- یه افسانه هست که میگه :
اگه لبتون تو خواب ترك خورد،
یعنی یه نفر تو رویاش تو رو بوسیده(:
چه واقعی چه غیرواقعی خیلی شیرینه'((((:
اونجا که محمود درویش گفت :
اگر می خواهید بروید خب بروید ،
ولی هرگز باز نگردید !
لا اقل به رفتن وفادار باشید ..
تا ما هم به فراموششدنتان عادت کنیم ..
حرف دوستداشتن بود گفتم ببین
اونی که اذیتت میکنه و عذابت میده
و میشه سوهان روح و دلیل دردکشیدنت
هیچ صنمی باهات نداره چه برسه
بخواد دوست داشته باشه'(((:
мαɴαreм
حس میکنم امروز انقدر خوب بوده که باید تکتک لحظههاشو یجایی ذخیره کنم :)
- الان درست یک ماه گذشت '(: !
کاش میشد نگاهتو جمع کنم تو دستام ، که وقتی دوری هم نگاهم کنی کاش نفس کشیدنات قبل از اینکه به هوا میرسید و قبل از اینکه مولکولهای هوارو لمس میکرد ، تارهای صوتیِ منو نوازش میکرد ! کاش میشد صداتو جمع کرد توی یه بطری شیشهای و درشو بست ، بعد درست همین حالا که گریه قایم شده پشتِ پلکهام درشو باز کرد . . (:
گفت : مواظب خودت باش ، تو منِ دوممی
تو یه خانواده ی دیگمی ، که شاید شادیت شادم نکنه ..
ولی غمت حتما منو میکشه !
گفتم منم دوستت دارم (:
خیلیا توو زندگیم بودن که فکر کردن به اینکه بدونِ اونا نفس بکشم باعث میشد نفس کم بیارم ، باعث میشد دیدگاهم به زندگی منفی بشه ، باعث میشد شور و شوقم رو از دست بدم ، اما الان همون آدما چند سالی میشه که توو زندگیم وجود ندارن ، حتی نمیدونم کجان ، زندهان یا نه ؟ مهم نیست اونا رفتن یا من ، حرفم اینه که یه تایمی نمیشد حتی تصور کنم زندگی بدونِ اونارو ، اما الان که دارم فکر میکنم میبینم زندگی بعد از اونا برای من بهتر هم شد ، باعث شد پیشرفت کنم ، باعث شد قوی بشم ، باعث شد عاقلتر بشم ، باعث شد دل نبندم به بودنایِ موقتی ، منِ الان خوب زندگی کردنش وابسته به بودنِ هیچ شخصی نیست ، آدما با رضایت خودشون میان توو زندگیم و هرجا احساس کردن نمیتونن بمونن میرن ، اصرار نمیکنم برای موندنِ کسی ، حتی کفشهاشون رو جفت میکنم و تا دمِ در همراهیشون میکنم ، کسی که به اجبار و بدونِ میل بخواد توو زندگی من بمونه هیچ جایی توو زندگی من نداره و هیچوقت نداشته .