#ماهور
حتما که نباید سفر به آنتالیا و تایلند باشد !
یا گشت و گذار تویِ پاساژهایِ لوکس و شام خوردن توی رستوران هایِ سوپرلوکس ... !
حتما که نباید تویِ استخرهایِ مدرن و جِتِ شخصی یا ماشین هایِ آنچنانی باشد ... !
یعنی هنوز نفهمیده اید ؛
که خوشبختی ، هیچ ربطی به ثروت ندارد ... !؟
ببینم ؛
شده در یک تابستان ، با "آبدوغ خیار" ، یک سر تا بهشتِ خدا رفته باشید ؟!
کدامتان تا به حال زیرِ دوشِ آب گرم ، با بیخیالیِ تمام ، سیب ، گاز زده اید ؟!
یا مثلا اُملت را با نانِ آب کشیده نوشِ جان کرده اید ؟!
شده اصلاً که با یک آهنگِ خارجیِ ملایم ، چشمانتان را ببندید و برای خودتان کلی خیالبافی هایِ دِنج و عاشقانه کنید ؟!
شده بدونِ چتر زیرِ باران قدم بزنید ؟!
یا تنهایی بروید کافه و کلی هم خودتان را سرِ میز تحویل بگیرید و حالتان با خودتان خوب باشد ؟!
یک فنجان چایِ دبشِ عصرانه پایِ پنجره چی ؟! خورده اید ؟!
خواستم بگویم ، آدم هایِ مثبت ، هرجا که باشند و با هر شرایط و هر دلخوشیِ بزرگ یا کوچکی ، حالِ لحظه هایشان خوب است ...
خودتان را گول نزنید ؛
زندگیِ مدرن و لاکچری بهانه است ...
خیلی ها ، حسرتِ همین شادی هایِ نقلی و ساده را دارند ...
@Mahoor_Channel
در حال حاضر خیلی قویتر از گذشتمم، بخاطر لحظات سختی که گذروندم، نسبت به قبل عاقلترم و علاقلانه تر تصمیم میگیرم بخاطر اشتباهاتی که انجام دادم و عواقبشم دیدم.از قدیما خیلی شادترم و نمیزارم هر موضوعی آرامشمو بهم بریزه، بخاطر تجربههای غمگینی که داشتم. میدونم باید قدر تک تکِ خوشی هایِ زندگیمو بدونم و همه ی این دونستن ها بخاطر گذروندنِ پنج سالِ خاکستری ِ پر غمو غصه بوده که باعث شد نگاهم به مفهوم زندگی عوض شه، گرون بود، خیلی سخت بود، ولی می ارزید
@ManYekZanam
اگه دیدی کسی از تنهاییاش لذت میبره، بدون راز قشنگی تو دلش داره و اگه تونستی حریم این تنهایی رو بشکنی، بدون تو از رازش قشنگتری
@ManYekZanam
#کافه_نادری
قرار نیست همه در آینده شما باشند. برخی از مردم فقط برای آموختن درس های زندگی از آنجا عبور می کنند.
@naderi_cafe | استیو
آن هنگام که انسان یقین دارد قدرتی شکست ناپذیر از او و هرآنچه دوست می دارد حمایت می کند و همه خواسته های درست دلش را برمی آورد؛ می تواند رها از هرگونه فشار عصبی، احساس شادمانی و رضایت کند.
@ManYekZanam
#مجله_نایت
وقتی به یه مگس
بالهای پروانه رو بدی،
نه قشنگ میشه
نه میتونه باهاش پرواز کنه
میدونی دارم از چی حرف میزنم؟
«از ظرفیت»
بال و پر بیخود دادن اشتباست؛
همهی آدما ظرفیت بزرگ شدن رو ندارن
اگه بزرگشون کنیم گم میشن
و دیگه نه شمارو میبینن و نه خودشون رو
بیاییم و به اندازهی آدمها دست نزنیم...!
@night_mag
#هیوا
میخواستم باب سلیقه ی او باشم ...
جوری شدم که او دوست داشت ،
تمامم را طبقِ میل او تغییر دادم ...
و او رفت ...
به همین سادگی که می نویسم و می خوانید !
من ماندم و
آدمی عجیب ؛
که سلیقه ی هیچ بنی بشری نیست !
شما را جان عزیزتان ؛
برای هیچ کس ،خودتان را تغییر ندهید !
سلیقه ای هم اگر باشد ، لااقل باب سلیقه ی خودتان عوض شوید ،
که اگر دنیا هم شما را نخواست ،
یک نفر برایتان بمانَد ،
کسی آن طرف آینه ، که شما را ببیند و جانش در برود !
باب سلیقه ی هیچ کس نباشید ...
آدم ها ماندن بلد نیستند ...
زود می روند !!!
@hiva_channel
هرگز فکر نکنید باید سال ها قبل شروع میکردید
این فکر باورهایتان را خراب می کند!!
در عوض بگویید
"می خواهم همین الان شروع کنم"
وبهترین سالهای زندگی ام را خلق کنم...!
@ManYekZanam
حتی وقتایی که زندگیم پر شده از مشکل، بازم لبخندم سر جاشه، وجودم پر از حال خوبه، توی سرم پر از ایده و امیده، من از وقتی خودم رو تو تنهاییام پیدا کردم، خدا رو هم شناختم! به خاطر همینه که نا امید نمیشم و انرژی منفی ازم دوره، چون ایمانم خیلی قوی شده
#ماهور
@ManYekZanam
#هیوا
گاهی "تصور می کنم" وجود ندارم ...
یا شاید تنها موجودِ جهانم ...
گاهی تصور می کنم جهان یک خواب است ...
انگار تصوری از خودم و جهان می بینم و انگار همه چیز جز یک خیال و یک توهمِ بزرگ نیست ... !
شاید خدا فقط یک نفر را آفریده و او در ذهنش جهانی از آدم ها و روزمرگی ها را ...
شاید آن یک نفر من باشم شاید تو یا شاید یک غریبه ...
گیج می شوم ، نکند همه چیز یک فکر و یک خلاقیتِ غیر واقعی باشد ؟!
اینکه یک "من" وجود دارد و آدم هایی که با آنها معاشرت دارد ...
و خدایی که از آن بالا فقط یک "آدم" می بیند ، آدمی که در هیچ ایستاده ، چشمانش را بسته و خواب می بیند ؟!
گاهی دلم می خواهد جهان ، خوابِ من باشد و زودتر از خواب بیدار شوم ، یا اگر فکر و تصور است ، دیگر فکر نکنم و جهان و آدم هایش تمام شوند و من بمانم و خدایی که "همیشه هست" !!!
آن وقت از کابوس هایِ وحشتناکی که دیده ام برایش بگویم و او گوش کند و برای دلگرمی ام ، دستانم را بگیرد و جوری نگاهم کند که انگار دقیقا می داند از چه کابوسی برایش حرف می زنم ...
به خدا بگویم ؛ که چقدر خوشحالم از اینکه هست و من در این هیچ ، تنها نیستم ...
آن وقت تا جایی که می شود قهوه بخورم تا هرگز دوباره خوابم نبرد ... !
شاید اصلا قهوه ای هم درکار نباشد ...
شاید خدا برایِ بیدار ماندنم کافیست ...
می خواهم واقعی باشم اما خواب هایم ، مرا نقض می کنند ...
نکند همان "پروانه" ای باشم که نمی دانست چوانگتسی را خواب دیده که پروانه شده ...
یا "چوانگتسی" ، که خواب دیده پروانه ای چوانگتسی شده ... !
یا منی که هردوی این ها را خواب دیده ؟!
شاید در واقع همه ی ما یک نفریم که دارد در افکار و تصوراتش همه مان را تصور می کند و دانه دانه و با ظرافت ، در جهانِ خیالش پردازش و رهبری می کند !!!
آن یک نفر می تواند من باشد یا تو یا هرکسی ...
شاید جهان ، واقعا خالی از آدم ها و اشیاست و همه چیز تصور و رویایی بیش نیست ، جز خدا و یک نفر که دارد با خودش فکر می کند و تخیلاتش را خیلی ماهرانه کنار هم می چینَد ، و سعی می کند در تصوراتش ، انسانِ خوبی باشد ...!
شاید همه ی ما یک نفریم با افکارِ تکثیر شده ...
شاید ....
شاید .....
شاید ......
@hiva_channel
هیچوقت از هیچکس برای خودتون بُت نسازید، تموم انسانا خطا میکنن ولی وقتی از کسی بُت بسازیم چشممون روی تمام اشتباهات و خطاهاش بسته میشه و اون وقته که یه زندگی پوچ رو برای خودمون رقم میزنیم
@ManYekZanam