فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ارسالی اعضا
به افتخار همه مادران سرزمینم...مادرم تو فقط عشق... فقط عشق... فقط عششششق❤️
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
10.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
#ایده_معنوی
🦋💐💖ذکر اسماء اعظم خداوند هر دعایی را مستجاب می کند... و برای رسیدن به آرامش و آسایش و افزایش برکت چهل مرتبه این ذکر بزرگ را بخوانید... انشاالله همه دعاهای شما را مستجاب می کند... آمین. خداوندا، پروردگارا، سبحان الله، از تو می خواهم که با رحمت یا رحمتت (چهل مرتبه) به من رزق حلال عطا کن. انشاالله با خواندن این مطلب به یاد داشته باشید مشکلاتتان حل شود.
آمین 🤲
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
ملکـــــــღــــه
🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 تجربه زندگی مشترک 🍃🍃🍂🍃
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
#تجربه_زندگی_مشترک
سلام ممنون بخاطره کانال خوبتون
من ۱۸ سالمه و زندگیمون ۲۷ سالشه منو آقامون ۱۰ ماهه ک عقد کردیم 😍
منو آقامون اولای زندگیمون بی تجربه بودیم 😓باهم زود زود دعوا میکردیم اونم چه دعوای😒دعوای جوری میشد ک تا یک روز حرف نمیزدیم دعوامون خیلی بد میشد ولی زیاد نکشید فقط ۲ ماه اول زندگیمون اونجوری بود بعدش مدیریت کردم دیدم نمیشه ک اینجوری دعوا کنیم اونوقت از هم بدمون میومد سرد میشدیم.ب خودم اومدم با کمک مطالب تو کانال اینترنت الان ۸ ماهه زندگیمون خیلی خوب شده 😍خانم های محترم ما خانوم هااا خیلی باهوش هستیم میتونیم با کمی مدیریت همه چیز رو تو دست خودمون نگه داریم مثلم چنتا از تجربه های من
- یک همیشه بهش احترام میزارم همیشه مخصوصا تو جمع خانوادش
- دو همیشه ازش تعریف میکنم زود تغییر را میفهم هم تو چهرش اگه ناخن هاشو گرفته باشه زود میگم اگه موهاشو اصلاح کرده باشه میگم واه واه آقاییی من چه ماه شده 😍😍
- سه همیشه هر چی بگه میگم چشم آقاییی هر چی آقایی بگه هر چی مرد من بگه ولی کار خودمو هم میکنم
- چهار شیطنت زیاد دارم هی میپرم سر کولش با دستم سوراخ سوراخش میکنم ادا در میارم
خودمو میزنم ب بچه گی مث بچه هاا حرف میزنم مث بچه هاا گاهی وقتا ادا در میارم.اونم خیلی خوشحال میشه🤩
_ب خودم میرسم زیاد اعتماد بنفس دارم زیاد اصن خودمو کوچیک نمیشمارم اصن و ابدن هر چی خوب باشه میخورم هی چی خوب باشه میپوشم هر جای خوب هم باشه میشینم اصن خودمو کوچیک فرض نمیکنم.همیشه هم خودمو پرنسس خطاب میکنم👸میگم مگه پرنسس این کارو میکنه هر چی هم هوس کنم خودمو میزنم ب بچه گی میگم من ویار کردم من اون میخام اینو میخام😁 مخصوصا اگه باهم بریم بیرون هر چی میبینم میگممیخام😅اونم میخره دیگه عادتش دادم بع اینکه واسم بخره هر چی ک میخام مردا دوبار تربیت میشن ی بار دوران بچه گی ی بار هم دوران نامزدی
منم از الان دارم روش کار میکنم تا بشه اونی ک میخام 😉گاهی وقتا بند کفشامو میبنده کیفمون میدم بهش چیزی زمین بیفته خم نمیشم میگم میشه اونو بدی بهم
بعد هم وقتی بخواهم کاری بخواهم بکنم میگم آقایی من چه ماهه اینو اینجوری میکنه اونواون جوری میکنم مث اینکه هندوانه رو میزارم زیر بغلش تا بکنه کاری خانوم هااا ممنون خوندین.استفاده کنید خیلی خوبه 😍😘
💖💛💖💛💖💛💖💛💖💛💖
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
🌿آبياري نميخواست! عشق ميخواست
کنار پرایدش چند تا گلدون گذاشته بود روی زمین و میفروخت. گلها اونقدر سرزنده و شاد بودن که نشد ترمز نکنم.
ازش گل خریدم و پرسیدم چقدر آبیاری لازم داره؟گفت مادرش گلها رو پرورش میده... زنگ زد به مادرش با لهجه ی آذری گفت: مامان جان ! عشقم قربونت برم....!
بقیشو نشنیدم. دلم رفت برا رابطه ی عاشقونه ی قشنگشون. عشق لازمه ی نفس کشیدنه!🥀
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
#طنزینه_اعضا
سلام یاس جونم واقعا ندیده دوستون دارم
میخوام سوتی خریدمو بهتون بگم نامزد کرده بودیم اومده بودم تهران با شوهرم رفتیم شلوار بخریم سایز من ۳۸ بود یه دونه پوشیدم نشد گفتم سایز ۳۹بدین شوهرم میگفت ۴۰ من میگفتم ۳۹ نگو سایز شلوار دوتا دوتا میره بالا هیچی دیگه هنوز که هنوزه شوهرم میگه سایزت ۳۹ منم 😖اینجوری میشم
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃
#تجربه_اعضا
#ایده_زیبایی
حرفهای مریم جونم♥️
سلاام یاس جونم 💝 میخواستم نکته ای رو بگم که کاربردی هست، من هر بار که میخواستم ماسک برا صورتم درست کنم کلی از مواد ماسک اضافه میومد یا به ظرف میچسبید، حدود یک ماه هست که بعضی از ماسک هامو درست که کردم میریزم داخل قالب های یخ و میذارم فیریزر و هربار که خواستم استفاده میکنم اینجوری چون آماده هست بیشتر میتونم استفاده کنم، برای مثال ماسک خیار و گلاب و موز (نصف موز با یک خیار کامل با پوست با یک ق غ گلاب) آب خیار رو جدا نکنید کامل همشو قاطی کنید، این ماسک برای سیاهی و پف دور چشم فوقالعاده اس😍، بعد مایع آلوورا رو میکس کردم و ریختم توی قالب، دیگه میتونید قهوه درست کنید که اونم ماسک خیلی خوبیه، آب برنج هم عالیه، اینجوری هم راحت و قابل دسترس تر هست هم خود یخ کلی خاصیت برای پوست داره ❤️امیدوارم استفاده کنید و لذت ببرید ☺️
✅قهوه رو به هر روشی که خودشون درست میکنن بعد که سرد شد میریزن قالب، کار خاصی نداره خود قهوه فقط.
واسه جوان سازی پوست عالیه
🍃🍃🍃🌼🍃
*
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
CQACAgQAAx0CVc35HwABARZ-Zq5vI9OsDNwhRHICh1hSKcAJMCMAAiUXAAJz63BRJVHp7zavpVU1BA.mp3
10.5M
🔉 #پادکست_امام_حسینی
🎧 شـــورِ شـــــیــــریـــن
این گوهر را دوست سنگین میخرد
آب شور از چشم، شیرین میخرد
عظمت اشکِ بر سیدالشهدا سلاماللهعلیه و دعا برای ظهور منتقمشان...
#صاحب_عزا
#صلی_الله_علیک_یااباعبدالله
#اللھمعــــجلݪوݪیــــڪاݪفـࢪج
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
7.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زمین بهشت میشود
اگر مــــردم بفهمند
هیچ چیز عیب نیست
جز قضاوت کردن دیگران…
هیچ چیز گناه نیست
جز حقالناس…
چقدر ثواب است
خدمت به دیگران
و هیچکس اسطوره نیست
مگر در مهربانی و انسانیت !♥
🎙#استاد_مسعود_عـــالے
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃
#راهنمایی_اعضا❤️
✅سلام خدمت شما در رابطه با پرسش سوال ارتباط با نامحرم 👇
ببین عزیزم ارتباط غیر ضروری با نامحرم حرام است. اما اگر حسی نداری چرا ارتباط می گیری؟ پس قطعا لذت داره که ارتباط می گیری. این ارتباطها شاید در ابتدا ساده باشه اما به مرور زمان منجر به روابط نامشروع می شه . حداقلش اینه که موجب وابستگی عاطفی می شه که قطعا شما ضرر می کنی😊
🌱🕊🌱🕊🌱🕊🌱🕊🌱
یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰
@Yass_malake
لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇
ꕥ࿐❤️🕊
https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b
ملکـــــــღــــه
#آرامش -فشار دست هاش اذیت کننده نبود. فقط خیلی محکم حبسم کرده بود. از بین لب هایی که بخاطر حرص م
#آرامش
مسیح باعجله سمتم قدم بر می داشت و ما دقیقا در یک قدمی پیروزی بودیم که اسلحه من گلوله تموم کرد و دست خالی باقی موندم. سعی کردم خودم رو به اسلحه ای که کمی اون طرف تر بود بکشونم اما هنوز قدم از قدم برنداشته بودم که با تیری که شلیک شد مجبور شدم به عقب برگردم. پشت ستون ها پناه گرفتم وبه مسیحی که کمی اون طرف تر شلیک می کرد نگاه کردم. بلوا شد و معرکه به جهنم تبدیل شد. مسیح سعی می کرد همزمان به دو طرف شلیک کنه اما وقتی تیرانداز ها از همه طرف شلیک می کردن,واقعا کم آورده بود. خم شدم و به اسلحه ای که با فاصله کمی از من روی زمین افتاده بود نگاهی کردم. اشاره ای به مسیح کردم و مسیح بعد از حرکت دستم,ایستاد و تند تند شلیک می کرد و من مثل فشنگ سمت اسلحه حرکت می کردم اما درست در یک قدمی اسلحه بودم که تیراندازی سمت من نشونه رفت و خودم رو عقب پرت کردم. از گوشه چشم متوجه شدم اسلحه مسیح هم گلوله تموم کرده,نفس هام درون سینه حبس شده بود. باید انجامش می دادم..باید. دستی به موهام کشیدم و خواستم وسط این تیر بارون به سمت اسلحه حرکت کنم که صدای فرو ریختن چیزی رو از پشت سر شنیدم. متعجب سر بلند کرده اما از دیدن اتفاقی که مقابل چشمم در حال رخ دادن بود شوکه شدم. این خیره سر قصد داشت چه غلطی کنه؟؟؟ با سرعت وحشتناکی سمت نگهبان ها رانندگی می کرد و ماشین رو مثل دیوانه ها به عقب و جلو هدایت می کرد. با سرعت عقب رفت و بعد بی توجه به شلیک ها با سرعت سرسام آوری نزدیک شد و یکی از نگهبان ها رو با شدت زیادی به عقب پرتاب کرد. اصلا وقت تعلل نبود همزمان با مسیح از فرصت استفاده کرده و بعد از برداشتن اسلحه ها بی هوا و با تمام قوا از جلو شلیک می کردیم. ولوله شد..آرامش ماشین رو می چرخوند و به دنبال نگهبان ها می افتاد و من و مسیح دیوانه وار شلیک می کردیم. هر دو باهم به جلو حرکت می کردیم و شلیک می کردیم و آرامش,هر کسی مقابلش قرار می گرفت رو با ماشین به هوا میفرستاد. و درست ده دقیقه بعد,سوله از جسد هایی که بخاطر گلوله و ضرب ماشین روی زمین افتاده بودن,پر شد. مسیح سمت اون رابط میان سال رفت و اسلحه اش رو روی سرش قرار داد و او با وحشت به چهره مسیح نگاه می کرد اما من نگاهم,میخ چهره آرامش بود. ماشین رو متوقف کرد خندان و خوشحال پیاده شد,لبخند بزرگ و مسروری زد به تموم کسایی که روی زمین افتاده بودن نگاهی کرد و مثل صحنه های فیلم,در ماشین رو محکم بست. نشیمن گاهش رو روی کاپوت قرار داد و با صدای بلندی گفت:
-ریز می بینمتون. همتون رو مسیح فا..... میکنه.
اونقدر درون وجودم خشم و تاو به جوشش افتاده بود که ممکن بود همین جا بلایی سرش بیارم. مسیح به قهقه افتاد و آرامش با چشم های براقش نگاهم کرد و با چشمک گفت:
-نشنیدم ازم تعریف کنی جناب شاه
نشین.
تعریف؟؟؟ دهنش رو سرویس می کردم. فکر اینکه ممکنه بلایی سرش بیاد باعث کشته شدن روحم می شد. توجهی بهش نداده و مقابل اون رابط قرار گرفتم و گفتم:
-واسه کی کار می کنی؟ پوزخندی زد و گفت:
-اگه سر از ت..
بنگ!!! حتی اجازه ندادم جمله اش رو تموم کنه و به وسط پیشونیش شلیک کردم. مسیح پوشه رو در دست گرفت و همین که خواست باز کنه صدای ویراژ دیوانه وار ماشین ها بلند شد و مسیح داد کشید:
-بریم بریم.
هر سه دوان دوان سمت ماشین حرکت کردیم و آرامش با زرنگی پشت فرمون نشست و وقتی هر دو سوار شدیم,تیک اف کشید و ماشین با صدای بدی از جا کنده شد. مسیح از پشت سر خودش رو جلو کشید و با نفس،نفس گفت:
-دنبالمونن,می خوای من برونم؟
آینه رو تنظیم کرد و با تمسخر نگاهی به چهره ی مضطرب مسیح انداخت و گفت:
-داری باعث میشی بخاطر این توهینت.یه گلوله توی سرت خالی کنم جناب.
لعنتی...این جمله کوبنده و لحن قدرتمندش باعث می شد به اوج کشیده بشم. همینه! دنده رو جابجا کرد و بی توجه به چهره بهت زده مسیح گفت:
-داری با زن جگوار حرف می زنی,محکم بشین فقط.
و بعد پاش رو روی گاز قرار داد و من بهترین حس دنیا رو داشتم. قدرتش باعث دیوانگیم میشد. دگرگونم می کرد و حالم رو دستخوش تغییر می کرد. این زن؛لایق پرستش و احترام بود و من همه رو مجبور می کردم مقابلش به زانو بیفتن و الحق که آرامش شاه نشین بود. حرفه ای لایی می کشید و از پنجره به ماشین پشتی که تعقیبمون می کرد نگاه می کرد. جاده باریک شد اما خیلی ماهرانه فرمون رو چرخوند و با ذوق گفت:
-واییی چه کیفی میده.
پنجره ماشین رو باز کرد و باد...موهای آشفته اش رو به بازی گرفت و عطر کمر شکنش در هوا پخش شد. این قدرتش باعث سکوتم شده بود و من روحم از این حالتش ارضا می شد. تموم حواسم پی بازی موهاش با باد بود که مسیح فریاد کشید:
ادامه دارد ...
❤️❤️