eitaa logo
ملکـــــــღــــه
14.4هزار دنبال‌کننده
16.1هزار عکس
4.2هزار ویدیو
7 فایل
انَّ مَعَ العُسرِیُسرا💚 اینجا دورهمی خانوماس🥰 تجربیات خاطرات و درددلاتون و سوالاتتون رو به آیدی زیر بفرستید @Yass_malake لینک کانال https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88 رزوتبلیغات https://eitaa.com/joinchat/1292435835Ca8cb505297
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 رســـــــــــــــــــــ٨ـﮩـ۸ـﮩـــــــــــــــوایی 🍃🍃🍂🍃
ملکـــــــღــــه
#رسوایی بی توجه به او بیرون رفتم و جعبه ی کمک های اولیه را برداشتم. عماد روی مبل لم داده بود پا و
صبح با سر و صدایی که از پایین می آمد هر دو از خواب پریدم . باشگاه را صاحب جدیدش راه اندازی کرده بود و از این به بعد این بساط قرار بود کاممان را تلخ کند . با بستن در اتاق خواب کمی از حجم صدای کر کننده ی موزیک کم شد. عمران سرش را در بالش فرو برد و با صدایی گرفته و خش دار لب زد . -همین روزا جمع می کنیم میریم تا از شر همه ی این بی ناموسا خلاص شیم . لیوان را به لب هایم چسباندم و کمی آب نوشیدم . -خونه پیدا کردی؟ کششی به عضلاتش داد و مخمور نگاهم کرد . -نه اما امروز فردا میگم بچه ها بگردن دنبالش . از پس شیشه های عرق کرده ی بالکن به برفی که زمین را سفید پوش کرده بود، چشم دوختم . یادش به خیر روزهایی که آدم برفی درست می کردیم. بهزاد بد عنق همیشه دور می ایستاد و تماشا می کرد اما بهنام همراهم بود و آخرین آدم برفی ام برای روزهای قبل از مرگ بابا محمود بود . اول صبح با دیدن برف هیجان زده شده بودم و به قول خان جون لخت و پتی، خودم را روی برف ها انداخته و با اولین گوله برفیی که بهنام بر سرم زده بود استارت برف بازیمان شروع شد . در آخر با آدم برفی بزرگی که با با محمود با لبخند گفته بود شبیه من است، عکس یادگاری گرفتیم و همان هم شد آخرین لبخند روی لب هایمان. این روزها چقدر جای خالی اش در چشم می زد . البته هر روز کمشان داشتم. پدرم در زمستان در فصل سرما و یخ بندان تنهایم گذاشته بود. صبحی که هر چه کردم بیدار نشد برا ی بار هزارم مقابل چشمانم به روی پرده آمد . این چنین هوایی بود البته فقط سرمایش، برفی در کار نبود . تکانش دادم، صدایش کردم. شیطنت کرده و گیسوانم را در صورتش ریختم اما بیدار نشد . فکر مرا نکرد، فکر تنهایی ام و گرگ هایی که دندان تیز کردند برای دریدنم را نکرد و چشم بست به این دنیا . او آدم با وجدانی بود و قلبش دوام نیاورد قاتل شود و زنده بماند . او طاقت زندان و بی آبرویی نداشت چشم بست و ندید چگونه چوب حراج به آبروی دخترکش زدند... با درد صندلی را عقب کشید و پشت میز غذا خوری نشست و صورتش در میان دستانش پنهان کرد . -هرچی به درد بخور هست جمع و جور کن، جمعه میریم . چای را مقابلش گذاشتم _کجا میریم؟ هنوز صورتش را میان دستانش پنهان کرده بود . -یه قبرستونی پیدا میشه که ما بریم تو جمع کن فقط، برگشتنی کارتن میارم . بعد از رفتنش با دلتنگی خانه را رصد کردم. روزهای متفاوتی در این چهاردیواری گذرانده بودم و حالا باید مانند خانه ی خان جون از آن می گذشتم و جمع می کردم . *** دو روزی بی سر و صدا گذشت و هر آن چه که باید را جمع کردم . باز هم دورهمی و دادگاه حل مشکلات خانوادهایمان ما را دور هم جمع کرد . دوباره سر و کله ی خان جون و این بار با بهزاد و عمو احمد پیدا شد آن هم نه در خانه ی ما بلکه در خانه ی پدری عمران برای شام . علی به عهدش وفا کرده بود و در صدد رفع این کینه و کدورت بود . کیف کوچک دوشی ام را روی شانه ام انداختم و چادرم را روی سرم کشیدم . عمران برای آوردن ماشین رفته بود. بعد از تعمیر جزئی موتور آن هم بعد از تصادفش که مقصر صدرصدش عمران بود، آن را فروخت . موتوری که آن قدر برایش ارزشمند بود را فروخت با و ته مانده ی پولی که از فروش خانه داشت، پژوی دلفینی رنگ را قسطی خرید . شاید دیگر باشگاه نداشت و ته جیب پر اسکناسش چندر غازی پیدا نمی شد اما با این وجود هنوز آشناهایی داشت که حرفش را محترم می دانستند و اعتماد می کردند آخرین مهمان ما بودیم که وارد خانه شدیم . جمع به نسبت دفعه های قبلی کمی صمیمی تر شده بود و مسبب اش هم کبری خانم و زبان شیرینش و علیی که شش دانگ حواسش در پی مادرش بود تا مبادا تکه ی بپراند . بهزاد با یک من اخم روی مبل دو نفره نشسته بود و سکوت اختیار کرده بود . از شانس خوب بود یا برنامه ریزی علی که عماد همیشه زبان تلخ و کله خر در خانه نبود . جز آرزو نیز همه در سالن نشسته بودند احوال پرسی ام که با تک تک شان تمام شد، سراغش را پچ پچ وار از سمیرا گرفتم که اشاره اش به سوی اتاق رفت . -اومد یه سلام داد رفت تو اتاق . با ایما و اشاره ی عمران از رفتن به سوی راهرو خودداری کردم و کنار سمیرا نشستم . بحث شان گل انداخته بود و از باغ و کارگاه گرفته تا تصادف زنجیره ای که چند روز پیش در عوارضی جان چندین تن را گرفته بود، می گفتند . بالاخره علی پیش قدم شد . -عموجان؟ آقا بهروز دست روی شانه ی عمو احمد گذاشت با خنده ی مصلحتیی گفت : -خب حاجی امروز این مهمونی جدای از دید و بازدید واسه خاطر بهزاد و آرزو به پا شده ... به قلم پاک 🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼   
هر یک صفحه از 🌱💚💚💚 @Malakeonline
5.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍁 ترجمه دلنشین آیات ۴۵ تا ۵٢ سوره مبارکه اسراء. 🔎 جستجوی سوره: 🕊🕊🕊🕊🕊
7.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 💐سـ❤️ ـلام 😍 ✋ ❄️ روزتون پراز خیروبرکت ❄️ ☔️ امروز چهار شنبه ☀️ ۵ دی ۱۴۰۳خورشیدی 🌙 ۲۳ جمادی الثانی ۱۴۴۶ قمر 🎄 ۲۵ دسامبر ۲۰۲۴ میلادی 💯ذکر_روز ⛄️❄️یا حی و یا قیوم‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌❄️☃️    🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
19.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 🌼⭐️اگه خداوند چیزی به تو میدهد ، آنرا با سپاسگذاری در زندگیت افزایش بده. نیاز نیست حتما اول وضع اوضاع زندگیت تغییر کنه و بعدش بخوای بخشنده شوی ، بلکه با کوچکترین بخشش هم میتوانی داشته های فعلی خود را افزایش دهی. خداوندا ، تمام عاشقان خود را بی نیاز کن " آمین " منبع این داستان : کتاب بدیع الحکمة ،حکمت ۳۵ نشر از تو دوست من♥️ ممنونم از نگاه زیبات😍    🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
*🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌼🍃 ‍ یه پست دیدم که خانومه گفته بود شوهر من هیچوقت بهم نگفت چی بپوش یا نپوش،ولی مثلا یه روز که یه بلوز مشکی پوشیدم تا من رو دید اخمهاش رو کرد تو هم و گفت: این چیه پوشیدی؟بهت نمیاد اصلا. من این رنگ رو دوست ندارم. من هم گفتم اگه دوست نداری خوب این رنگ لباس نپوش. بعد اون پسر پنج ساله‌مون رو صدا کرد،گفت میبینی لباس مامان اصلا بهش نمیاد؟ و بچه هم به پدرش نگاه کرد‌ و سر تکون داد و گفت اره مشکی رنگ قشنگی برای مامان نیست.عصبانی از اینکه پای بچه رو کشیده وسط،بهش گفتم حق نداره راجع به لباس من نظر بده یا از بچه نظر بخواد. این باعث شد ۲ ساعت تموم سخنرانی کنه که من باید روی عکس‌العملهام کار کنم و اون آزاده درباره هرچیزی نظر بده.این بحث ۳ ساعت طول کشید. یک ماه بعد من داشتم لباس میپوشیدم و رفتم سراغ بلوز مشکی‌ و یهو مکث کردم. ارزش سر و کله زدن رو داشت؟ انرژی اینکه به خاطرش دوباره بحث کنم رو داشتم؟ تصمیم گرفتم یه چیزدیگه بپوشم. و این دقیقا همون روش کنترل قهریه coercieve control که گزینه راحت تر رو فقط برای حفظ ارامش و دعوا نکردن و جلوگیری از عواقب منفی انتخاب میکنی  و کم‌کم میشی اون چیزی که اون میخواد تا جایی که چیزی از خودت باقی نمی‌مونه 🍃🍃🍃🌼🍃 * یاس هستم حرفاتو بهم بگو🥰 @Yass_malake لینک کانالمون جهت دعوت دوستات👇 https://eitaa.com/joinchat/2415788177C265e771d88
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 فال و طالع 🍃🍃🍂🍃
ملکـــــــღــــه
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍂🍃 فال و طالع 🍃🍃🍂🍃
📚 🔴 چهارشنبه ۵ دی ۱۴۰۳ 🌾فال حافظ امروز متولدین : صبا ز منزل جانان گذر دریغ مدار وز او به عاشق بی‌دل خبر دریغ مدار چو ذکر خیر طلب می‌کنی سخن این است که در بهای سخن سیم و زر دریغ مدار 📜تعبیر: در انتظار خبری هستید که به زودی به شما خواهد رسید. به شکرانه‌ی این خبر نذرتان را ادا کنید و اگر عهد و پیمانی بسته‌اید به آن عمل کنید. هر کار سختی در دنیا با اراده‌ی قوی‌ برایتان آسان می‌گردد. 🌾فال حافظ امروز متولدین : گر می فروش حاجت رندان روا کند ایزد گنه ببخشد و دفع بلا کند حقا کزین غمان نرسد مژده‌ی امان گر سالکی به عهد امانت وفا کند 📜تعبیر: وجدانت ناراحت است. به یاد داشته باش که خداوند خیلی مهربان است و توبه‌ی تو را پذیرفته و بلاها را از تو دور می‌گرداند. به عهد و پیمانت وفادار باش. خبر خوبی در راه است که فرصتی دوباره به تو داده می شود تا به عهد خود وفا کنی. دانش خود را افزایش بده تا موفقیت‌های بیشتری کسب کنی. 🌾فال حافظ امروز متولدین : نه هر که چهره برافروخت دلبری داند نه هر که آينه سازد سکندری داند وفا و عهد نکو باشد ار بياموزی وگرنه هر که تو بينی ستمگری داند 📜تعبیر: ظاهربین نباش و تصمیم را بر مبنای ظواهر نگیر. حواست را جمع کن می‌خواهند تو را فریب بدهند. آنها از تو خیلی زرنگ تر هستند. کسی را در کنارت داری که راهنمایی ات می‌کند، قدرش را بدان. اگر به حرفش گوش دهی تمام جهان در دست توست. 🍀فال حافظ امروز متولدین : جوزا سحر نهاد حمایل برابرم یعنی غلام شاهم و سوگند می‌خورم ساقی بیا که از مدد بخت کارساز کامی که خواستم ز خدا شد میسرم 📜تعبیر: روزگار به کام شما می‌چرخد و بخت و اقبال در خانه تان را زده است. نگرانی به دل راه ندهید که روزهای خوش زندگی فرا رسیده و ادامه خواهد داشت. در این ایام شادی خداوند را فراموش نکنید و به خاطر نعمت های فراوانی که به شما بخشیده شکرگزار باشید. به عهد خود وفادار بمانید و حق دوستی را ادا کنید. 🍀فال حافظ امروز متولدین : سحر بلبل حکایت با صبا کرد که عشق روی گل با ما چه​ ها کرد از آن رنگ رخم خون در دل افتاد و از آن گلشن به خارم مبتلا کرد 📜تعبیر: خودکرده را تدبیر نیست. همت کن از دوست کمک بخواه. ریا و حیله را کنار بگذار و راه راست را پیش بگیر آن وقت می بینی که چطور به راحتی کارهایت پیش خواهد رفت. به بیا با عهد و پیمانت پایبند باش تا به فر دولت برسی. 🍀فال حافظ امروز متولدین : دست در حلقه آن زلف دوتا نتوان کرد تکیه بر عهد تو و باد صبا نتوان کرد آن چه سعی است من اندر طلبت بنمایم این قدر هست که تغییر قضا نتوان کرد 📜تعبیر: تقدیر را نمی توان عوض کرد. با چه می‌جنگی نمی توانی سرنوشت خود را تغییر دهی. البته تو نظر بدی نداری. با مردم هم سر جنگ نداشته باش. از خداوند طلب یاری کن ، ان‌شاءالله که تقدیر با خواسته‌ی تو یکی باشد. 🍀🍀☘☘☘☘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا