eitaa logo
ملکـــــــღــــه
15.2هزار دنبال‌کننده
15.1هزار عکس
3.8هزار ویدیو
7 فایل
انَّ مَعَ العُسرِیُسرا💚 اینجا دورهمی خانوماس🥰 تجربیات خاطرات و درددلاتون و سوالاتتون رو به آیدی زیر بفرستید @Yass_malake لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88 رزوتبلیغات https://eitaa.com/joinchat/1292435835Ca8cb505297
مشاهده در ایتا
دانلود
ملکـــــــღــــه
🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 بی توجهی برای یه زن بدترین درده... 🍃🍃🍂🍃
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 سلام یاس عزیز و دوستای گلم. خیلی خوشحالم که این دورهمی رو دارم که هر مشکلی داشتم میتونم باهاتون در میون بزارم. 🌹 یه راهنمایی ازتون میخواستم. داستلن زندگیم طولانیه اما خلاصه اینکه 15 ساله ازدواج کردم. دو تا بچه دارم 14 و 4 ساله. چند مدتیه محبت همسرم بهم کم شده. قبلا وقتی بحث و دعوایی داشتیم بعدش میومد عذر خواهی و از دلم در میاورد. الان تقریبا چند ماهه اگر ناراحتمم کنه دیگه اهمیت نمیده. یا مثلا منو فقط مقصر میدونه. نمیگم من تقصیر ندارم اما نه در اون حد که اون میگه و خودشو تبرئه میکنه. در کل من میدونم اخلاقش عوض شده. احساس میکنم دیگه دوستم نداره. ما هممون زنیم. خودتون خوب میدونید ادم از اخلاق شوهرش همه چی رو میفهمه. چند روز پیش پشت تلفن بحثمون شد کلی بهم فش داد قطع کردم. الان چهار روزه بهم زنگ نزده. فقط یه بار زنگ زد در حد 20 ثانیه قرار بود پول بزنه بهم. گفت تا شب میزنم قطع کرد. شغلشم چون راننده کامیونه خونه نیست. قبلا محال بود این همه مدت زنگ نزنه. الان نمیدونن چکار کنم خیلی بی حوصله و بی انگیزه شدم.. افسرده شدم. نمیدونم بهش زنگ بزنم یا نه. یا اومد خونه چطوری رفتار کنم. از یه طرفی میگم اهمیت ندم بهش خوب بچه هام افسرده میشن. بعد میگم بی خیال بشم و بهش محبت کنم اون موقع هم بد عادت میشه یا فکر میکنه منت میکشم تا باهام حرف بزنه. خلاصه که راهنماییم کنید تو روخدا. برای محبت بیشتر چه کاری کنم دعایی چیزی هست. امشب میاد خونه چطوری باهاش رفتار کنم.اگه اینجوری جلو بره نمیدونم شایید به جدایی فکر کنم. اما به خاطر بچه هام اصلا جدا نمیشم هر چی باشه تحمل میکنم. گناه بچه هام چیه. خودتون میدونید برای یه زن بی توجهی بدترین درده. بازم ببخشید طولانی شد با هر پیامتون برای مشکلتون دعا میکنن شماهم برای من دعا کنید. دوستتون دارم 🌹🌹❤️❤️ 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
❄️💕❄️ ارسالی اعضا اين خيلي قشنگه : ازطرف خدا،، 🎆 عالم ز برایت آفریدم، گله کردی 🎇 از روح خودم در تو دمیدم، گله کردی 🎆 گفتم که ملائک همه سرباز تو باشند 🎇صد ناز بکردی و خریدم،گله کردی 🎆 جان و دل و فطرتی فراتر ز تصور 🎇 از هرچه که نعمت به تو دادم، گله کردی 🎆 گفتم که سپاس من بگو تا به تو بخشم 🎇 بر بخشش بی منت من هم گله کردی 🎆 با این که گنه کاری و فسق تو عیان است 🎇 خواهان توأم، تویی که از من گله کردی 🎆 هر روز گنه کردی و نادیده گرفتم 🎇 با اینکه خطای تو ندیدم، گله کردی 🎆 صد بار تو را مونس جانم طلبیدم 🎇 از صحبت با مونس جانت، گله کردی 🎆 رغبت به سخن گفتن با یار نکردی 🎇 با این که نماز تو خریدم، گله کردی 🎆 بس نیست دیگر بندگی و طاعت شیطان؟؟ 🎇 بس نیست دگر هرچه که از ما گله کردی؟؟! 🎆 از عالم و آدم گله کردی و شکایت 🎇 خود باز خریدم گله ات را، گله کردی.. 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 سلام خوبید عزیزم این کانال سیتی سنتر پول منم خورده ولا کلاه برداره تو رو خدا تو کانالت اعلام کن تو این وصع بد اقتصادی مردم دچار این کلاه بردارا نشن ثواب داره شگرد کارشم اینه ک میگه ااا ببخشید تولیدی نفرساده پیگیری میکنم خبرشو بهتون میدم دوتا ایدیم داره کلاه بردار دزد 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 دلانه‌ی یاشاییش(زندگی) داستان جذاب و پر پیچ و خم یک مهربانو 🍃🍃🍂🍃
ملکـــــــღــــه
🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 دلانه‌ی یاشاییش(زندگی) داستان جذاب و پر پیچ و خم یک مهربانو 🍃🍃🍂🍃
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 قسمت اول من پروانه هستم یکم شهریور شصت و پنج تو یکی از شهرهای استان زنجان بدنیا اومدم از پدری همدانی و مادری قزوینی از لحاظ ظاهری دختری با قد و هیکل متوسط بودم با موهایی خرمایی و چشمهایی قهوه ای از بچگی مرتب از همه میشنیدم که چشمای زیبایی دارم؛ تو یک خانواده ی هفت نفره بزرگ شدم و فرزند چهارم خونه بودم دوتا برادر و یک خواهر از خودم بزرگتر به اسمهای رضا و اکبر و الهه دارم و یک خواهر کوچکتر به اسم پریسا پدرم(اصغر) تو یه گاراژ کارگر بود و بیشتر شبها هم همونجا نگهبانی میداد و بنابراین کمتر میشد بیاد خونه مادرم(سودابه)خانه دار بود و گاهی هم تو خونه پنبه زنی میکرد و لحاف و تشک میدوخت که اینکار رو از پدرش یاد گرفته بود داستان زندگی من از سال هشتاد روایت میشه امیدوارم در کنار من و داستانم باشید و خوندن داستان زندگیه پر فراز و نشیبم بتونه علاوه بر پرکردن اوقات فراغت مفید باشه براتون.... (از زبان...نویسنده) داستان پروانه پر از اتفاق و فراز و نشیب و از سال هشتاد تا الان رو نقل میکنه پس طبیعیه که روال داستان تند پیش بره که خسته کننده نشه قصد و نیتم برای نگارش داستان این بوده که بگم میشه از پس اتفاقات ریز و درشت زندگی قوی بود و محکم در برابر طوفان زندگی ایستاد تم داستان کمی متفاوت تر از داستانهای قبلی و پر از حس زندگی و درس و نکته است لازم دیدم بگم به اصرار پروانه جان تمام اسامی واقعی هستند چون ایشون تاکید داشتند اگه روزی خانواده اش داستان رو خوندند متوجه بشند 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 دلانه‌ی یاشاییش(زندگی) داستان جذاب و پر پیچ و خم یک مهربانو 🍃🍃🍂🍃
ملکـــــــღــــه
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 قسمت اول من پروانه هستم یکم شهریور شصت و پنج تو یکی از شهرهای استان زنجان بدنیا اومدم ا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 روزهای آخر سال هفتاد و نه سال اول دبیرستان بودم تازه مدرسه تعطیل شده بود و داشتم با یکی از همکلاسیهام میرفتیم سمت خونه و با هم در مورد تعطیلات عید حرف میزدیم که سمیرا گفت: پروانه یه پسره از دم مدرسه داره دنبالمون میاد گفتم:خب به ما چه بذار بیاد ما که کاری باهاش نداریم سمیرا دیگه حرفی نزد و به راهمون ادامه دادیم و اون پسر هم همچنان پشت سر ما میومد حتی هیچکدوم رو برنگردوندیم ببینیم چه شکلیه یا حرفی بزنیم خونه ی سمیرا قبل از خونه ی ما بود و وقتی سمیرا دید پسره هنوز داره دنبالمون میاد گفت: بیا خونه ی ما تا بره بعد برو خونتون با اینکه میدونستم حتی اگه دو دقیقه دیر کنم مادرم بازخواستم میکنه ولی قبول کردم چون نمیخواستم اون پسر تا دم خونمون بیاد و میترسیدم مادرم اون رو ببینه و خیال ناجور کنه سمیرا کلید انداخت و در رو باز کرد و با هم رفتیم داخل مادر سمیرا موکت آشپزخونه رو انداخته بود تو حیاط و داشت میشست سمیرا به محضی که مادرشو دید تمام ماجرا رو برای مادرش گفت، مادرش لبخندی زد و گفت:خوب کاری کردید بهترین کار همینه جواب اینجور آدما کم محلیه در حد پنج دقیقه وایسادم بعدش مادر سمیرا چادر انداخت سرش و تا دید تو کوچه خبری از اون پسر نیست ایستاد تا من برم وقتی رسیدم خونه در خونه باز بود رفتم داخل مادرم داشت تو حیاط تشک میدوخت میدونستم بازخواست میشم آروم سلام دادمو اومدم برم تو که یه دفعه مادرم گفت: معلوم هست کجایی!؟ چرا اینقدر دیر کردی؟ نمیتونستم دروغ بگم یا بهونه بیارم برای همین گفتم: رفته بودم خونه ی سمیرا مادرم گفت: خونه ی سمیرا چه خبر بود سرظهری مگه شما پنج ساعت تو مدرسه همو ندیده بودید آب دهنمو قورت دادمو گفتم: آخه آخه ی پسره دنبالمون کرده بود مادرم دست از کار کشید و گفت: چه غلطا،،، حتما هر و کر راه انداخته بودید وگرنه مگه کسی بیکاره راه بیافته دنبالتون آشفته گفتم:نه به خدا ننه ما داشتیم راه خودمون رو میرفتیم نگاهی به من انداخت و گفت: ببند نیشتو از بس کار خوبی کرده برای من نیششو هم وا میکنه میدونستم دفاع فایده ای نداره برای همین گفتم: چشم و رفتم داخل تو ذهنم داشتم تفاوت رفتار مادرمو با مادر سمیرا مرور میکردم ناخواسته آهی کشیدمو برای اینکه موضوع کش نخوره رفتم تو آشپزخونه ببینم اگه کاری هست انجام بدم تا حداقل مادرم اینجوری آروم بشه تا غروب همینجوری سر خودم رو گرم کردم اما مادرم چنددفعه ای تو حرفهاش جوری برخورد کرد که انگار تقصیر من بوده با خودم گفتم: اشکالی نداره حالا ی چندبار میگه و بعد آروم میشه،،، 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
ملکـــــــღــــه
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 روزهای آخر سال هفتاد و نه سال اول دبیرستان بودم تازه مدرسه تعطیل شده بود و داشتم با یکی
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 پریسا خواهرم دوسالی از من کوچیکتر بود و کلا سوگلی خونه بود و کمتر میشد مادرم بهش ایراد بگیره و حرفی بزنه شب پدرم بعد از دو روزی که نیومده بود خونه اومد با صدای در تو حیاط رفتم تا از پدرم استقبال کنم سلام کردم نگاه کوتاهی به من کرد و گفت:سلام بابا و در حالیکه دوچرخه اش رو گوشه ی حیاط میذاشت گفت: پریسا کجاست نگاهی به سمت اتاق کردمو گفتم: داشت مشقاشو مینوشت صدا زد پریسا پریسا بابا کجایی پریسا اومد دم در و گفت:سلام بابا بله کارم داری؟ پدرم ی مشما رو از زیر کش پشت دوچرخه آزاد کرد و گفت:بیا ببین چی برای عیدت خریدم اینجور محبت کردنا به پریسا تقریبا همیشه بود و با اینکه پریسا فقط دو سال از من کوچیکتر بود اما هر وقت من حتی یه اعتراض کوچیک هم میکردم مادر و پدرم میگفتند حسودی میکنم و من بزرگترم و باید رفتارم بهتر از این باشه برای همین من کمتر میشد که حرفی بزنم و مدام به خودم دلداری میدادم خب آره من بزرگترم اصلا لباس میخوام چیکار و حتی کمتر میشد در مورد نیازام حرفی بزنم و بیشتر اوقات مادرم اونم وقتی خواهر بزرگم میگفت:ننه لباسای پروانه دیگه خیلی کهنه شده از ماشینی دوره گردی که میومد در خونمون لباس میخرید برام اونم بدون نظر خودم و هر چی خودش صلاح میدونست که اغلب دوستشون نداشتم و همیشه میگفت:دختر نباید به مد بگرده مردم میگند حتما دلش شوهر میخواد تو عالم بچگی فکر میکردم مادرم درست میگه و هیچوقت لباسهایی که برام میخرید رو خوب و بد نمیکردم تا مبادا مادرم فکر بد کنه؛ اونشب وقتی پریسا با مانتو و روسری خرید پدرم که دوسایزی هم براش بزرگ بود تو اتاق قدم رو میرفت و مادرم غر میزد که چرا خریدی، پدرم گفت: عموم زنگ زده که عید عقد کنان پسرش با دختر خواهر خانومش و ما رو دعوت کرده که بریم همدان و گفت: برای همین گفتم، حالا که میخوایم بریم برای پریسا یه چیزی بخرم، تموم غم تبعیض بین منو پریسا ی دفعه از وجودم رفت و خوشحال از اینکه دختر عموهام رو میبینم لبخند زدم مادرم گفت:بسلامتی اما مرد ما دختر داریم درست نیست بخوایم چند روز بریم جایی بمونیم پدرم گفت:ای بابا برادرم دعوت کرده و منم گفتم، میریم مادرم سرشو تکون داد و گفت:امان از این فکریه تو ببینم اگه رضا یا اکبر هستند این دو _سه روز رو پروانه بره خونه ی اونا، غم عالم تو دلم نشست میدونستم اصرارم باعث نمیشه مادرم تصمیمشو عوض کنه و حتی بدترم میشه تو فکر بودم که مادرم گفت:چته ماتم گرفتی بلند شو سفره رو بنداز پدر بدبختت بعد از چند شب اومده از جا بلند شدمو رفتم سمت آشپزخونه اینجور رفتارای مادرم.... 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 سلام در باره ابر دوا که آقای اصغری مخترعش هست من دیابت داشتم وسه هفته خوردم وچون یادم رفته بود که اگر مشکلی برام پیش اومد به آدمین ابر دوا بگم تپش قلب گرفتم ولی با تعحب بعد از دو یا سه هفته آزمایش دادم و قند خون ناشتام ۴۰ تا پایین اومده بود بعدش به آدمینشون که گفتم گفتن که مقدار ابر دوا رو یک سومش کنم بنظر من خوبه که کسانی که دیابت مخصوصا اگر حالشون خیلی بده از این دارو مصرف کنند 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 سلام یاس عزیز دوستی که درمورد پوست گردو سوال کردن پوست تنه درخت روبکن بعد بزارش جلو آفتاب خوب خشک بشه تکه های کوچیک خوردش کن بزارش داخل آسیاب پودرش بکن بعد مسواک بزن داخلش یا بریز رو خمیر دندون استفاده کن عالیه👌 درضمن امروز رمان گلاب تموم شد آخرش خوب بود ولی گلاب چطور تونست از رو خون ارسلان بگذره و عاشق الوند بشه که باعث قتلش شد یکم آدمو گیج میکنه چقد هم ادعای عشق ارسلان داشت حس میکنم عشقش هوس بود بچه مردم به کشتن داد😜 🌱زندگی ترنج هم خراب کرد😜😜😜 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
تقویم نجومی اسلامی 👈 یکشنبه 👈 27 آبان / عقرب 1403 👈15 جمادی الاول 1446 👈17 نوامبر 2024 🏛 مناسبت های دینی و اسلامی. 🔘 فتح بصره توسط امیرمومنان علی علیه السلام " 36 هجری قمری ". 🌹ولادت امام زین العابدین علیه السلام به روایتی " 36 هجری قمری ". ⭐️ احکام دینی و اسلامی. ❇️امروز روز خوبی برای امور زیر است: ✅مسافرت. ✅داد و ستد و تجارت. ✅خواستگاری و عقد و ازدواج. ✅شکار صید و ماهیگیری. ✅دیدار با اشراف و بزرگان و علماء. ✅و آغاز نویسندگی و نگارش خوب است. 🚘مسافرت : مسافرت خوب است. 👶مناسب زایمان نیست. 🔭 احکام نجوم. 🌓 امروز : قمر در برج جوزا است و امور زیر خوب است : ✳️خرید و سفارش جنس. ✳️معامله املاک و مستغلات. ✳️مبادله سند و قولنامه. ✳️ارسال کالا به مشتری. ✳️آغاز تعلیم و تعلم. ✳️آغاز نویسندگی و نگارش کتاب مقاله و... ✳️و دیدار روسا خوب است. 🔵مناسب بستن حرز برای اولین بار و نماز آن خوب است. 👩‍❤️‍👨مباشرت امشب شب دوشنبه: فرزند حافظ قران گردد. ⚫️ اصلاح سر و صورت. طبق روایات ، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ،باعث سرور و شادی می شود. 💉🌡حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن یا #زالو انداختن در این روز، از ماه قمری سلامت آفرین است. 😴🙄 تعبیر خواب. خوابی که (شب دو شنبه) دیده شود تعبیرش طبق ایه ی 16 سوره مبارکه " نحل " است. و علامات و بالنجم هم یهتدون... و مفهوم آن این است که برای خواب بیننده حالتی غیر از آن حالتی که داشت روی دهد و از جانب شخص خوب و بزرگی به عظمت و بزرگی برسد. ان شاءالله. و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. 💅 ناخن گرفتن یکشنبه برای ، روز مبارک و مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بی برکتی در زندگی گردد. 👕👚 دوخت و دوز یکشنبه برای بریدن و دوختن روز مناسبی نیست . طبق روایات موجب غم واندوه و حزن شده و برای شخص، مبارک نخواهد بود‌( این حکم شامل خرید لباس نیست) ✴️️ وقت در روز یکشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا مغرب. ❇️️ ذکر روز یکشنبه: یا ذالجلال والاکرام  ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۴۸۹ مرتبه که موجب فتح و نصرت یافتن میگردد. 💠 ️روز یکشنبه طبق روایات متعلق است به و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 🌸بامید پرورش نسلی مهدوی ان شاءالله🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 🌺الهی اون دلخوشی که منتظرش هستید،خیلی زود اتفاق بیفته ان شاءالله 🌺 شبتون آروم ✨🙏     🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 رســـــــــــــــــــــ٨ـﮩـ۸ـﮩـــــــــــــــوایی 🍃🍃🍂🍃
ملکـــــــღــــه
#رسوایی گفتم بتمرگ تو خونه ... نمی دانستم چگونه حرف ها و رفتارهایش را برای بقیه حلاجی کنم . کبری
حتی فرصت تحلیل و تجزیه ی رفتارهایش را نیز نداد، در را قفل کرد و صدا زدن هایم را بی پاسخ گذاشت . از حرص و عصبانیت تمام وجودم می لرزید. با گام هایی بلند به طرف پنجره دویدم . ماشین را داخل حیاط باشگاه پارک کرد و خودش وارد باشگاه شد . آن قدر که دندان هایم را روی هم فشرده بودم فکم درد می کرد و شقیقه هایم از درد نبض می زد . گولم زده بود، کسی قرار نبود به دنبالم بیاد... جیغ خفه ای کشیدم تا کمی از حرص انباشه شده در وجودم خالی شود، از دست این مرد و کارگاهیش به زودی دیوانه می شدم . سرم را میان دستانم گرفته بودم و مدام تنم را تکان می دادم . یک ساعت... دو ساعت... سه ساعت... زمان هر چه می گذشت عصبی تر و دیوانه تر می شدم . صدای تیک تاک ساعت سکوت خانه را می شکست و نفس های کشدارم اوج احساسم را نشان می داد که اگر پسر پرویز مقابلم باشم یقینا تکه پاره اش می کنم . تنم خشک شده بود و ضعف حالم را به هم می زد اما هنوز همان جا روی همان مبل نشسته بودم و با افکارم دست و پنجه نرم می کردم در این اوضاع نه دلم بازگشت به خانه ی خان جون را می خواست و نه رنگی شدن این زندگی سیاه را... حالا دلم می خواست بروم و لباس هایم را با راحتی ترین لباس ها تعویض کنم و روی تخت دراز بکشم و با بستن چشمانم به این زندگی خاتمه بدهم... تا همین حد خسته و بی جان بودم . غلتی روی مبل زدم . شال و مانتوام را در آورده بودم و چشمان خسته ام را روی هم گذاشته بودم تا سردرد رهایم کند. آمد. بعد از ساعت ها زمانی که دیگر صبرم سر آمده بود، وارد خانه شد . از جا پریدم و به پیشوازش رفتم تا دق و دلی ام را بر سرش بریزم اما با دیدن وضعیت دستانش زبانم بند آمد . خون مردگی و کبودی روی بند بند انگشتانش مانند خار در چشم بود . -چیکار کردی با خودت؟ ! کمرم را به دیوار پشت سرم کوبید. آتش خشمش سرد نشده بود . پیشانی اش را به پیشانی ام چسباند کاری که باید با تو می کردم و نکردم این پنبه رو از گوشت بکش بیرون بهار... اون روز که تو اون قبرستون بالا پایینت کردم فکر ته ماجرا رو کرده بودم که مجبورم با دختر قاتل پدرم زیر یه سقف بچپم... این راه برگشتی نداره من نه طلاقت می دم نه میزارم بری مجبوری بمونی مجبور . پاک کردن اشک هایم را به عهده گرفته بود.گریه کنی، داد بزنی... هر کاری کنی آخرش جات اینجاست... پیش من، خونه ی من . فهمیدی؟ -می خوام برم، این زندگی نیست . -اونی که باید اجازه بده منم که میگم از این خبرا نیست . با همان چند کلمه می خواست کوتاه بیایم؟ ! -من دیگه نمی خوام این که هر بار بخاطر هر کس و ناکسی منو دعوا کنی و بهم حرفای زشت بزنی و آخرشم... آخرشم... تعلل داشتم که خودش انتهای جمله ام را تکمیل کرد . -آخرشم خونمو و گرم کنی... منظورت این بود؟ سر تکان دادم که کمی فاصله گرفت . - باب میل من نیست ولی باهات راه اومدم خواستم پاگیر این چهار دیواری و منه لعنتی باشی که فردا روز مثل بقیه نچاپی بری ولی مثل این که دختر آفتاب مهتاب ندیده ی حاجی هم راه دور زدن بلده هم راه خیانت کردن رو... پشت دستم را روی صورتم کشیدم. از پشت اشک هایم چهره اش را واضح نمیدیدم . -چه خیانتی؟ مچ دستم را گرفت و به دنبال خودش کشید. وسط اتاق دست به کمر ایستاد. -ببینم بلدی شوهر داری رو؟ یا فقط بهت یاد دادن خفه خون بگیری و زار بزنی.. به قلم پاک 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 💐سـ❤️ ـلام 😍 ✋ 🍁 روزتون پراز خیروبرکت 🍁 🍂 امروز یکشنبه ☀️ ۲۷ آبان ۱۴۰۳خورشیدی 🌙 ۱۵ جمادی الاول ۱۴۴۶ قمری 🎄 ۱۷ نوامبر ۲۰۲۴ میلادی 💯ذکر_روز 🍁🌼یا ذالجلال و الاکرام🌼🍁    🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 ای دوست به اندازه تمام برگهای پاییز برایت آرزوهای خوب دارم😍🍁 الهی  یکشنبه براتون پر از برکت و سلامتی و حال خوب باشه🤲✨    🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 اینم طنز امروزمون وووای🤣🤣🤣    🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 سلام یاسی جون داستان گلاب. خوب پیش رفت. اما قرار بود الوند.اذیت کنه به خاطر قتل ارسلان. نگو چشمش به الوند افتاد از ارسلان فراموش کرد😂 نگو بیشتر به فکر خودش بوده جا پهن کنه تو عمارت 😂عجب مادر دختری جفتشون با دود کلک. برای خودشان تو عمارت ریس شدند😂 🌱آره والا ...ما که نه خودمون زرنگیم نه ننمون😂😂😂 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 فال و طالع 🍃🍃🍂🍃
ملکـــــــღــــه
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 فال و طالع 🍃🍃🍂🍃
📚 🔴 یکشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۳ 🌾فال حافظ امروز متولدین : روزگاری شد که در میخانه خدمت می‌کنم در لباس فقر کار اهل دولت می‌کنم تا کی اندر دام وصل آرم تذروی خوش خرام در کمینم و انتظار وقت فرصت می‌کنم 📜تعبیر: مدت‌هاست که در انتظار فرصتی مناسب زمینه چینی می‌کنی، اما بدان که هنوز وقت مناسب برای انجام این نیت فرا نرسیده است. تو همچنان باید تلاش کنی و از دوستان واقعی خود در انجام این نیت کمک بگیری. از نصیحت ها و تجربیات افراد دانا و با تجربه استفاده کن که تو را در رسیدن به مقصود یاری خواهد کرد. 🌾فال حافظ امروز متولدین : ز در درآ و شبستان ما منور کن هوای مجلس روحانیان معطر کن اگر فقیه نصیحت کند که عشق مباز پیاله‌ای بدهش گو دماغ را تر کن 📜تعبیر: خود را با انجام کارهای بیهوده مشغول مکن. با حرف دیگران از کارهای خود دست برندار. آرزوهای بلند و اهداف دست نیافتینی داری به موقعیت خود خوب بیندیش و آمال و آرزوهایت را تعدیل کن، زیرا تلاش در راه بلند پروازیهای بیهوده تنها صرف بیهوده وقت و انرژی است.  🌾فال حافظ امروز متولدین : گفتا برون شدی به تماشای ماه نو از ماه ابروان منت شرم باد رو تخم وفا و مهر در این کهنه کشته زار آن گه عیان شود که بود موسم درو 📜تعبیر: به خاطر داشته باش که اگر سعادت و خوشبختی را طالبی، نباید هرگز از مراعات حال دیگران غافل شوی و جانب دوستان و یاران را فروگذاری و بدان که عشق و وفای واقعی برای همیشه نهفته نمی ماند و بالاخره روزی صداقت تو برای همه عیان خواهد شد. 🍀فال حافظ امروز متولدین : ای رخت چون خلد و لعلت سلسبیل سلسبیلت کرده جان و دل سبیل یا رب این آتش که در جان من است سرد کن زان سان که کردی بر خلیل 📜تعبیر: آتش سوزنده عشقی را در دل داری که قدرت تحمل آن را از خدا می‌خواهی اما برای رسیدن به آن، مقدمات بسیاری لازم است که تو آنها را در اختیار نداری، اما با کمی تلاش و کوشش و با توسل به خدا و با استفاده از همین امکانات محدودی که در اختیار داری، می توانی این مقدمات را فراهم نمایی. 🍀فال حافظ امروز متولدین : ای که دایم به خویش مغروری گر تو را عشق نیست معذوری روی زرد است و آه دردآلود عاشقان را دوای رنجوری 📜تعبیر: انسانی که در وجودش بذر عشق و محبت وجود ندارد، در واقع از زندگی هیچ بهره ای نبرده است. صداقت از بهترین چیزهایی است که یک انسان می تواند داشته باشد. نقاط ضعف خود را بشناسید و بعد از رفع آن‌ها در جهت رسیدن به خواسته ها و اهداف خود جلو بروید. از غرور و خودپسندی دوری کنید و همه جوانب مسئله را بسنجید تا دچار اشتباه نشوید. 🍀فال حافظ امروز متولدین : عیشم مدام است از لعل دلخواه کارم به کام است الحمدلله ای بخت سرکش تنگش به بر کش گه جام زر کش گه لعل دلخواه 📜تعبیر: چرخ گردون به کام شما می‌چرخد و دوران کامیابی فرارسیده، انشاءالله به زودی به مراد دل خواهید رسید و به سعادت و خوشبختی دست پیدا می‌کنید. افراد حسود به دنبال توطئه‌چینی هستند، از افراد حسود و دورو دوری کنید و از کبر و غرور برحذر باشید تا این روزگار خوش و خوشبختی ماندگار باشد. 🕊🕊🕊🕊
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 فال و طالع 🍃🍃🍂🍃
ملکـــــــღــــه
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 فال و طالع 🍃🍃🍂🍃
📚 🔴 یکشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۳ 🍁فال حافظ امروز متولدین‌ : شب وصل است و طی شد نامه هجر سلام فيه حتی مطلع الفجر دلا در عاشقی ثابت قدم باش که در اين ره نباشد کار بی اجر 📜تعبیر: زمان هجران به سر آمده و صبح صادق دمیده است. شب سیاه به پایان رسیده و حالا نوبت تو می باشد به عهدی که بسته ای عمل کنی. اکنون که همه چیز رو به راه است نگرانی به دلت راه نده . 🍁فال حافظ امروز متولدین : در عهد پادشاه خطابخش جرم پوش حافظ قرابه کش شد و مفتی پیاله نوش ساقی بهار می‌رسد و وجه می نماند فکری بکن که خون دل آمد ز غم به جوش 📜تعبیر: در بازگویی اسرار خود به دیگران دقت کنید و راز دل را پیش هرکسی فاش نکنید. برای رسیدن به مراد باید رنج و سختی و انتظار بکشی و اگر عجله کنی همه چیز را بر باد می دهی. به زودی بهار عمر به تو روی می آورد (فرصتی که دیگر تکرار نخواهد شد) از آن نهایت استفاده را ببر و از هم اکنون خود را مهیا کن. 🍁فال حافظ امروز متولدین : مقام امن و می بی‌غش و رفیق شفیق گرت مدام میسر شود زهی توفیق جهان و کار جهان جمله هیچ بر هیچ است هزار بار من این نکته کرده‌ام تحقیق 📜تعبیر: قدر دوستان صادق و دلسوز را بدانید که دوست خوب به این راحتی ها پیدا نمی شود. به دنبال سعادت و خوشبختی می گردی، در حالیکه نمی دانی خوشبختی حقیقی همان چیزی است که در اختیار تو قرار دارد و تو روش استفاده از آن را نمی دانی. فرصت ها را غنیمت شمار، چراکه دقایق رفته را بازگشتی نیست. ❄️فال حافظ امروز متولدین : ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی دایم گل این بستان شاداب نمی‌ماند دریاب ضعیفان را در وقت توانایی 📜تعبیر: عزیزی بسیار بزرگ‌منش و نیکوخصال داری که مدت‌هاست او را ندیده‌ای، اکنون تنها و منتظر هستی؛ بهتر است برای او پیامی بفرستی. در زمان توانمندی به مستمندان کمک نما. از افکار بیهوده دست بردار. به آنچه قسمت و نصیب تو است راضی باش و به آنچه که داری قناعت کن. لازم نیست که بلندپروازی کنی؛ اگر واقع‌بین و دقیق باشی به آرزوهای خود می‌رسی. هرچند خون در جگر داری، اندکی صبر کن، به زودی مژده و خبری بسیار خوش به تو می‌رسد. ❄️فال حافظ امروز متولدین : بگذار تا ز شارع میخانه بگذریم کز بهر جرعه‌ای همه محتاج این دریم جایی که تخت و مسند جم می‌رود به باد گر غم خوریم خوش نبود به که می‌خوریم 📜تعبیر: شما انسان بلند پروازی هستی و همین بلند پروازی‌ها باعث می‌شود در دام غم و غصه های کذایی اسیر شوی. به جای خیالبافی و بلند پروازی از همین امکاناتی که در اختیار داری استفاده بهینه و مطلوب به عمل آور که به آنچه می خواهی بی هیچ تردید می‌رسی. ❄️ فال حافظ امروز متولدین : دیشب به سیل اشک ره خواب می‌زدم نقشی به یاد خط تو بر آب می‌زدم ابروی یار در نظر و خرقه سوخته جامی به یاد گوشه محراب می‌زدم 📜تعبیر: انجام نیتی خواب و خوراک را از تو گرفته و شوق آن در وجود تو هیاهویی به راه انداخته است. اما بدان برای رسیدن به مقصود، خیالبافی ثمری ندارد و باید واقع‌بین بود و با حقایق زندگی کرد. با تلاشی وسیع و همتی والا می‌توانی آنچه را که در رویا آرزویش را می‌کشی، در عالم واقعی به دست آوری و اکنون زمان آغاز است. 🕊🕊🕊🕊
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 سلام خانم یاس عزیز . خسته نباشید . من رمان گلاب خیلی دوس دارم . ولی بعضی روزها بخاطر سرگذشت بعضی افراد شما فقط یه بخش از گلاب توی کانال میذارین ‌ .میشع بخام از سرگذشتها کم کنین . ورمان گلاب بیشترش کنین . . من خودم ی دختر مجردم ‌ ازبس گلایه و سرگذشت خانمها رو خوندم چشمم ترسیده که ازدواج کنم . لطفا همه چیز درکانال نذارین . 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 ─┅─═इई 🍁🍂🍁ईइ═─┅─ 📖حکایتی زیبا درباره حق الناس حتما بخونید ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﯽ👑 ﺩﺭ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺳﺮ ﺳﺒﺰ ﻭ ﺷﺎﺩﺍﺏ 🌲🌿ﺣﮑﻤﺮﺍنی ﻣﯿﮑﺮﺩ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﺷﺪ😷😪 ﻭ ﻃﺒﯿﺒﺎﻥ ﺍﺯ درمان ﺑﯿﻤﺎﺭﯾﺶ ﻋﺎﺟﺰ ﻣﺎﻧﺪند ﻭ ازﺷﺎﻩ ﻋﺬﺭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺧﻮاﺳﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺩﺳتﺷﺎﻥ کاری ﺳﺎﺧﺘﻪ ﻧﯿﺴﺖ . ﺷﺎﻩ ﻫﻢ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺟﺎﻧﺸﯿﻦ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻭﻓﺎﺕ ﺍﻋﻼم ﻧﻤﺎﯾﺪ . ﺷﺎﻩ ﮔﻔﺖ ﻣﻦ کسی را ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﯿﻨﻤﺎﯾﻢ ، که ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻭﻓﺎﺕ ﻣﻦ ﯾﮏ ﺷﺐ ﺩﺭ ﻗﺒﺮی که برای من آماده کرده اند ﺑﺨﻮﺍبد !⚰ ﺍﯾﻦ ﺧﺒﺮ ﺩﺭ ﺳﺮﺍﺳﺮ ﮐﺸﻮﺭ ﭘﺨﺶ ﺷﺪ ﻭﻟﯽ ﮐﺴﯽ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﺸﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻗﺒﺮﺑﺨﻮﺍﺑﺪ . ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﯾﮏ ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﺣﺎﺿﺮ ﺷﺪ ﺗﺎ ﺩﺭاﯾﻦ ﻗﺒﺮ بخوابد فقط ﯾﮏ ﺷﺐ ﻭ ﻓﺮﺩﺍ ﺻﺒﺢ ،ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻣﺮﺩﻡ شود.👑 ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﺩﺭ ﻗﺒﺮ☠ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪ ﻭ روزنه ای ﺑﺮﺍﯼ نفس کشیدنﻭ ﻫﻮﺍ ﻫﻢ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ ﺗﺎ ﻧﻤﯿﺮﺩ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺭﻓﺘﻨﺪ . ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﺑه ﺨﻮﺍﺏ ﺭﻓﺖ . ﺩﺭ ﺧﻮﺍﺏ ﺩﯾﺪ ﮐﻪنکیر و منکر ﺑﺎﻻﯼ قبرش ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻧﺪ. ﺳﻮﺍﻝ ﻣﯿﭙﺮﺳﻨﺪ ﻭ ﻓﻘﯿﺮ ﭘﺎﺳﺦ ﻣﯿﮕوید ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﭘﺮﺳﯿﺪند: ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﭼﯽ ﺩﺍﺷﺘﯽ؟ ﻓﻘﯿﺮ ﮔﻔﺖ :ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﻣﺮﮐﺐ ‏(ﺧﺮ ‏)🐴 ﻧﺎﺗﻮﺍﻥ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﺩیگر ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ . ﺍﺯ ﺭﻓﺘﺎﺭ فقیر ﺑﺎ ﺧﺮ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﺩﺭ ﻓﻼﻥ ﻭ ﻓﻼﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎ بر ﺧﺮﺧﻮﺩ ﺑﺎﺭ ﺯﯾﺎﺩ گذاشتی ﮐﻪ ﺗﻮﺍﻥ ﺑﺮﺩﻧﺶ ﺭاندﺍﺷﺖ ﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ ﺩﺭفلان ﺭﻭز به خرت ﻏﺬﺍ ﻧﺪﺍﺩﯼ☘ و.... ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ بخاطر ﺍﯾﻦ ﻇﻠﻢ ﻫﺎ که به ﺧﺮﺵ کرده بود ﭼﻨﺪ ﺷﻼﻕ ﺁﺗﺸﯿﻦ💫 خورد که برق از سرش پرید . ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﯿﺪﺍﺭ می شود ﺩﺭ ﺗﺮﺱ ﻭ ﻭﺣﺸﺖ😰 ﺩﺭ ﻗﺒﺮ ﺁﺭﺍﻡ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﺻﺒﺢ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺑﻪ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﺟﺪﯾﺪ ﺷﺎﻥ می آیند ﺗﺎ ﺍﺯ ﻗﺒﺮ ﺑﯿﺮﻭﻧﺶ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﺮ ﺗﺨﺖ ﺳﻠﻄﻨﺖ ﺑﻨﺸﺎﻧﻨﺪﺵ. ﻫﻤﯿﻦ ﮐﻪ ﻗﺒﺮ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﭘﺎ به ﻓﺮﺍﺭ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﺩ👣 ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﭘﯽ ﺍﻭ ﺻﺪﺍ ﮐﻨﺎﻥ ﮐﻪ ﺍﯼ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻣﺎ ﻓﺮﺍﺭ ﻧﮑﻦ ! ﻣﺮﺩ ﻓﻘﯿﺮ ﺑﺎ جیغ ﻭ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﻣﯿﮕوید: ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺗﻨﻬﺎ ﺧﺮﯼ ﮐﻪ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺍﯾﻦ ﻗﺪﺭ ﻋﺬﺍﺏ ﺷﺪﻡ ﻭ ﺷﮑﻨﺠﻪ ﺩﯾﺪﻡ ﺍﮔﺮ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻫﻤﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺷﻮﻡ ﻭﺍﯼ ﺑﻪ ﺣﺎﻟﻢ ...‼️ 🔆ای بشر از چه گمان کردی که دنیا مال توست ورنه پنداری که هر لحظه اجل دنبال توست🔆 ⚜هر چه خوردی، مال مور و هر چه هستی مال گور هر چه داری مال وارث، هر چه کردی مال توست...⚜ 🙏کاش این حکایت به گوش👂 همگان برسد     ─┅─═इई 🍁🍂🍁ईइ═─┅─ 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 باسلام خدمت دوست عزیزی که گفتن شوهرشون راننده کامبونه . عزیزم امشبی ک همسرت میاد پاشو غذای مورد علاقش درست کن . خودت ارایش کن زیباترین لباست تن کن بهترین عطرت بزن . بهترین برخورد رو انجام بده . ولی دنبال خودت بدوعونش . بالاخره مرد دیگه کمی ناز کن . عشوه بیا کمی هم کم محلی قاطیش کن . مردا باگذشت زمان بخاطر مشغله فکری وبرطرف کردن احتیاجات خانواده گاهی فراموششون میشه . ک همسری دارن ک نیاز ب توحه و محبت داره .تو خوب باش مهربونتر باش . تو دورش بگیر ‌ محبت بیشتر کن . بعدم بشین حرفاتو بادرستی ومحبت بهش بگو . براش چای زعفرون دم کن . میوه پوست بکن بده دستش اروم اروم باملایمت باهاش مطرح کن . باروی باز ازش استقبال کن . دیکه ماشالا خودت استادی . 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 صلی الله علیک یا مظلومه یا صدیقه طاهره(س)💔🖤 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا