eitaa logo
ملکـــــــღــــه
15.2هزار دنبال‌کننده
15.1هزار عکس
3.8هزار ویدیو
7 فایل
انَّ مَعَ العُسرِیُسرا💚 اینجا دورهمی خانوماس🥰 تجربیات خاطرات و درددلاتون و سوالاتتون رو به آیدی زیر بفرستید @Yass_malake لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88 رزوتبلیغات https://eitaa.com/joinchat/1292435835Ca8cb505297
مشاهده در ایتا
دانلود
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 سلام یاسی جون به خانم هایی که برا تولید اسپرم مشکل دارن بگید برای شوهر هاشون آب بپزن بهترین درمان هست شب موقع خواب نخود رو بدون خیس کردن بذارید بپزه می تونید بعضی وقتها توش یه تیکه گوشت گوسفند یا گوشت بوقلمون محلی هم بندازید صبحانه میل کنن تا ۴۰ روز الان فصل کاسنی هست روزی ۷ برگ کاسنی با عسل بخورن سعی کنید گوجه و رب گوجه استفاده نکنید بجاش رب فلفل دلمه قرمز برای درمان واریکوسل هم نوره (واجبی بو دار )  با حنا به طور مساوی خیس کنید هفته ای یکبار تو حمام از زیر شکم تا زانو بذارن (گوجه و رب ممنوع) 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
16.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 مرغ سوخاری خونگی مواد لازم : پیاز ۱ عدد نان تست ۲ عدد روغن زیتون ۱ ق غ فلفل دلمه‌ای نصف ۱ عدد ران یا فیله مرغ ۶۰۰ گرم پنیر پیتزا ۱ پیمانه پاپریکا، پودر سیر نمک، فلفل سیاه مواد رویی سوخاری : آرد سوخاری ۲ پیمانه آرد معمولی ۲ پیمانه تخم مرغ ۳ عدد نمک، پودر سیر 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 بفرمایید حس خوب شمال😍😍 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 بد نیست یه مقدار " منصف" باشیم .... این کلمه «ببخشید» مال موقعیه که مثلا پات اشتباهی میره رو کفش یه نفر، وقتی آگاهانه چوب حراج می زنی به زندگی یه نفر ، یا وقتی میدونی اگه کارایی بکنی و اون بفهمه خیلی خیلی ناراحت میشه و دلش هزار تیکه؛ نباید انتظار داشته باشی با" ببخشید" همه چیز به روال قبل برگرده!!! 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 عزیزی برایم نوشته بود دعا می کنم‌هیچ وقت نیازمند نباشی چه مالی و چه احساسی و عاطفی گفتم : برایم فرقی ندارد من بنده محتاج‌ خدایم و بس خدا منو محتاج خلق کرده و پر از نیاز م پر نیاز هم مادی و هم معنوی و هم عشق احساس هیچ گاه نیاز هایم تمامی ندارد در هر نفسم پر نیاز و احساس است ولی من چه خداوند سبحان نیاز هایم را براورده فرمائید و چه نه من شکر گذار اویم تازمانی که در کالبد جسم جانم خدا بخشی از نیاز هایم را در محیط اطرافم قرار داده و چه بخشی از ان را حواله به همنوعانم قرار داده مثلا همین تویی که این نوشته هایم را می خوانی اری خدا مرا به تو حواله کرده تو میشوی کانال بر طرف کردن نیاز هایم چه مالی و جه احساسی خدا همه مارا مثل دانه های یک گردنبند خلق کرده شاه گدا و دارا و ندار رئیس و مروس ندار مرا وابسته خدمت کار خانه کارگرانم قرار داده و منو وابسته ارباب رجو ام و انها را به من قرار داده این یک قانون خداست هیچ کس به تنهایی قادر به حیات نیست و بخشی اعظم ان را به طبیعت محیطی مان واگذار کرده مثل همین هوایی که تنفس می کنیم ابی که می خوریم و خاکی که بروی راه می رویم و زندگی می کنیم به گرما و سرما وووو و تعادلی که خدا بین انها و بین ما قرار داده پس فکر کنم این حرف درستی نیست که خدا ما را بی نیاز از دیگران قرار دهد بی نیازی معنا ندارد ولی این را اضافه کنم هر‌گاه کسی به ما نیاز پیدا کرد بدون کمترین‌زمان در صورت توانایی به رفع نیاز او اقدام کنیم بدونه اینکه توقع‌تشکر‌ نمایم ان روز و‌‌ ان ساعت خداست که این تکلیف را بر دوش مان گذاشت رفع نیاز مان خود نوعی عبادت به درگاه‌ حضرت حق هست چه انسان‌ و چه حیوان و چه گیاهان به رفع نیاز شان بپردازیم رفع نیاز دیگران یعنی عبادتی به‌درگاه خداست هم چون دعا نماز و روزه بجا اوردن است یعنی دست خود را در دست خدا قرار داده ایم چه قدر احساس خوبیست که دست مان را در دست خدا احساس کنیم خدا همان یار همیشکی و معشوق ابدی و اذلی ست امیر علی اریا 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 سلام بر شما یاس بانو والله من دختری به سادگی این بهار ندیدم آخه وقتی میبینی عماد آدمِ مناسبی برای دوستی و ارتباط با عمران نیس چرا هر سری زنگ میزنه گوشی رو بهش میدی و خبرش میکنی این پسر همیشه دردسرساز بوده چرا اینقده احمقی بهار خانم درسته برادرش ِ اما تو نشون بده بدت میاد باهاش رفت وآمد کنی یا چرا بی اجازه وارد خونه ت میشه و سرویس میگیره ....شاید چیزی تو خونه ت باشه درست نیس برادر شوهر نامحرم وارد بشه چرا ایقده بی عرضه ای .....خونبس هستی که هستی الان خانم اون خونه و همسر عمران تویی.....بذار بگم یاس بانو کلی من حرص میخورم ار دستِ این بهار 🌱بله بله حق با شماست😃بهار مثل ایلای خانوم کمی خنگه😂😂😂 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 سلام یاسی جون گل. ممنونم از کنال خوبت وقتی نمی رسم رمان بخونم ذخیره می کنم یا آخر شب یا فرداش می کنم البته ناگفته نماند خیلی از خانم ها و آقایون. درد دل هاشون میگند یا در مورد مریضی حرفی می زنند. بقیه راهنمایی می کنند و من ذخیره می کنم☺️ خدا نکرده. برای خودم یا خانواده ام یابستگان م پیش بیاد بهشون بگم این راهش دست همه اعضای گروه درد نکنه راهنمایی می کنند ❤️ فقط رمان جدیدی. یاشاییش گذاشتی ذخیره کردم اما نخواندم جوری دوستان میگند گروه مادر سنگ دل معلوم خیلی غم انگیز دلم نمیاد بخونم 😔فعلا رسوایی می خوانم. سعی کنید رمان غمگین نگذارید به اندازه کافی دل مردم گرفته است روی اعصاب آدم تعصیر داره ممنونم از کنال خوبتون ❤️ندیده دوستتون دارم ❤️ 🌱منم دوست دارم گلی🌺❤️ 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 برای خانومای تنبل.... 🍃🍃🍃🍂🍃
ملکـــــــღــــه
🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 برای خانومای تنبل.... 🍃🍃🍃🍂🍃
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 سلام به دوستان عزیزم😍 برا خانمی که گفتن تنبل هستن و خونشون هیچوقت تمیز نمیشه اونجوری که میخان😳😜 خاستم بهشون بگم اولا عزیزم هیچوقت برچسب به خودت نزن چون هر چه که انسان از خودش تصور داشته باشه همون براش به وجود میاد بجاش چن روز تمرین کن و فقط بگو من خیلی هم تمیزم و زرنگ انوقت اثرشو ببین.😊...بعدش تو کارهای خونه به نظر من تا باطن خونه تمیز نباشه هر چی ظاهرو تمیز کنی به نظر نمیاد مثلا کابینتها و کمدها باید مرتب باشن فرشها تمیز باشن وسرامیکها تمیز باشن گرد و غبار جایی نباشه.😉.. شما میتونید در کنار کارهای روزمرتون هر روز برا خودتون تکلیف قرار بدید که یه قسمت از کابینتهاتون یا کمداتونو مرتب کنید یا یه چیزی از وسایل اشپزخونه یا پذیرایی رو بشویید اینطوری بعد چن هفته میبینید کل وسایلتونو شستید و کابینت و کمداتون مرتب شده🤩 .....و یه چیز دیگه هم اینه که همیشه هر جایی رو تمیز میکنید یا جارو میزنید یا ظرفهاتونو که میشورید سعی کنید خوب انجام بدیدبه صورت عمقی چون اگه فقط بخای کمی تمیز بشه خیلی زود دباره کثیف میشه🧐 شاید باورتون نشه ولی هر وقت ظرف میشورم و ظرفشویی رو خیلی تمیز نمیکنم ظرفهای کثیف دباره حجوم میارن به ظرفشویی ولی هر وقت خیلی تمیز میکنم خیلی ظرفها کم میشه..اینم تجربه من 😊 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 زن؛ ‌واژه ایست دو حرفی، اما به اندازه ی جهانی حرف دارد برای گفتن ... ‌عمق دریای احساسش به کیلومتر ها می رسد، ‌ ‌کافیست خنکای احساسش را که حس کنی، ‌‌تو را غرق می کند در اقیانوس بی انتهای مهربانی و عشقش ...‌ ‌سیرابت میکند از شوق به زندگی ... زندگی را باید در زن دید،‌ ‌آنجا که پیش‌بند گل گلی می‌بندد و زیر لب آهنگی را که خاطره ساز بوده برایش، آرام زمزمه میکند و با عشق غذا را هم میزند ...‌ ‌زندگی را باید در زن دید،‌ آنجا که تمام پاییزش را وقف بافتن لباس گرم میکند برای زمستانِ سرد تو ... ‌ زندگی را باید در زن دید، ‌ ‌آنجا که تمام خستگی های روزش را در پس سرخاب سفید هایش پنهان می کند و لبخندپر مهرش را برای چهره ی خسته ی تو آشکار ...‌ ‌زندگی را باید در زن دید ...!👌 تقدیم به بانوان سرزمینم ❤️🌺 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 سلام خوبی یاسی جون خسته نباشی🌹ببخشید پارت داستان زندگی(یاشاییش) بیشترکنید ممنون میشم داستان رسوایی خیلی طولانی شدداستان گلاب تمام شد وهمچنان داستان رسوایی ادامه داره ،همش داستانش بافکرقلم خورده😅😁 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 دلانه‌ی یاشاییش(زندگی) داستان جذاب و پر پیچ و خم یک مهربانو 🍃🍃🍂🍃
ملکـــــــღــــه
#یاشاییش .فکر کردی تا ابد تو اون خراب شده میمونیم و برنمیگردیم خونمون با اینکه کاری نکرده بودم گفت
.چند روزی گذشت تا مادرم دیگه به بهانه اون مسافرت چند روزه داد وبیداد راه نندازه و منو اذیت نکنه تعطیلات تموم شد و دلم خوش خوش بود حداقل نصف روز میرم مدرسه و چند ساعتی رو از خونه دورم درسم خوب بود و خودمم تلاش میکردم جوری درس بخونم که بهانه ای دست مادرم نیافته و همه ی رویام برای درس خوندن این بود که بتونم اینجوری به جایی برسم؛ الهه تا سوم راهنمایی بیشتر درس نخونده بود و خودشم علاقه نداشت و بجاش بعد از درسش چون همسایمون خیاطی یاد میداد چند ماهی پیش اون خیاطی یاد گرفته بود وقتی هم که عقد کرد دیگه کلا کلاس خیاطی رو هم گذاشت کنار اما من با هزار جور خواهش و شرط و منت رفته بودم دبیرستان و دلم میخواست هر جوری شده به درسم ادامه بدم حتی بعد از ازدواجم با مصطفی،،، یه روز وقتی برگشتم خونه دیدم باز مادرم عصبانیه چیزی نگذشت که بابا هم اومد خونه تعجب کردم که چطور اینموقع روز بابا اومده اما چیزی نگذشت که فهمیدم مادرم زنگ زده گاراژ که بیاد خونه هنوز تو آشپزخونه بودم که چیزایی شنیدم که دنیا روی سرم خراب شد وقتی مدرسه بودم عمه زنگ زده بود خونه و منو برای حامد خواستگاری کرده بود مادرم مرتب به عمه ام و پسرش و همه ی فامیلای بابا بدو بیراه میگفت بابا کمی ساکت موند و بعد که دید مادرم ساکت نمیشه اونم شروع کرد به داد و بیداد کردن که چه خبره حالا کی خواسته به صفیه دختر بده مادرم گفت:چه فرقی میکنه امروز صفیه حرفشو زده فردا نوبت محمود(عموم) میشه؛ ببین چی میگم اصغر مگه من مرده باشم این دختره رو بخوای بدی به فامیلت بابا تند شد و گفت:یعنی چه میخوای ترشیش بندازی!!مادرم گفت:نه چرا ترشی میدمش به پسر برادرم بابا گفت:میخوای پروانه رو بدی به اون پسر برادر الواتت مادرم گفت:پسر برادر من الوات و پسرای فامیل تو آقا بابا گفت:همینکه گفتم، این فکرا رو از سرت بیرون کن مادرم شروع کرد به زدن خودش نگران از حرفهایی که شنیده بودم و از مانع هایی که قرار بود تو راه رسیدن منو و مصطفی باشه از آشپزخونه اومدم بیرون بابا که این رفتارای مادرم براش عادی شده بود از جا بلند شد و گفت:بیخود خودتو نزن پروانه اون کسی که من صلاح بدونم میشه و رفت توی حیاط منم رفتم تو اتاق که جلدی چشم مادرم نباشم پرده ی اتاق رو کنار زدم بابا زیر سایه ی درخت انجیر تو حیاط نشست و سیگارش رو از جیبش در آورد و روشن کرد تو دلم گفتم: یعنی منظور بابا به مصطفی بود بعدش با خودم گفتم:حتما همینه چون بابا و عمو راجع به منو مصطفی حرف زدند، حسهای مختلفی از ترس و دلهره و نگرانی سراغم میومد که هربار با امید دادن به خودم... 🌼🌼🌼🌼🌼
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 سلام ..برای اون خانم یا آقایی که پوست نوه ی هفت ساله اش دون دون هستش ....بچه ی جاری من هم همینطور بود ..رفتیم پیش دکتر کودکان ..گفتند به خاطر آپارتمان نشینی هستش باید از ساعت یازده تا یک آفتاب خوبه آفتاب ببینه دو هفته این کار رو انجام داد خدا رو شکر خوب شدن واز اون دون دون ها خبری نیست ..انشاالله که برای شما هم به خاطر نبود آفتاب باشه 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
تقویم نجومی اسلامی ✴️ چهارشنبه 👈 7 آذر / قوس 1403 👈25 جمادی الاول 1446 👈27 نوامبر 2024 🏛 مناسبت های دینی و اسلامی. 📛تقارن نحسین. 🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی. 📛صدقه صبحگاهی رفع اثر نحوست کند. ان شاءالله. 👶زایمان مناسب و نوزاد عالم و دانشمند گردد. 🚘مسافرت: مسافرت خوب نیست و در صورت ضرورت حتما همراه صدقه و قرائت آیه الکرسی باشد. 🔭 احکام و اختیارات نجومی. 🌓 امروز قمر در برج میزان و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است: ✳️فروش و عوض کردن طلا و جواهرات. ✳️آغاز درمان و معالجات. ✳️خوردن نوشیدنی های دارویی. ✳️و لباس نو پوشیدن نیک است. 📛 نگارش ادعیه و برای نماز حرز و بستن آن خوب نیست. ✳️ برای مطالب بیشتر و دریافت تقویم نجومی هر روز باجستجوی کلمه" تقویم همسران" به کانال ما در تلگرام و ایتا بپیوندید. 👩‍❤️‍👨 حکم مباشرت امشب. ( شب پنج شنبه ) فرزند چنین شبی دانشمندی از دانشمندان گردد. 💉حجامت خون دادن و فصد باعث صفای خاطر می شود. 💇‍♂💇 اصلاح سر و صورت خوب است. 😴🙄 تعبیر خواب: خوابی که (شب پنجشنبه) دیده شود تعبیرش طبق ایه ی 26 سوره مبارکه "شعراء " است. قال ربکم و رب ابایکم... و از مفهوم این آیه چنین استفاده می شود که فرد بسیار خوب و عاقلی در مقام نصیحت یا موعظه درآید تا خواب بیننده به جواب سوال خود برسد و بر خصم خود غالب گردد و شاد شود. شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. ✂️ ناخن گرفتن 🔵 چهارشنبه برای ، روز مناسبی نیست و باعث بداخلاقی میشود. 👕👚 دوخت و دوز چهارشنبه برای بریدن و دوختن روز بسیار مناسبی است و کار آن نیز آسان افتد و به سبب آن وسیله و یا چارپایان بزرگ نصیب شخص شود. ان شاالله ✴️️ وقت در روز چهارشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن) ❇️️ روز چهارشنبه: یا حیّ یا قیّوم ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۵۴۱ مرتبه که موجب عزّت در دین میگردد 💠 ️روز چهارشنبه طبق روایات متعلق است به #امام_رضا_علیه السلام_ و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد . 🌸زندگیتون مهدوی ان شاالله🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🍃🍃🍃🌼🍃 نقش بهشت😍بفرست واسه اونی که دوست داری به زودی باهاش بیای اینجا شبتون بخیر در پناه خدا❤️ 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 🤲 خدایا در هفتمین روز آذر ماه 🌱🌸 روز چهارشنبه تون بخیر روزتون ختم به زیباترین خیرها امیدوارم امروز حاجت دل پاک و مهربانتون با زیباترین حکمتهای خدا یکی گردد آرامش نصیب حالتون 🌸🌱     🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 رســـــــــــــــــــــ٨ـﮩـ۸ـﮩـــــــــــــــوایی 🍃🍃🍂🍃
ملکـــــــღــــه
#رسوایی پیدات کنه میکشتت عماد حواست هست چه غلطی کردی؟ باز هم دمی عمیق میان مکالمه ای که فقط صدا
. مردی که نرفته بود و دستش را روی زنگ در خانه گذاشته بود. با هراس پرده را انداختم و به طرف در ورودی خانه دویدم. کلید روی در بود ، خیلی سریع در را قفل کردم و همان پشت در کز کردم . او دیگر که بود، چه از جان عمران می خواست؟ با یاد آوردی فاطمه و اتفاقات دیشب دست از سوال پیچ کردن مغزم کشیدم این همان رسوایی بود که بار آمده بود . آن مرد به دنبال زنش می گشت، زنی که متواری شده بود . -بهار... پیشانی ام را از روی دستانم بالا کشیدم و قفل را روی در چرخاندم . هراسان بود. اشاره ای به اتاق زد بپر یچی تنت کن بریم وقت سوال پرسیدن نبود. لباس هایم را به تن کردم وبا شستن صورتم از خانه بیرون رفتیم. عمران عصبی و کم طاقت شده بود و مدام زیر لب خط و نشان می کشید . در این خانواده آشوب ها قرار نبود پایان داشته باشد، نه وقتی که پسران پرویزخان این گونه تابو شکنی می کردند و در جواب هم گردن کلفتشان را به رخ می کشیدند . فراری دادن زنی که شوهر داشت کار درستی بود؟! از نظر منی که ترسو و بزدل بودم نه اما فاطمه جسور بود که گریخته بود، او نمونه بارز زنانی بود که کمی شجاعت در وجودشان می درخشید در خانه ی پدری عمران جو سنگین تر بود . عماد به هیچ عنوان زیر بار حرف های بقیه نمی رفت و می گفت تمام شب را خانه بوده و در اتاقش گذرانده . -مگه من دیشب خونه نبودم مگه خودت ندیدی آخه؟ این سوالات برا چیه؟ مخاطب عماد توران خانم بود که دل نگران روی مبل نشسته بود . دلایل عماد به قدری محکم بود که اگر دیشب عمران ماجرا را نمی گفت من نیز باورش می کردم . تحمل آن خانه در شرایط عادی سخت بود چه برسد به حالا که توران خانم از یورش دایی اسحاق و پسرش به خانه ی او کفری بود و زمین و زمان را ناسزا می گفت . علی با یک حرف برادرانش را نگاه می کرد و سمیرا با دستمالی که دور سرش بسته بود سعی در خواباندن ماهان داشت . با تکاپوی عماد و عمران علی به پا خاست و به طرف شان رفت . -شما دو تا چی میگین در گوش هم؟ عماد را او کنار زد و به طرف اتاق دوید . -وایستا بیام . مخاطبش عمران بود. علی حالا مقابل عمران که از فرط عصبانیت سرخ شده بود، قد علم کرد عمران ! سر بالا آورد و دندان روی هم فشرد . -اون مرتیکه رفته جلو در کارگاه . همان چند کلمه کافی بود تا توران خانم های بکشد . -الان آبروی چند ساله پرویز به باد میره، ای از خدا بیخبرها، دختره معلوم نیست کدوم گوریه دارن با حیثیت و اعتبار شوهر من بازی می کنن، ای خدا ! کولی بازی هایش تمامی نداشت. آرزو با هول از آشپزخانه بیرون آمد و لیوان را در دستان مادرش گذاشت . -یکم آب بخور مامان . عماد با لباس پوشیده از اتاق خارج شد و به برادر دیوانه تر از خودش اشاره زد . ترسیده از جا برخاستم. هر دو گارد دعوا داشتند و من از بعد این ماجرا ترس داشتم . عمران با دیدن واکنشم دستگیره را در دستش فشرد . -بمون همینجا خودم میام دنبالت . تاکید می کرد جایی نروم . حتی مجال نداد که چیزی بگویم از خانه بیرون رفت و هر دو بی آن که توپ و تشر علی تاثیری رویشان داشته باشند سوار موتور عمران که در حیاط خانه ی پدرش بود، شدند و در چشم به هم زدنی به سوی کارگاه رفتند . علی که عاجز از گرفتن جلوی آن دو کله خراب بود و بیشترین نگرانی اش تنها گذاشتنما در خانه بود، در را بهم کوبید و کنار مادرش نشست . -بفرما حاج خانم تحویل بگیر . چند بار گفتم کاری به کار این پسرا نداشته باش؟ اون از عمران اینم از عماد . خودتم خوب میدونی عماد باخبره که فاطمه کجاست و چیکار می کنه ! توران خانم برای بار اول بود که می دیدم ساکت ماند و حرفی نزد. شرایط بحرانی بود، آمدن دایی اسحاق و پسرش به این جا و رفتن شوهر فاطمه به باشگاه و حالا هم معلوم نبود کدامشان به کارگاه رفته بود . سمیرا که به زحمت ماهان را خوابانده بود. کنارم روی مبل نشست . -سرم درد می کنه ! چشمان سرخ بودند و رنگش نیز پریده بود. آرزو هم دست کمی از او نداشت، گویا با هجوم دایی اسحاق و پسرش همه ی اهالی خانه تا مرز سکته پیش رفته بودند . چند ساعت گذشته بود و خبری از عماد و عمران نبود . امشب شب حنابندان بود و برای ساعت دو در آرایشگاه محیا نوبت داشتیم. علی از دوستان عمران کمک گرفته بود و آن ها را در پی برادرانش فرستاده بود و خودش سردرگم در خانه می چرخید و سعی می کرد جلوی مادرش را بگیرد تا به آقا بهروز خبر ندهد . -مادر من اون امشب عروسی دخترشه برای یک بار هم که شده بذارید تنها نگرانیش زندگی خودش باشه نه این دو تا دردسر 🌼🌼🌼🌼🌼
13.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 📚داستان نیش عقرب    🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
هر یک صفحه از 🌱💚💚💚 @Malakeonline
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁 ترجمه دلنشین آیه ٢٧٧ سوره مبارکه بقره. 🔎 جستجوی سوره: 🕊🕊🕊🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 دعوتین به جـرعه ای حس خـوووب 💖     🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88