eitaa logo
🤶🏻مامانوئل🤶🏻
758 دنبال‌کننده
31.7هزار عکس
34هزار ویدیو
207 فایل
سلام دوست عزیزم🤶🏻 من مهلام مامان🤱🏻علی کوچولو(سوپراستار کانال😂) قراره بهترین کانال خرید جمعی باقیمت رقابتی رو بسازیم همچنین آموزش و هرچیز جذابی پیدا کنم میزارم تا از روزمرگی مون فاصله بگیریم😎 🎁همراهم باش تا با شگفتانه ها حالت خوب بشه🎁 @Mahlaershadi
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 وقتی‌ که شبکه اینترنشنال چهره واقعی خود را نشان می دهد؛ دو نقشه ای که پروپاگاندای سعودی_لندنی دنبال می کند: افزایش حداکثری ها و سپس حمله نظامی به خاک ایران! eitaa.com/fatemiioon_news
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌❌ مرگ برای دانش آموزان خیانت است در این دو سال آنها هیچ تلفاتی نداشته اند ولی از وقتی واکسیناسیون آنها شروع شده بسیاری دچار التهاب قلب و اختلالات قلبی و ریوی شده‌اند ‼️ تجمع واکسن اجباری امروز یکشنبه مورخ ۲۵ مهر ماه جلوی آموزش و پرورش نجف آباد☝️ این جمعیت برای یک شهرستان کوچک و با وجود عدم پوشش رسانه ای و اطلاع‌رسانی و مخالفت اکثر مذهبیون واقعا عالیست ✅✅✅ سرباز رهبری باشید در ✌️✌️ eitaa.com/fatemiioon_news
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ که نقشی شیطانی در تحولات منطقه خواهد داشت، : ما را عصبانی نکنید. آروم باشید. 🔹اگر یک بار دیگر در رسانه‌ها در مورد ما چیزی بگویید سرتان را له می‌کنیم! 😔این زبان درازی ها برای کوتوله های به خاطر نیروهای مسلح کشور با واکسن است، و الا این جوجه یهودی می‌داند که کشور آذربایجان با کمترین خطای او به ایران ملحق می‌شد به خصوص که ملت غیور و مظلوم آذربایجان عاشق کشور مادری خود هستند! eitaa.com/fatemiioon_news
🔸‏یک نفر هم بود که با اللهم عجل لولیک الفرج در اجلاس سازمان ملل شروع کرد ولی چند سال بعد در آغاز امامت ، از پاویون رژیم در اکسپو دوبی دیدن کرد! و سازمان مبارزه با تروریسم او را نو اصلاح طلب نامید و از این ملاقات شادمان شد! عاقبت ولایت نا پذیری!! ‎ eitaa.com/fatemiioon_news
🔵 بخشی از کتاب کهکشان نیستی ✍این قسمت از زبان سید احمد کربلایی استاد آیت الله قاضی می‌باشد که از استادش ملاحسینقلی همدانی می‌گوید، ملاحسینقلی به نوعی استاد همه عرفا و علمای بزرگ معاصر است. مقابل در اندرونی اتاق ملاحسینقلی همدانی نشسته بودم. روزهای آخری بود که شاهد حضورش در عالم خاکی بودم. صورت پراز بهتش را در نظر می آوردم و یاد خاطراتی می‌افتادم که با او در این سالیان گذرانده بودم. دست های خیال بر ساحت حضورم چنبره میزد و مرا به آن روزهای شیرین تکرار نشدنی پرواز می داد... 🔻با آخوند ملاحسینقلی پیاده به زیارت عتبه سیدالشهدا (علیه السلام) رفته بودیم. در میانه راه برای استراحت به قهوه خانه‌ای رسیدیم و دیدیم صدای رقص و پایکوبی می آید. آخوند چهره ای در هم کشید و نگاهش را به ما انداخت و گفت: «یکی از شما مردانگی کند و برود این جماعت را نهی از منکر نماید» همه ما در حال سکوت و تعجب، ایستادیم و به او نگاه کردیم. او هم دوباره گفت: «عرض شد یکی از علمای اعلام تشریف ببرند و به این جماعت تذکری بدهند!» دوباره سکوتی که از سر ترس و خجالت بود بر ما حاکم شد! گروهی در قهوه خانه ای پر از دود و دم، مشغول رقص و آواز و قهقه و مستی اند، آخر چطور می شود با عبا و عمامه بروی و به اینها بگویی بساطتان را جمع کنید؟! در همین فکرها بودم که بالأخره یکی دیگر از شاگردان استاد گفت: «جناب آخوند! این جماعت مست‌اند، به نهی از منکر ما توجهی نخواهند کرد و احتمال اثر در ایشان ساقط است.» احساس خنکی وجودم را فرا گرفت و گمان کردم تکلیف از دوشمان برداشته شد استاد سرش را به نشانه تأیید تکان داد و گفت: «باشد، خودم می روم.» 😰هول در دلم افتاد که الآن چه می شود. این پیرمرد می خواهد برود وسط مشتی جوان عیاش، و کاسه کوزه شان را به هم بریزد و اصلا معلوم نیست چه بلایی سرش بیاورند. آخوند لباسش را مرتب کرد و به سمت در قهوه خانه راه افتاد، در را باز کرد و داخل شد. بوی دود جیگاره و نارگیله (قلیان) از در قهوه خانه بیرون زد. سراسیمه به دنبالش داخل شدیم و دیدیم تعداد آنها بیش از چیزی است که تصور می کردیم. آخوند وارد شد و مستقیم به سراغ سرکرده شان رفت. آدمی قلچماق به نظر می رسید. با خود گفتم الآن آخوند می خواهد چه بگوید؟ آیه می خواند؟ روایت می خواند؟ در همین اندیشه ها غوطه ور بودم که آخوند رو کرد به رئیسشان و گفت: «سلام علیکم، آقا رخصت می فرمایید بنده بخوانم و شما سازش را بزنید؟😳 ادامه دارد...👇👇👇 eitaa.com/fatemiioon_news
ناگهان صدای ساز و آواز به سکوتی مرگبار تبدیل شد. رئیس که خنده اش گرفته بود، وقتی دید مشتی با پیرمردی که سرو وضعش نشان میدهد در عمرش حتی یک موسیقی گوش نکرده، وارد قهوه خانه شده اند، با حالتی که آخوند را دست انداخته باشد، گفت: «شیخ، مگر شما هم بلدی با این ماسماسک ها بازی بازی کنی؟ ملا حسینقلی لبخندی زد و گفت: «من بلدم شعر بخوانم، رخصت هست بخوانم؟ مرد دستی به سبیل کت و كلفتش کشید و با قهقه ای گفت: «آشیخ، تو بخوان ما سازش را می زنیم.» با قهقه ای که سر دادند، تا مغز استخوانم سوخت😢 درست بود، من بارها تأثير استاد را دیده بودم. یادم نمی رود که در نجف شروری بود به نام «عبد فرار» یعنی بنده فراری، که نجفی ها از دست آزارش عاصی شده بودند و همه از او می ترسیدند. روزی، آخوند در حرم (علیه السلام) نشسته بود که عبدفرّار از مقابلش گذشت. رسم بر این بود که چون همه از او می‌ترسیدند، از ترس آزارش باید به او احترام می‌گذاشتند، اما ملا حسینقلی ابدأ به او محل نگذاشت. عبد فرار که متوجه این بی اعتنایی شد، برگشت و با طلبکاری گفت: «آهای شیخ! برای چه به من احترام نگذاشتی؟ مگر من را نمی شناسی؟! لب‌هایم را گزیدم و با خود گفتم خدا به خیر کند، الآن شربه پا می شود. آخوند در پاسخش گفت: «مگر تو که هستی که باید به تو احترام بگذارم؟ عبد فرار با عصبانیت و تهاجم گفت: «من عبد فرار هستم، باید به من احترام بگذاری!» آخوند سرش را پایین انداخت و در کمال آرامش گفت: «عجیب است!» - چه چیز عجیب است؟ آخوند با چشمهای نافذش به او نگاه کرد و گفت: «عجیب، نام توست؛ چرا به تو عبد فرّار می گویند؟ اَفررتَ مِن الله أم من رسول؟ آیا از خدا فرار کرده‌ای یا از رسول؟ ما که باورمان نمی شد؛ گفتن این جمله از آخوند همان و خراب شدن عالم بر سر عبد فرار، همان. ساکت شد. خطوط صورتش در هم شکست و عرق شرم بر پیشانی اش نمایان شد. موعظه، آن چنان او را متحول کرد که صبح فردا خبر وفاتش را دادند. همسرش گفت: «دیشب برخلاف همیشه که وقتی به خانه می‌رسید و من را کتک می زد، انگار معجزه ای شده باشد، از در مهر و محبت وارد شد. از من بسیار عذرخواهی و دل جویی کرد؛ سپس تا پاسی از شب، از این سوی حیاط به آن سو می رفت و زار میزد و مدام با خود می گفت: اَفررتَ مِن الله أم من رسول؟ تا اینکه دیدم سر سجاده رفت و آن قدر گریه کرد و نماز خواند تا بیهوش شد ادامه دارد...👇👇👇 eitaa.com/fatemiioon_news
🔻‏کسی که رو عرصه رقابت میبینه تلاش میکنه خودش رو جلوتر نشون بده و بقیه رو از دایره ولایتمداری خارج کنه! بچه هیئتی که رفته کربلا رو سریع ضد ولایت میکنه که بگه من بهترم، نه خیر نه تو نه اون هیچ کس ۲۰ نیست کسی که ولایتمداری رو دین‌داری تعریف کنه مدام در پی جذبه نه دفع! eitaa.com/fatemiioon_news
صبح به سراغش رفتم و دیدم با چهره ای پر نور جان داده است.» من و دیگر شاگردان از این رخداد بی خبر بودیم، اما اول صبح، آخوند گفت: «امروز برویم منزل یکی از اولیای خدا که وفات کرده و ما را به سمت خانه عبد فرّار برد. این اثر نفس قدسی ملاحسینقلی همدانی بود که بارها مشاهده اش کرده بودیم؛ اما این بار تفاوت داشت. آخر وسط قهوه خانه، آن هم بین این همه آدم گردن کلفت، ورق طوری برگشته بود که قرار بود عارف کامل بخواند و عیاشان ساز بزنند. صدایش را صاف کرد و با ضرب آهنگی ناقوسی، وسط دود و دم قهوه خانه شروع به خواندن اشعار ناقوسیه منسوب به کرد: اِلهَ اِلاّ الله * حقاً حقاً صِدقاً صِدْقاً اِنَّ الدُّنْیا قَد غَرَّتْنا * وَ اشتَغَلَتْنا وَ استَهْوَتْنا یابْنَ الدُّنْیا مَهْلاً مَهْلاً * یابْنَ الدُّنْیا دَقَّاً دَقَّاً یابْنَ الدُّنْیا جَمْعاً جَمْعاً * تَفْنى الدُّنْیا قَرْناً قَرْناً ما مِنْ یَوم یُمضْى عَنّا * اِلاّ اَوْهى رُکُناً مِنّا قَدْ ضَیَّعْنا داراً تَبْقى * وَ اسْتَوْطَنّا داراً تَفْنى لَسْنا ندرى ما فَرَّطْنا *** فیها اِلاّ لَوْ قَدْ مِتْنا ❇️معنی شعر ای فرزند دنیا آرام باش، آرام ای فرزند دنیا در کار خود دقیق شو، دقیق‌ شدنی. ای فرزند دنیا کردار نیک گردآور، گردآوردنی. دنیا سپری می‌شود پیوسته پیوسته، هیچ روزی از عمر ما نمی گذرد جز این که پایه و رکنی از ما را سست می گرداند. ما سرایی را که باقی است، ضایع نمودیم و سرای فانی را وطن و جایگاه خویش ساختیم. ما آنچه را در آن کوتاهی نموده ایم، نمی‌‌دانیم مگر روزی که چهره در نقاب خاک کشیم. 🔻ترکیبب ضرب آهنگ این شعر با نفس الهی او، اثری بر جان آنها گذاشت که از ساز زدن دست کشیدند و شروع کردند به گریه. صدای آه و ناله و اشک و تأسف بود که سقف قهوه خانه را به لرزه می انداخت. ققنوس توبه از خاکستر جان هایشان سر برآورد و زیر و رویشان کرد. آخوند چشمان آسمانی اش را از روی تک تک آنها گذراند و از قهوه خانه بیرون آمد. به دنبال او ما هم بیرون آمدیم، اما صدایی که همچنان شنیده می شد، صدای گریه و زاری و آه و ناله بر گذران عمر و طنین ریشه دواندن حقایق الهی در جان های جوانانی بود که به دست ولی الهی، با چند خط شعر منسوب به شاه مردان، این چنین متحول شده بودند. این رسم دیرینه روزگار است؛ سرانجام، چنگال تقدير، مردمان غافل بهره مند از خورشید را به کام تاریکی فراق می کشاند. حالا حال آخوند به هم خورده بود. به کربلا آمده بودیم. سایۂ غم، چهره تمامی شاگردان را در هم کشیده بود. من که سال ها خدمت او را کرده بودم، نگران و غم زده به در بسته اتاقی می‌نگریستم که در آن بستری بود و در کنار دوستان و مریدانی که هر کدام در حیات خود ستاره ای پر فروغ شدند، منتظر خبری از اندرونی نشسته بودم. کهکشان نیستی، ص ۵۱ eitaa.com/fatemiioon_news
🔰 📌قبل از انقلاب، همه ی دوران جوانی من غالبا با جوانان گذشته است. وقتی انقلاب پیروز شد، من حدودا سی و نه ساله بودم. تمام مدت دوره ی از هفده، هجده سالگی من تا آن تاریخ، با جوانان بود، چه جوانان حوزه ی علمی و تحصیلی دینی و چه جوانان خارج از این حوزه. چیزی که حس می کردم این بود که رژیم محمد رضا پهلوی کاری کرده بود که جوانان به سمت ابتذال می رفتند. ابتذال نه فقط ابتذال اخلاقی، ابتذال هویت و ابتذال شخصیت. 📚١٣٧٧/٠٢/٠٧ eitaa.com/fatemiioon_news
📸 بخش دوم | میدان امام حسین (علیه‌السلام) اجتماع بزرگ مردمی ‌‌⚠️‌‌ طبق دستور ستاد ملی مبارزه با کرونا مراسم با رعایت در فضای باز و رعایت فاصله اجتماعی برگزار شد. eitaa.com/fatemiioon_news
📸 بخش دوم | شیراز باغ عفیف‌آباد اجتماع بزرگ مردمی ‌‌⚠️‌‌ طبق دستور ستاد ملی مبارزه با کرونا مراسم با رعایت پروتکل‌های بهداشتی در فضای باز و رعایت فاصله اجتماعی برگزار می‌شود. eitaa.com/fatemiioon_news
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا