونخواریم نشه... نزدیک شد و صدای قدماش رو میشنیدم. روی صندلی نشست و گفت: _حالتون خوبه؟ صداش،،صداش یک زاناکس قوی بود..نقاط درد مغزم رو مختل میکرد. _خوبم. باید حرف میزد. _کاری با من داشتید؟ _حرف بزن. سکوت کرد.. _چی؟ با غیض گفتم: _کری آ میگم حرف بزن؟ _خ..خب چی باید بگم؟ لعنت به صداش... صداش مسیح،صداش..متزلزل می کرد خشمم رو. روی نقطه های سیاه اثر می گذاشت و خشم رو با تزریق یک زاناکسی که از صداش به وجودم تزریق میشد رام میکرد. سکوت کرده بود. سکوتش باعث درد می شد..جیغ مغزم بلند شد و با درد و فریاد گفتم: _لالی؟حرف بزن ببینم! صدای ضربان قلبش رو می تونستم بشنوم. چشمامو باز نمی کردم...از خودم می ترسیدم که بلایی سرش بیارم. جمع شدن بدنشو متوجه شدم. _چ..چرا زور می گید آخه؟خب من باید چی بگم؟ بغض درون صداش و صدای لرزونش حالم رو تشدید می کرد. نه نه نباید گریه می کرد نباید بغض می کرد..باید آروم فقط حرف می زد. با غرش گفتم: _جرأت داری گریه کن..وسط همین سالن گردنتو می شکنم؛حالیته؟ ۰ نفسش گره می خورد...داشتم کنترلم رو از دست میدادم. هیولای خشم به وجودم حمله کرد، آرامش رو ازم دور د و آتش زد بر بدن زخمیم. گر گرفتم»سوختم.صدای جیغ و ناله ها در سرم زنگ خورد و پیچید و بدنم در حال انفجار بود. خشم بهم غالب شد و درست وقتی که میخواستم چشمام رو باز کنم و بهش یورش ببرم»صدای ملکوتی و دریایی ای بلند شد. صداش,دیازپام شد.زاناکس بود, خلسه آور...سکر آور!!! موج صداش به هیولا کوبیده شده» هیولا نفیر کشید و به سمت صداش سر کچ کرد و نگاهش کرد. _ای که میپرسی نشان عشق چیست عشق یعنی مشکلی آسان کنی دردی از در مانده ای درمان کنی در میان این همه غوغا و شر عشق یعنی کاهش لحن صداش افسار هیولا رو به دست گرفت. هیولا نفسی کشید و چشمای خونخوارش رو بست. درد فروکش کرد..مغزم آروم شد. صدای جیغ تو کوچه پس کوچه های ویران شده مغزم خاموش شد و شهر مغزم رو سکوتی از جنس آرامش گرفت که درد رو خنثی کرد. _عشق یعنی گل به جای خار باش پل به جای این همه دیوار باش عشق یعنی تشنه ای خود نیز اگر واگذاری آب را بر تشنه تر عشق یعنی دشت گل کاری شده در کویری چشمه ای جاری شده. جهانم سکوت شده بود و من چشم بسته به صداش گوش سپرده بودم. شعرش‌ نت صداش,گیرایی و ناز صداش مثل یک دست مهربان مغزم رو نوازش می کرد. تیکه های سمی و دراور رو نوازش می کرد. شکسته های مغزم رو روح می بخشید و ترمیمش می کرد. روحم،،روحم در پی آرامشی.از جسمم در حال فاصله گرفتن بود. صداش آب بود روی تن گر گرفته من..تن زخمی و له شده من. بدن عفونی من!!! صداش رو ناز ریزی داد و با حالت جادویی گفت: ادامه دارد ... 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
زیارت+عاشورا+با+صدای+علی+فانی.mp3
28.44M
خواهرای عزیزم دوستای همراه من از امروزکه نیمه شعبان همتون یک نیتی تو دلتون در نظر بگیرید و در کنارش به نیت ظهور منجی عالم بشریت چله زیارت عاشورا رو شروع میکنیم هم به صورت صوتی هم تصویری و هم متنی پست میکنم با هر کدوم که راحتین شروع کنین.منو هم از دعای خیرتون محروم نکنین🙏❤️ به امید ظهور آقامون❤️❤️❤️ روز۸
💚✨زیارت عاشورا✨💚 🌺«اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ رسُولِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ، وَابْنَ سَیِّدِ الْوَصِیّینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَابْنَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ الْعالَمینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا ثارَ اللهِ وَابْنَ ثارِهِ، وَالْوِتْرَ الْمَوْتُورَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنآئِکَ، عَلَیْکُمْ مِنّى جَمیعاً سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ، یا اَباعَبْدِاللهِ لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِیَّةُ، وَجَلَّتْ وَعَظُمَتِ الْمُصیبَةُ بِکَ عَلَیْنا وَعَلى جَمیعِ اَهْلِ الاِْسْلامِ، وَجَلَّتْ وَعَظُمَتْ مُصیبَتُکَ فِى السَّمواتِ، عَلى جَمیعِ اَهْلِ السَّمواتِ، فَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً اَسَّسَتْ اَساسَ الظُّلْمِ وَالْجَوْرِ عَلَیْکُمْ اَهْلَ الْبَیْتِ، وَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً دَفَعَتْکُمْ عَنْ مَقامِکُمْ، وَاَزالَتْکُمْ عَنْ مَراتِبِکُمُ الَّتى رَتَّبَکُمُ اللهُ فیها، وَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً قَتَلَتْکُمْ، وَلَعَنَ اللهُ الْمُمَهِّدینَ لَهُمْ بِالتَّمْکینِ مِنْ قِتالِکُمْ، بَرِئْتُ اِلَى اللهِ وَاِلَیْکُمْ مِنْهُمْ، وَمِنْ اَشْیاعِهِمْ وَاَتْباعِهِمْ وَاَوْلِیآئِهِم، یا اَباعَبْدِاللهِ اِنّى سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ، وَحَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ اِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ، وَلَعَنَ اللهُ آلَ زِیاد وَآلَ مَرْوانَ، وَلَعَنَ اللهُ بَنى اُمَیَّةَ قاطِبَةً، وَلَعَنَ اللهُ ابْنَ مَرْجانَةَ، وَلَعَنَ اللهُ عُمَرَ بْنَ سَعْد، وَلَعَنَ اللهُ شِمْراً، وَلَعَنَ اللهُ اُمَّةً اَسْرَجَتْ وَاَلْجَمَتْ وَتَنَقَّبَتْ لِقِتالِکَ، بِاَبى اَنْتَ وَاُمّى، لَقَدْ عَظُمَ مُصابى بِکَ، فَاَسْئَلُ اللهَ الَّذى اَکْرَمَ مَقامَکَ وَاَکْرَمَنى بِکَ، اَنْ یَرْزُقَنى طَلَبَ ثارِکَ مَعَ اِمام مَنْصُور مِنْ اَهْلِ بَیْتِ مُحَمَّد صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ، اَللّـهُمَّ اجْعَلْنى عِنْدَکَ وَجیهاً بِالْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ فِى الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ، یا اَبا عَبْدِاللهِ، اِنّى اَتَقَرَّبُ اِلى اللهِ وَاِلى رَسُولِهِ، وَاِلى اَمیرِالْمُؤْمِنینَ وَاِلى فاطِمَةَ، وَاِلَى الْحَسَنِ وَاِلَیْکَ بِمُوالاتِکَ، وَبِالْبَرآئَةِ مِمَّنْ اَسَسَّ اَساسَ ذلِکَ، وَبَنى عَلَیْهِ بُنْیانَهُ، وَجَرى فى ظُلْمِهِ وَجَوْرِهِ عَلَیْکُمْ، وَعلى اَشْیاعِکُمْ، بَرِئْتُ اِلَى اللهِ وَاِلَیْکُمْ مِنْهُمْ، وَاَتَقَرَّبُ اِلَى اللهِ، ثُمَّ اِلَیْکُمْ بِمُوالاتِکُمْ وَمُوالاةِ وَلِیِّکُمْ، وَبِالْبَرآئَةِ مِنْ اَعْدآئِکُمْ وَالنّاصِبینَ لَکُمُ الْحَرْبَ، وَبِالْبَرآئَةِ مِنْ اَشْیاعِهِمْ وَاَتْباعِهِمْ، اِنّى سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَکُمْ، وَحَرْبٌ لِمَنْ حارَبَکُمْ، وَوَلِىٌّ لِمَنْ والاکُمْ، وَعَدُوٌّ لِمَنْ عاداکُمْ، فَاَسْئَلُ اللهَ الَّذى اَکْرَمَنى بِمَعْرِفَتِکُمْ وَمَعْرِفَةِ اَوْلِیآئِکُمْ، وَرَزَقَنِى الْبَرآئَةَ مِنْ اَعْدآئِکُمْ، اَنْ یَجْعَلَنى مَعَکُمْ فِى الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ، وَاَنْ یُثَبِّتَ لى عِنْدَکُمْ قَدَمَ صِدْق فِى الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ، وَاَسْئَلُهُ اَنْ یُبَلِّغَنِى الْمَقامَ الْمَحْمُودَ لَکُمْ عِنْدَاللهِ، وَ اَنْ یَرْزُقَنى طَلَبَ ثارى مَعَ اِمام هُدىً ظاهِر ناطِق بِالْحَقِّ مِنْکُمْ، وَاَسْئَلُ اللهَ بِحَقِّکُمْ وَبِالشَّاْنِ الَّذى لَکُمْ عِنْدَهُ، اَنْ یُعْطِیَنى بِمُصابى بِکُمْ اَفْضَلَ ما یُعْطى مُصاباً بِمُصیبَتِهِ، مُصیبَةً ما اَعْظَمَها وَاَعْظَمَ رَزِیَّتَها فِى الاِْسْلامِ، وَفى جَمیعِ السَّمواتِ وَالاَْرْضِ، اَللّـهُمَّ اجْعَلْنى فى مَقامى هذا مِمَّنْ تَنالُهُ مِنْکَ صَلَواتٌ وَرَحْمَةٌ وَمَغْفِرَةٌ، اَللّـهُمَّ اجْعَلْ مَحْیاىَ مَحْیا مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَمَماتى مَماتَ مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، اَللّهُمَّ اِنَّ هذا یَوْمٌ تَبَرَّکَتْ بِهِ بَنُو اُمَیَّةَ، وَابْنُ آکِلَةِ الاَْکبادِ، اَللَّعینُ ابْنُ اللَّعینِ، عَلى لِسانِکَ وَلِسانِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ، فى کُلِّ مَوْطِن وَمَوْقِف وَقَفَ فیهِ نَبِیُّکَ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ، اَللّـهُمَّ الْعَنْ اَبا سُفْیانَ وَمُعوِیَةَ وَ یَزیدَ بْنَ مُعاوِیَةَ، عَلَیْهِمْ مِنْکَ اللَّعْنَةُ اَبَدَ الاْبِدینَ، وَهذا یَوْمٌ فَرِحَتْ بِهِ آلُ زِیاد وَآلُ مَرْوانَ بِقَتْلِهِمُ الْحُسَیْنَ صَلَواتُ اللهِ عَلَیْهِ، اَللّـهُمَّ فَضاعِفْ عَلَیْهِمُ اللَّعْنَ مِنْکَ وَالْعَذابَ، اَللّـهُمَّ اِنّى اَتَقَرَّبُ اِلَیْکَ فى هذَا الْیَوْمِ، وَفى مَوْقِفى هذا وَاَیّامِ حَیاتى، بِالْبَرآئَةِ مِنْهُمْ وَاللَّعْنَةِ عَلَیْهِمْ، وَبِالْمُوالاتِ لِنَبِیِّکَ وَ آلِ نَبِیِّکَ عَلَیْهِ وَعَلَیْهِمُ اَلسَّلامُ * سپس صد مرتبه مى گویى: اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِم ظَلَمَ حَقَّ
مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَآخِرَ تابِع لَهُ عَلى ذلِکَ، اَللّـهُمَّ الْعَنِ الْعِصابَةَ الَّتى جاهَدَتِ الْحُسَیْنَ، وَشایَعَتْ وَبایَعَتْ وَتابَعَتْ عَلى قَتْلِهِ، اَللّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمیعاً * آنگاه صد مرتبه مى گویى: اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ، وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنآئِکَ، عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَبَقِىَ اللَّیْلُ وَالنَّهارُ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ، وَعَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ * سپس مى گویى: اَللّـهُمَّ خُصَّ اَنْتَ اَوَّلَ ظالِم بِاللَّعْنِ مِنّى، وَابْدَأْ بِهِ اَوَّلاً ثُمَّ الثّانِىَ وَالثّالِثَ وَالرّابِعَ، اَللّهُمَّ الْعَنْ یَزیدَ خامِساً، وَالْعَنْ عُبَیْدَ اللهِ بْنَ زِیاد وَابْنَ مَرْجانَةَ وَعُمَرَ بْنَ سَعْد وَشِمْراً، وَآلَ اَبى سُفْیانَ وَ آلَ زِیاد وَ آلَ مَرْوانَ اِلى یَوْمِ الْقِیمَةِ * آنگاه به سجده مى روى و مى گویى: اَللّهُمَّ لَکَ الْحَممْدُ حَمْدَالشّاکِرینَ لَکَ عَلى مُصابِهِمْ، اَلْحَمْدُ للهِِ عَلى عَظیمِ رَزِیَّتى،اَللّهُمَّ ارْزُقْنى شَفاعَةَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُرُودِ، وَثَبِّتْ لى قَدَمَ صِدْق عِنْدَکَ مَعَ الْحُسَیْنِ وَ اَصْحابِ الْحُسَیْنِ، اَلَّذینَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ»🌺
هر یک صفحه از 🌱💚💚💚 @Malakeonline
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 💕پیشاپیش سال نو مبارک🙏🌹 اینو برای بقیه بفرست تا اولین نفری باشی که سال نو رو تبریک گفته باشی ... مشخصات سال 1403....    🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🍃🌸🍃 ❤️🙏 سلام یاس جان دوست عزیزی که گفتن انگشت دستشون به اندازه کافی رشد نکرده حتما برن هلال احمر شهرشون کارمندهای رشته اعضای مصنوعی میتونن براشون انگشت مصنوعی بسازن که به انگشتشون وصل میشه و هیچ تفاوتی با انگشت طبیعی نداره باید شاکر خدا باشن که دستشون سالم هست تو بیمارستان کار میکنم خیلی جوانها هستن بر اثر تصادف دستشون طبیعی هست ولی اعصاب دست از کار افتاده و آرزوی اینو دارن که بتونن یه لقمه غذا با دستشون بخورن یا قطع نخاع شدن و دست و پا فلج شده و آرزوی اینو دارن جای شما باشن 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 فال و طالع 🍃🍃🍂🍃
ملکـــــــღــــه
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 فال و طالع 🍃🍃🍂🍃
📃 طالع روزانه: 🌕یکشنبه ۱۳ اسفند ۱۴۰۲ 🌾طالع امروز متولدین : درک هنری شما قوی است؛ درحقیقت شما می‌دانید که چه چیزی زیباست و چه چیزی زیبا نیست. اما اکنون شما آنقدر حساسیت دارید که این حساسیت باعث می‌شود واکنش نامعقولی نشان بدهید و حتی موفق به درک مقوله زیبایی نشوید. ولی زیاد به خودتان سخت نگیرید. این موضوع به این معنی نیست که قضاوت شما اشتباه بوده یا اینکه شما قدرت زیبایی شناسانه‌تان را از دست داده‌اید. فراموش نکنید که شما به موضوعاتی توجه می‌کنید که دیگران ممکن است به راحتی از آنها بگذرند. پس از این موهبت عاقلانه استفاد کنید. 🌾طالع امروز متولدین : اگرچه شما از موقعیتی که در آن قرار دارید خشنود و راضی نیستید، با این وجود آماده اید که برای لحظاتی دست از جنگ و ستیز بردارید و همه چیز را آسان بگیرید. متاسفانه، ممکن است شرایط با شما همراهی نکنند، به این ترتیب شما نیاز خواهید داشت که به فکر حل مشکلات و مسائل غیر قابل انتظار باشید. علاوه بر این، شما اکنون می‌توانید یک پیشرفت اساسی در کارتان داشته باشید. پس یک نفس عمیق کشیده و گام محکمی‌برای آغاز روز خود بردارید. 🌾طالع امروز متولدین : اکنون رفتار خوب شما شاید فقط روشتان برای پنهان کردن یک نگرانی رو به رشد باشد. مادامی که شما خنده بر لب دارید، دیگران شاید حتی متوجه نشوند که شما زمان سختی را می گذرانید. اکنون برای شما بهتر لست که احساسهایتان را با دیگران در میان بگذارید، سپس پس از اینکه آنها آشکار شدند نتیجه ای منطقی بگیرید. 🍀طالع امروز متولدین : خیلی مواقع دیگران تصور می کنند شما نمی توانید به طور یقین تصمیم گیری کنید. اما امروز خوشبختانه در این امر مشکلی نخواهید داشت. به خوبی به مسایل کنار می آیید و می توانید همه جوانب آن را ببینید و برای آنها راهکار پیدا کنید. توان شما برای همکاری با دیگران زیاد است و به واسطه درک خوبی که از آنها و موقعیتشان دارید، می توانید حتی کمک حال آنها نیز باشید. از اینکه کار و تفریح را با هم یکی کنید، هیچ هراسی نداشته باشید. بد نیست به فضای کار خود کمی شادی ببخشید. 🍀طالع امروز متولدین : پیش از اینکه حرف بزنید حتما به آن فکر کنید. بدون فکر هیچ قولی ندهید یا حتی حرف های ساده را هم به زبان نیاورید. شما به طور ذاتی دوست دارید دیگران را جذب خود کنید. اما با حرف زدن نمی توانید این کار را انجام دهید. ممکن است کارهایی انجام دهید یا حرف هایی بزنید که نتیجه خوبی نداشته باشد یا اثرات منفی آن به خودتان باز گردد. بهتر است خیلی در مورد سوال های ذهنی خود با اطرافیان حرف نزنید و اگر مساله ای دارید، با مطالعه و تحقیق آن را برطرف کنید نه با مشورت! 🍀طالع امروز متولدین : تمرکز خود را روی برنامه های بزرگ در زندگی بگذارید. چشم اندازهای بزرگ تر داشته باشید. روی همه اشتیاقات و هیجانات خود اشراف داشته باشید. به این ترتیب می توانید مفیدتر و بهتر برای آینده طرح ریزی کنید و دقیقا در همان مسیری قرار بگیرید که موجب خوشحالی شما می شود. پیش از انجام هر کاری یا بیان هر تصمیمی حتما دوبار در مورد آن فکر کنید. این در مورد برنامه ریزی برای تفریح و سرگرمی هم مصداق دارد. 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 روایت وفا.... 🍃🍃🍂🍃
ملکـــــــღــــه
کنم و خراب کاری نکنم و باعث نشم که سعید بیچاره هم توی دردسر بیفته.« و باز هم این اجبار بود که اون رو
عمودی لیمویی رنگ جلوی تابش مستقیم خورشید رو گرفته بود رفت و خواست پرده رو باز بکنه که با شنیدن صدای سعید از پشت سرش به طرفش برگشت. سعید از دیدن او بسیار خوشحال شد و هم خیلی تعجب کرد. در حالی که کیسه های نایلونی توی هر دو دستش رو روی اُپن می گذاشت به او که با تعجب نگاهش می کرد گفت: - سلام، تو این جا چی کار می کنی؟ او که به دلیل مو باز بودنش و هم به دلیل ورود غیرمنتظره ی سعید بسیار هول کرده بود با خجالت گفت: - سلام. راستش اومده بودم مثلاً یه سر و سامانی به این جا بدم ولی می بینم که این جا خیلی تمیزتر و مرتب تر از اونیه که بخوام بهش دست بزنم. سعید اولین باری بود که او رو به این شکل راحت و بدون روسری می دید. در حالی که توی دلش به خالق اون همه ظرافت و زیبایی خیره کننده ی وفا تحسین می گفت لبخند دلنشینی به صورتش زد و گفت: - اِ پس اومده بودی این جا رو تر و تمیز بکنی، یعنی واقعاً فکر می کردی من اون قدر بی فکرم که حواسم نباشه که قراره تو یه چند روزی رو این جا بمونی و به خودم زحمت ندم که یه سر و سامانی به این جا بدم. او باز هم شرمنده ی اون همه انسانیت و مهربانی سعید شد. در حالی که به چهره ی جذاب و دوست داشتنی سعید که در حصار انبوه ریش مرتب و سیاهش مردانه تر و پر جذبه تر شده بود نگاه می کرد با مهربانی گفت: - دستت درد نکنه، ولی اگه به من می گفتی الاقل می اومدم یه کمکی بهت می کردم. - من که کاری نکردم، اینو هم خوب می دونم که خواسته ی خیلی نامعقول و ناجوانمردانه ای ازت دارم که می خوام این جا بمونی، ولی باور کن هیچ راه دیگه ای به ذهنم نرسید، گفتم حالا که ازت خواستم به قول خودت توی این سوراخ موش بمونی الاقل یه سری وسایل بخرم که یه مقدار راحت تر باشی و خیلی تو دلت بهم بد و بیراه نگی، البته اگه هم بگی کار خیلی خوبی کردی چون واقعاً تو این یه مورد مستحق هر گونه مجازات و محاکمه ای هستم. در حالی که به طرف سعید می رفت تا وسایلی رو که روی سنگ اُپن گذاشته بود رو برای مرتب کردن سر جاشون بذاره گفت: - نه، این حرفو نزن، حاالا که فکر می کنم می بینم من این چند روز رو هیچ جا به اندازه ی این خونه ی کوچک و جمع و جور، راحت نمی شدم و احساس امنیت و آرامش نمی کردم. از تو هم واقعاً ممنونم که به خاطر من این همه به زحمت افتادی. سعید در حالی که از خوشحالی و رضایت وفا خوشحال شده بود گفت: - اصالً هم به زحمت نیفتادم همین که تو راضی باشی برام کافیه، راستی صبحونه خوردی؟ او که مشغول جاسازی انواع خوراکی ها و نوشیدنی ها و میوه هایی که سعید خریده بود توی یخچال بود با تعجب گفت: - یه نگاهی به ساعتت بنداز، الان موقع خوردن صبحونه اس؟ مگه تو خودت صبحونه نخوردی؟ سعید که بعد از دیدن او احساس ضعفش خیلی شدیدتر شده بود گفت: - نه، راستش وقت نکردم. ادامه دارد.... 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 خدایا خودت یه کاری کن برام🕊🌹 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 فال و طالع 🍃🍃🍂🍃