eitaa logo
🤶🏻مامانوئل🤶🏻
758 دنبال‌کننده
31.7هزار عکس
34هزار ویدیو
207 فایل
سلام دوست عزیزم🤶🏻 من مهلام مامان🤱🏻علی کوچولو(سوپراستار کانال😂) قراره بهترین کانال خرید جمعی باقیمت رقابتی رو بسازیم همچنین آموزش و هرچیز جذابی پیدا کنم میزارم تا از روزمرگی مون فاصله بگیریم😎 🎁همراهم باش تا با شگفتانه ها حالت خوب بشه🎁 @Mahlaershadi
مشاهده در ایتا
دانلود
📸 تصاویر تشییع پیکر پاک شهید غلامرضا بامدی بر دستان مردم شهر سنندج 🔸 با حضور مردم شهرستان سنندج پیکر پاک شهید غلامرضا بامدی در مسیر میدان آزادی به سمت میدان انقلاب تشییع شد. eitaa.com/fatemiioon_news
🔺 🔺 🌹 امروز متعلق است به: 💎 امام زین العابدین (علیه السلام) 💎 امام محمدباقر (علیه السلام) 💎 امام جعفرصادق (علیه السلام) eitaa.com/fatemiioon_news
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 مواضع غیراخلاقی علیه ورزشکاران و سخنان نامعقول درباره را قبلا نفی کرده‌اند 🔻مهدی فضائلی، عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در حساب کاربری خود نوشت: موضع غیر اخلاقی حسن عباسی علیه ورزشکاران و سخنان نامعقول هاشمی گلپایگانی در باره برخورد با بدحجابی، بویژه در این شرایط، خسارات بار است و حضرت آقا نیز درگذشته چنین مواضع و نظراتی را نفی کرده‌اند. eitaa.com/fatemiioon_news
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌 ☝️خمره شرابی که عسل شد...! 🎙 ✍داستان زیبای جوانی که از خدا خواست آبرویش را پیش پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) حفظ کند! •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• eitaa.com/fatemiioon_news
✍موضوع داستان: مرحوم ملا احمد گوید: در کنار فرات صیادان زیادی برای ماهیگیری می‌نشستند. نوجوانی با پای معلول، کنار فرات می‌آمد و مبلغی می‌گرفت و دست به هر تور ماهیگیری که می‌خواست می‌زد و تور او پر ماهی می‌شد. این نوجوان هر روز برای یک نفر این کار را می‌کرد و بیشتر انجام نمی‌داد. گمان کردم علم طلسم بلد است. روزی او را پیدا کردم، دیدم حتی سواد هم ندارد. علت را جویا شدم. گفت: من مادر پیری داشتم که برای درمان او مجبور بودم در همین مکان ماهیگیری کنم، روزی تمساحی پای مرا گرفت و قطع کرد. نزد مادر آمدم و گریه کردم. او دعا کرد و گفت: خدایا پسر مرا بدون نیاز به وجودش روزی آسانی بده که او سلامتی خود را به خاطر من از دست داد. بعد از مرگ مادرم وقتی من در فرات تور می‌اندازم، از بین همه صیادها ماهی‌ها وارد تور می‌شوند. و حتی وقتی که من تور در فرات نمی‌اندازم، کافی است دستم را به توری بزنم، همه ماهی‌های روزی من که به‌خاطر دعای مادر من است در آن تور جمع می‌شوند. چقدر به مادرمان اهمیت میدهیم؟ eitaa.com/fatemiioon_news
آقای ، چرا مطلب شخص خودشون رو در کانال دات آی ار گذاشتن؟ مگه قرار نیست این کانال مطالب شخص رهبر عزیزمون رو منتشر کنه؟! با چه حقی توییت خودشون رو فرستادن؟! از کارهایی که در پخش یا عدم پخش سخنان امام جامعه انجام میدن هم خیلی شکایت داریم، مثالش همین سخنان که امروز منتشر شد و مال بیست شهریور بود و چقدر میتونست جلوگیری کنه از ورود ورزشکاران به فضای از تحریف سخنان ایشان در صفحه نشر بیانات ایشان هم شکایت داریم ولی از انتشار مطالب خوشون (فضائلی) در کانال مربوط به رهبر انقلاب نمیشه گذشت! وقتی جبهه مدعی انقلابی و ولایت مداری، هنگام تحریف سخنان امام جامعه بی تفاوته و سکوت میکنه نسبت به زیرپا گذاشتن حکم حکومتی ایشان و دستورات و تذکرات ایشان چهره برمیگردونه و رگ غیرت باد نمیکنه، نتیجه باید این باشه که صفحه نشر بیانات و رهنمون های ایشان بشه صفحه تبلیغ سخنان آقایون ... آقای فضایلی باید رو حذف و عذرخواهی کنند. eitaa.com/fatemiioon_news
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⛔️ گفت؛ آقای پوراحمد! من تمایلی به همسرم ندارم... گفتم؛ چند وقته کردی؟ گفت؛ ١٨ سال... 🍃 ⭕️ قسمت نهم 🔹 کارگاه ارتباطی زوجین (مشهد مقدس) 🔺 پوراحمد خمینی، روان‌شناس eitaa.com/fatemiioon_news
- بابای من رو چرا شهید کردن؟! + برای توی کوچه رقصیدن... eitaa.com/fatemiioon_news
✍مرحوم حکایتی را به این شرح نقل می‌کند: در سال ۱۳۸۰ از قم به تهران می رفتم پیر مردی کنارم نشسته بود. دقایقی از حرکت اتوبوس نگذشته بود که باب سخن باز شد و به مناسبتی نام آیت الله العظمی بروجردی برده شد. پیرمرد با یک حس و حال خاصی رو به من کرد و گفت می خواهم حکایتی را نقل کنم گفتم بفرمائید... گفت: شبی بعد از نماز مغرب و عشا مثل همیشه بعد از این که همه رفتند خادم منزل آقای بروجردی درب ها را می بندد. آقای بروجردی با چند نفر از بزرگان مشغول گفتگو بودند که صدای عطسه ای از اتاق های مجاور به گوش جمع می رسد. خادم و یکی دو نفر دیگر، فورا رد صدا را دنبال می کنند. ناگهان، جوانی را می بینند که خود را در گوشه یکی از اتاق ها پنهان کرده بود... او را نزد آقای بروجردی می آورند آقای بروجردی از او می پرسد: راستش را بگو، در خانه من چه می کنی؟ جوان با ترس و لرز می گوید: اگر راستش را بگویم در امان خواهم بود؟ آقا می فرمایند بله، کسی تو را اذیت نخواهد کرد. بگو این جا چه می کنی؟ جوان گفت: آقا من از تهران آمده ام، دیروز از زندان آزاد شده و اهل بروجردم. شغل من دزدی است. از دیروز هرچه فکر کردم که این شب عیدی با دست خالی چگونه پیش زن و بچه بروم فکرم به جایی نرسید الا این که به قم آمده و از خانه شما دزدی کنم. این شد که اینجا مخفی شدم تا در فرصت مناسب نقشه ام را عملی سازم که گیر افتادم. آقای بروجردی نگاهی به جوان کرد و گفت ظاهرا گرسنه ای و چیزی نخوردی؟ جوان گفت بله آقا، امروز هیچی نخوردم! آقای بروجردی فرمودند شامی تهیه کردند و به سارق جوان دادند. بعد از این که دزد جوان شامش را خورد آقای بروجردی فرمودند: اگر من کاری برای تو کنم قول می دهی دیگر دزدی نکنی؟ جوان بلا فاصله گفت: بله آقا قول شرف می دهم... آقا فرمودند امشب را اینجا باش استراحت کن تا فردا... صبح روز بعد او را با یکی از مباشرینش به بازار می فرستد و دستور می دهد کت و شلواری برای خودش و لباس و سوغات شب عیدی برای زن و بچه اش خریداری کنند. بعد از خرید نزد آقای بروجردی بر می گردند. آقا مبلغ ۴۰۰ تومان به او می دهد می فرماید برو پیش زن و بچه ات اما ۱۴ فروردین اینجا باش... جوان دست آقا را می بوسد و تشکر می کند و با درشکه ای که به دستور ایشان آماده کرده بودند به گاراژ می رود و راهی بروجرد می شود. ۱۴ فروردین طبق وعده حاضر می شود آیت الله بروجردی نامه ای به دست او داده می فرماید نزد فلان کس در بازار تهران برو و این نامه را از طرف من به او بده! جوان به همان آدرس راهی بازار تهران می شود. فردی که نامه را تحویل می گیرد از بزرگان بازآر تهران است می گوید طبق سفارش آقا شما را به شاگردی می پذیرم این جا بمانید و کار کنید. بعد از سه ماه، به جوان می گوید شخص بزرگی مثل آیت الله بروجردی شما را پیش من فرستاده است و لذا از ایشان خجالت می کشم که شما فقط شاگرد من باشید بنابراین سه دانگ مغازه را به نام شما می زنم و شما را شریک خودم می کنم... چند ماه بعد جوان را صدا کرده به او می گوید من مال و اموال زیادی دارم و نیازی به این مغازه ندارم، به احترام آقای بروجردی همه دکان را به نام شما می زنم... خلاصه، بعدها آن جوان به چنان ثروتی دست پیدا می کند که تا الان به نیابت آقای بروجردی ۴۰ سفر مکه مشرف شده است. ده ها خانه برای فقرا خریده و صدها کار خیر کرده است..." پیرمرد به من گفت آقا سید حالا دوست داری آن جوان سارق را به شما معرفی کنم؟ گفتم: بله! در حالیکه اشک چشمان خود را پاک می کرد گفت؛ آن دزد جوان، همین پیرمردی است که الان در کنار شما نشسته است و به لطف خدا و محبت و سخاوت آیت الله العظمی بروجردی به ثروت و عزت فراوانی رسیده است... eitaa.com/fatemiioon_news