eitaa logo
ملکـــــــღــــه
14.4هزار دنبال‌کننده
16.2هزار عکس
4.3هزار ویدیو
7 فایل
انَّ مَعَ العُسرِیُسرا💚 اینجا دورهمی خانوماس🥰 تجربیات خاطرات و درددلاتون و سوالاتتون رو به آیدی زیر بفرستید @Yass_malake لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88 رزوتبلیغات https://eitaa.com/joinchat/1292435835Ca8cb505297
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🍃🍃🌸🍃 🔹داستان زیبای مرده زنده کردن مرحوم سید محمد کشمیری آیت الله آسید محمد کشمیریرحمة الله علیه استاد ما بود. فرزند آسید مرتضی کشمیری که تقریباً صد و ده، بیست سال قبل از این زنده بوده است. و پسر ایشان که استاد ما بود، پانزده سال قبل از این، بعد از انقلاب فوت کردند. ایشان هشتاد و پنج سالی داشتند و مجتهد مسلم بود. خیلی فوق العاده بود، حالات عجیبی داشت، خیلی اهل احتیاط هم بودند. در طول هفته ابداً از خانه بیرون نمی¬آمد. فقط شب‌های جمعه، چهار ساعت از شب گذشته به حرم حضرت امیرالمومنین علیه السلام می¬آمد زیارت می‌خواند و تا اذان صبح می‌ماند و به خانه بر می‌گشت. غذایشان هم مخصوص بود. یک شخص خاصی بود غذا برایشان می‌پخت. خیلی فوق العاده بود. ایشان تأثیر نفس داشت و مستجاب الدعوه بود. 🔸خود ایشان برای من نقل کرد، خدا شاهد است! گفت: شب جمعه از حرم می‌آمدم، خیابان خلوت بود کسی نبود، دیدم که یک چیزی افتاده است، آمدم پاگذاشتم دیدم یک مرغ مرده است، استخوان‌هایش صدا می‌کرد، و خشک شده بود. و حشرات داخل شکم او را خالی کرده بودند. به ذهنم آمد آن را بردارم و به خانه بیایم، چند تا حمد بخوانم شاید زنده بشود. می¬گفت آن را برداشتم به خانه آمدم، کنار سجاده ام گذاشتم، و نشستم، چند تا حمد که خواندم، یک دفعه مرغ بلند شد و سر و صدایی کرد و تو حیاط خانه دوید آقا. یک نفر از ذریه پیغمبر و از دوستان ولایت این اندازه تأثیر نفس دارد؛ آنوقت خود ائمه چی؟ یک نفر از ذریه زهرا سلام الله علیها هر چه امام زمان گفته، چشم گفته و به این درجه رسیده است. ائمه که غرق خدا هستند چی؟ هر چه از خدا بخواهند خدا به آنها عنایت می‌کند. آن وقت می‌خواهی علوم اولین و آخرین و معجزات همه انبیاء را نداشته باشند. صد البته دارند. 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
ملکـــــــღــــه
🍃🌸🍃 #ایده_معنوی_اعضا 🍃
🍃🍃🍃🍃🌼🍃 نیایش صبحگاهی🤲 🌺الحمدلله کَما هُوَ اَهلُهُ🌺 حمدوسپاس آنگونه که شایسته اوست ✨بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيم ِ ✨یا اَللهُ یا رَحْمنُ ✨یا رَحیمُ یا خالِقُ ✨یا رازِقُ یا بارِیُ ✨یا اَوَّلُ یا آخِرُ ✨یا ظاهِرُ یا باطِنُ ✨یا مالِکُ یا قادِرُ ✨یا حَکیمُ یا سَمیع ُ✨یا بَصیرُ یا غَفورُ ❤️قلب خود را با ذکر الله معطر کنیم ‏ سُبحان الله ‏ الحَمد لله ‏ لا إله إلا الله ‏ الله أكبر ‏ أستغفِرُ الله ‏لا حَول و لا قوة إلا بالله ‏ سُبحان الله و بِحمده ‏ سُبحان الله العَظيم ‏ ‏ وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَىٰ تَنفَعُ الْمُؤْمِنِينَ خدایاشکرت که امروزهم مهمان توام💖 خدایاشکرت بابت مجال زندگی💖 خدایاشکرت که امانم دادی💖 ❣﷽❣ ای بخشنده ترین ! ببخش مرا : اگر محبتی را بی پاسخ و سلامی را بی جواب گذاشتم ....🤲 اگر حقی را ناحق کردم و عدالتی را زیر پا گذاشتم ... 🤲 اگر نعمتی را ناشکری کردم و قدر محبت تو را در محبت دیگران نادیده گرفتم ... 🤲 اگر رنجهای پدر و مادرم را با رنجش ها پاسخ دادم ... مرا ببخش ، برای خطاهایم بهانه ای ندارم بجز ناآگاهی .... 🤲 قلب هایشان را نرم کن و مرا عبور بده از کارما تا مبادا نگاه و آهی به دنبال سایه من وخانواده ام باشد ....خدایاشکرت ... متاسفم لطفا مرا ببخش جـ♥️ـان به فدای حضرت عشق😍 خداوندا سپاس سپاس سپاس🙏🏻 🌟الهی هممون حاجت روا باشیم الساعه ، الهی آمین 🤲🤲 فقط به خدا ، برای خدا و دراه خدا متوسل به خدا و ائمه هاش بشیم و ولیعصرش که وعده ظهورش حقه ولا غیر 🌟 ‎‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ اللهم صلی علی محمدا و آل محمددر فرج ظهورش بر قائم آل محمد(ص) الهی آمین 🤲🤲🤲🤲🤲🤲🤲🤲 دوستون دارم ❤️ 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 دلانه زیبا و کوتاه گلاب.... 🍃🍃🍂🍃
ملکـــــــღــــه
#گلاب ۷۵ سرشو بیشتر انداخت پایین اما لبخند کمرنگی که گوشه لبش نشسته بود از هیچکس پنهون نبود... -
.۷۶ _پسر خوب و خوش قد و بالاییه از چیزی کم نداره نگران نباشین . نجابت داره و با حجب و حیاس من چند باری دیدمش .دست راست جماله با عرضه اس و تک پسرم هست و بعد جمال میشه صاحب همه چیز ناریه لبخندی زد و سر تکون داد فرخ لقا اما نگاه زیر چشمی به پریزاد انداخت که سرخ شده بودو تند تند غذاشو میخورد . _ فردا شب دعوت دارن مواظب رفتارت باش زری تاج سر بلندم کن +چشم پدر جان فرخ لقا پوزخندی زد که همه نگاها رفت طرفش اما به کسی توجه نکرد هر ان ممکن بود بحثی پیش بیادو دعوا بشه . نگران به بقیه نگاه میکردم بلاخره شام تموم شد و نفس راحتی کشیدم سفره رو که جمع کردم خواستم پاشم برم که خان گفت قلیون بیارن .کلافه دوباره نشستم سر جام پیش گلبهار دلم میخواست سرمو میکوبیدم به دیوار هم خوابم میومد هم تحمل اون جمع خسته کننده برام غیر قابل تحمل بود. گلبهار اروم کنار گوشم گفت + این دختره داره جر میخوره با مادرش به فرخ لقا و پریزاد اشاره زد _اره مشخصه با صدای خان حواسم رفت پی اون + خاستگارای گلبهار چیشدن؟ عزیز اخماشو کشید توهم و گفت _ فرستادمشون برن پی کارشون +چرا؟ _نیومده بودن عروس ببرن که اومده بودن عروس بخرن ببرن به جای کلفتشون! اخمای همه توهم رفت و فرخ لقا گفت +چه فرقی داره ماهجانجان خب میدادین ببرن بلاخره که چی اول و اخرش همینه دیگه ... گلبهار سرخ شد و من دستشو گرفتم تا ارومش کنم مامان اخماشو کشید توهم و با لحن خود فرخ لقا جواب داد +غصه ای نیست فرخ لقا هنوز دیر نشده میخوای پیغوم بفرستم برای دختر تو بیان چون تا خبر دارم هنوز کسی در این خونه رو نزده ... فرخ لقا پوزخندی زد و باعصبانیت گفت _خوبی کلفت جماعت اینه از همه چیز خبر داره + پس مبارک تو باشه که با کلفت جماعت هم سفره شدی خان کلافه گفت _بس کنین مامان بی توجه بهش ادامه داد +حتما نباید کلفت باشی تا خبر ترشیدگی یک دختر به گوشت برسه که فرخ لقا سرخ شد و با داد و فریاد ازش جاش بلند شد ماهجانجان عصاشو به زمین کوبید و داد زد _بسه میگم +به دختر من میگه ترشیده دختر تو چیه پس؟ به گلبهار اشاره زد که مامان با ارامش گفت _من رو دخترام ادعای خان زادگی ندارم .خیلی بده دختر خان بشه ۱۵ سالش و هیچ خاستگاری نداشته باشه .. +گدای بی سر و پا .. زنیکه ح*** هجوم اورد طرف مامان که صدای جیغا بلند شد و با گلبهار دویدم طرفشون اما قبل اینکه بهشون برسیم خان خودشو انداخت جلو فرخ لقا رو با دستاش مهارش کرد.. صدای عربده ای که کشید باعث شد همه از ترس میخکوب بشن سر جاشون +بهتون میگم بس کنین فرخ لقا یک قدم رفت عقب که نگاه تیز ایرج رفت طرفش!! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 ✅سلام یاس جاندرباره خانمی که میخوان حرزامام جواد بنویسن میخواستم بگم که نوشتن حرز روز بخصوصی داره ورکس نمیشه بنویسه درضمن قبل از بستن حرز نماز داره که اونم روز بخصوصی هست ولینکش من میدم دوست داشتین بزارید خانما استفاده کنن هم معتبر هم هزینه کم ✅خواهر گلمون در مورد لک صورت پرسیده بود عزیزم کبد چرب کبدتو پاکسازی کن پشت گوش ننداز لطفا خودمن هم این مشکلو دارم دارم کبدمو پاکسازی میکنم از عطاری خار مریم چای ترش بابونه شیرازی شاهتره کاسنی خاک شیر تهیه کنید اسمم مامان ساغر 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 «اِنّی اَنّا رَبُّکْ» انگار خدا درگوشت داره میگه: خدات منم بیخیال بقیه…🥹🫀 «طه ۱۲»   🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
خواهریا خواندن آیه الکرسی رو فراموش نکنید👌 🌸 آیه الکرسی 🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🍃اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ من ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ منْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ🍃 🍃لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ فقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ🍃 🍃اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُوا أوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ🍃 ❤️الّلهُمَّ صَلِّ عَلے مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم❤️ ⚜️ صلوات خاصه امام رضا (ع)⚜️ 🌺 اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ عَلِیِّ بْنِ مُوسَی الرِّضَا الْمُرتَضَی ، اَلْاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ ، وَ حُجَّتِکَ عَلیٰ مَنْ فَوْقَ الْاَرضِ وَ مَنْ تَحتَ الثَّریٰ ، اَلصِّدّیٖق الشَّهیدِ ، صَلوٰةً کَثیٖرَةً تٰآمَّةً ، زٰاکِیَةً مُتَوٰاصِلَةً ، مُتَوٰاتِرَةً مُتَرٰادِفَةً ، کَأَفْضَلِ مٰا صَلَّیْتَ عَلیٰ اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیٰائِکَ. 🌺 ❤️❤️
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 رســـــــــــــــــــــ٨ـﮩـ۸ـﮩـــــــــــــــوایی 🍃🍃🍂🍃
ملکـــــــღــــه
#رسوایی کردن برای تو و عماد خیلی کارا از دستم بر میاد اما اگه کاری نمی کنم دلیل بر نتونستنم نیست،
. ساعت دو و نیم بود که آش رشته ی پشت پای توران خانم آماده شد. ظرف های یک بار مصرف را علی برای پخش کردن بین همسایه ها در سینی می گذاشت و من وظیفه ی تزیین آن ها را با کشک و پیاز داغ، بر عهده داشتم . حدود پنجاه ظرف متوسط در سینی های بزرگ چیده شده بود و علی با رفت و آمد های چندباره اش سعی در انجام کاری داشت که به تنهایی دشوار بود اما او کلامی بر زبان نمی آورد . هر بار که می آمد، سینی را از دست سمیرا می گرفت و به تذکرات سمیرا که فلان همسایه را فراموش لبخندی می زد و می رفت . نگاه های مادر سمیرا به برخورد دخترش با دامادش پر از تحسین بود. دروغ بود که اگر می گفتم حسادتی نداشتم، جدیداً حسود شده بودم به همه چیز و همه کس... کمبودهای احساسی ام تک به تک رخ می نمودند و مرا بیشتر به جدال با خودم وا می داشتند . با تمام شدن کارها نفسی از آسودگی کشیدم . -بهارجان تو برو خونه به عمران آش بده از صبح چیزی نخورده. در برابر کبری خانم ایستادگی سخت بود به او که نمیشد بگویم به تیپ و تاپ عمران زده بودم و دوری از او به نفعم بود چشمی زمزمه کردم و از روی چهارپایه ی کوچک بلند شدم . کل زحمتش به دوش سمیرا و مادرش و کبری خانم بود اما من در ذهنم چنان هیاهویی به پا شده بود که اگر سال ها کار می کردم جسمم به اندازه ی روح آشفته ام خسته نمی شد . قابلمه ی کوچکی که برای عصرانه کنار گذاشته بودند را برداشتم و وارد خانه شدم . با ورودم به آشپزخانه و دیدن فردی که صورتش را روی میز گذاشته بود و چشمانش باز بودند، هینی از ترس کشیدم . سرش را آرام بالا کشید و اخم هایش را در هم فرو برد . قابلمه را روی اجاق گاز گذاشتم. هنوز قدم از قدم برنداشته بودم که صدای سرفه اش در آشپزخانه پیچید. مانند صبح بی وقفه سرفه می کرد و چهره اش سرخ شده بود . نمی دانم چه نیرویی ترغیبم می کرد اما تا به خود بیایم لیوانی از آبچکان برداشتم و بی دقت آب درون پارچ را در لیوان خالی کردم . سرفه هایش بند نمی آمد و همین باعث شده بود دست و پایم را گم کنم . لیوان را از دست دراز شده ام گرفت و یک نفس سر کشید اما سرفه اش قطع نشده بود، صورتش را میان دستانش گذاشته بود و شانه هایش با شدت تکان می خوردند . سماور روشن بود و طبق معمول در حال جوشیدن بود کمی آب داغ داخل استکان ریختم و عسل را از یخچال بیرون کشیدم و یک قاشق درون استکان ریختم. او هنوز سرفه می کرد این بار مرا نمیدید، مجبور به صدا کردنش شدم. -این آب داغه بخورین گلوتون خوب میشه . یکه خورده بود. او هم انتظار نداشت با بدی هایی که در حقم کرده بود در صدد کمک کردنش برآیم . با برخورد دستش به نوک انگشتم سریع دستم را کشیدم که استکان از میان انگشتان بی حسش رها شد و شکستنش صدای بدی را در آشپزخانه به پا کرد . بدون آن که نگاهی به چهره اش که فریاد میزد به خنگی ام پی برده بود، بیندازم روی پا نشستم تا تکه های شکسته را بردارم که صندلی را عقب کشید و خم شد. تکه های شکسته را جمع می کرد و کف دستم می گذاشت . -چخبره اینجا؟ عمران بود. پشت چشمی برایش نازک کردم و جوابی ندادم . دلخوری و قهر که شاخ و دم نداشت، داشت؟ ! تکه شیشه هایی که کف دستم جمع کرده بودم را به سوی سطل آشغال بردم. عماد باز هم سرفه هایش شروع شده بود این بار با احتیاط آب را داخل استکان دیگری ریختم . عمران صندلی را با صدا عقب کشید . -پاشو جمع کن برو خونه من، برادرش داره میاد اینجا به قلم پاک 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
5.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقتی نمازت تموم شد دستتو بگیر بالا و قبل از دعا هفت مرتبه بگو «یا ارحم الراحمین» ꕥ࿐❤️🕊 https://eitaa.com/joinchat/255787356Cbbf20b395b