فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 نماز خوب قسمت ٣
🌱 نماز کجای وجودت را آباد کرده؟
#نماز_خوب
#نماز_اول_وقت
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
#غم_و_شادی 💫 قسمت ( چهاردهم) علت شادی مؤمن 🍂 #استاد حاجیه خانم رستمی فر «داروخانہ مـــــ؏ــنو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
غم و شادی ۱۵_1.m4a
11.7M
#غم_و_شادی
💫 قسمت ( پانزدهم)
اثر عصبانیت 🍂
#استاد حاجیه خانم رستمی فر
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
این حَرف۔۔ ﴿حـــــآج أحمَد۔۔❁﴾؛
چِقدر قَشنگہ!
اونجآ ڪِہ میگہ؛
بَرآنچِہ ڪِہ اِ؏ــتقآد دٰارید ؛
ایستادِگے ڪُنید،
حتّے أگر هَزینہ أش تنهـــــآ ایستآدن بٰاشد.۔۔۔✿
#طوفان_الاقصى
#فلسطین
#مقاومت
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
مٰا شَڪیبآیے﴿ زِینبۜ۔۔۔𑁍﴾۔۔؛
نَدٰاریم« آقاجـــــآن۔۔𔘓»۔۔۔،
ڪٰاسِہ؎ دلمآن۔۔؛
لَبریزِ بےتُو بودَن أست ...✿
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْ
#طوفان_الاقصى
#فلسطین
#امام_زمان ﷻ
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
•| #نماز_اول_وقت|•
وَقت؏ــبآدت ڪِہ مےشُد،
دَر مِحـــــرٰاب۔۔؛
بَرا؎ آسمٰانیآن مےدِرخشیدْ۔۔؛
مِثلِستـــ☆ــآره۔۔!
و آنگٰاه شُد:
﴿ زهراۜ۔۔۔𑁍{سلاماللهعلیها}﴾...
«تَسبیحـــــآت حَضـــــرتِ زَهـــــرا ۜ۔𔘓»
فَرٰاموش نَشہ۔۔۔ ツ
#تسبیحات_حضرت_زهرا
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
﴿_آیــّـــت الله مَمْدوحے.. ✤﴾:
❤️خُدا؎ مـُتـــــ؏ــآل بِہ خٰاطر تُو ؛
بِہ مَلائڪہ مبٰاهـــــآت مےڪُنہ...!
سَحـــــرهآ أصلاً بُلندشُو..؛
سَرجٰات چُرت بِزن۔۔!
وَلے بُلندشُو ۔۔۔
«بِہ خٰاطر خـُــــدا...𔘓»🌙
#نماز_شب
#امام_زمان ﷻ💕
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْ
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
#رمان #رهایی_از_شب #قسمت_سی_و_سه هه!!!! یادمه همون شب از سحر ونسیم پرسیدم نظرشون راجع به ق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
#رمان #رهایی_از_شب #قسمت_سی_و_سه هه!!!! یادمه همون شب از سحر ونسیم پرسیدم نظرشون راجع به ق
#رمان
#رهایی_از_شب
#قسمت_سی_و_چهار
بغضم دوباره سرباز کرد.پشیمون شدم که چرا اینها رو گفتم.روم نمیشد سرمو برگردونم و به فاطمه ای که تا اون لحظه در سکوت مطلق به اعترافاتم گوش میداد نگاه کنم.
گفتم:
-میدونم الان داری چه فکرایی درموردم میکنی! میدونم چقدر ازم بدت اومده.آره من یک دختر کثیفم.وهنوز هم دارم به کارهام ادامه میدم حالا فهمیدی چرا آقام اون حرفو بهم زد؟
به سمت فاطمه با صورت اشکبار برگشتم و گفتم:
-حالا فهمیدی چرا اونطوری عین دیوونه ها تو دوکوهه میدویدم؟! من میخوام بشم رقیه سادات.میخوام آقام روشو ازم برنگردونه ولی یه حسی بهم میگه دیره..
فاطمه همچنان ساکت بود..شاید فکر میکرد اگر چیزی نگه بهتر باشه.و آخه چی داشت که بگه؟!شاید اصلا هیچ وقت جوابم رو نده. پشیمان شدم از گفتن همه ی ماجرا.کاش صحبت نمیکردم.کاش این راز، سر به مهر میموند.
اما قبلا هم گفتم در حضور فاطمه سخت بود دروغ گفتن!
چند قدم نزدیک فاطمه رفتم تا حالات صورتش رو ببینم.با صدای آهسته ونادمی پرسیدم:
-ازم بدت اومد نه؟!
فاطمه باز ساکت بود.
دلم شکست !!
کاش حرف میزد.
فحشم میداد.
بیرونم میکرد ولی سکوت نه! !
کنار تخت روی زمین نشستم و سرم رو روی سینه اش گذاشتم و آروم گریستم:
-میدونم ازم بدت اومده..میدونم...حق داری حرف نزنی باهام....
صدای خواب آلود و نگرانش بلندشد:
-چیشده؟ چرا باز گریه میکنی؟
سرم را بلند کردم و وزیر نور ماه به صورتش خیره شدم.او روی تخت نشست و با ناراحتی گفت :
نمیدونم کی خوابم برد..
پرازحسهای عجیب وغریب شدم.
نمیدونستم خوشحال باشم یا ناراحت!
یا اصلا نمیدونستم باور کنم یا نه!!
با ناباوری پرسیدم:تا کجا شنیدی؟!
او که هم شرمنده بود هم ناراحت، کمی فکر کرد و گفت:
-نمیدونم والا...وای خدا منو ببخشه..چرا خوابم برد؟
پرسیدم: یادت نمیاد تا کجاشو شنیدی؟
-اممممم چرااا صبر کن..تا اونجایی که گفتی اون پسر بدترکیبه تو اون مهمونی شبونه بهت گفت چه سری چه دمی عجب پایی!!!
یک نفس راحت کشیدم وخوشحال شدم که باقی جریان رو نشنید.و از ته دلم از خدا ممنون بودم که او رو که الان مجسمه ی شرمندگی و خجالت از چرت حکمت آمیزش بود پی به گناه بزرگم نبرد و تا همونجای قصه را شنید.
این افکار موجب شد لبخند رضایت بخشی بزنم و اورا وادار کنم دوباره عذرخواهی کند.
گفت:
-ببخشید تو رو خدا.اصلا باورم نمیشه که خوابم برده باشه.!!الان با خودت فکر میکنی چقدر بی معرفت و نارفیقم.!!
من ته دلم ایمان داشتم که حکمتیه!! و این رو به زبان هم آوردم.
وقتی دیدم خیلی خود خوری میکنه گفتم:اشکال نداره. حتما صلاحی بوده.ان شالله یه روز دیگه..
فاطمه از جا بلند شد و رو به من گفت:
-خانوم اسکندری دیر کرد.بریم تا نیومده بخوابیم.
نزدیک خوابگاه رسیدیم که پرسید:الان حالت خوبه؟
حالم خوب بود.اعتراف به گناه یجورایی برام شبیه توبه بود.و شاید اگر فاطمه این توبه رو میشنید الان آروم نبودم.سرم رو با رضایت تکون دادم و باهم داخل رفتیم.اوبا صدای آهسته گفت: حق با توست!! وقتی اینقدر عحیب خوابم برد حتما حکمتی بوده!شاید بهتر باشه حالا که آرومی دیگه برام تعریف نکنی اگه بنابود بشنوم میشنیدم.
او روی تختش قرار گرفت و بدون فوت وقت خوابید.ومن در این فکر بودم که چقدر این دختر بی نقص و خاص است!!!!
وقتی در سکوت خوابگاه قرار گرفتم افکار مختلفی ذهنم رو درگیر کرد.چطور میشد که در اوج قصه فاطمه خوابش ببرد؟نکنه او وانمود کرد که خواب بوده؟ ولی چرا باید چنین کاری میکرد؟ اگر واقعا حدسم درست بوده باشه و او همه ی حرفهایم رو شنیده باشه چی؟
ادامه دارد...
به قلم ✍ #ف_مقیمی
کپی بدون ذکر نام وآدرس نویسنده اشکال شرعی دارد😊
آیدی وآدرس نویسنده👇
@moghimstory
https://telegram.me/joinchat/AAAAAD9XxVgHZxF0tRsThQ
حجاب فاطمی👆👆
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸جان میدهم فقط و فقط پای سامرا
🎊زاده شدم به شوق تمنّای سامرا
🌸دیگر نیازمند کسی نیستم که من
🎊هستم گدای دست تو آقای سامرا
🌸 ولادت با سعادت
🎊حضرت امام حسن عسکری
🌸عـــــلــــیـــــه الــــســـلام
🎊مــــبــــارکـــــ بــــــاد🌸🎊🌸
#میلاد
#ولادت_امام_حسن_عسکری ﷺ
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎉🎊🎉🎊🎉
💙💫مژده بر اهل خرد
⚪️💫باز به تن جان آمد
💙💫حـجـت یـازدهــم
⚪️💫رحمت رحمان آمد
💙💫خــلـــف پــــاکـــــ
⚪️💫نبی زاده ی زهرای بتول
💙💫از گـــلــســـتـــان
⚪️💫علی نو گل خندان آمد
💙💫مــیـــلاد امـــام
⚪️💫حسن عسکری (ع)
💙💫مــبـــارکـــ بـــاد 🎉 🎊 🎉
💙💫شبتون زیبا و در پناه خدا
#ولادت_امام_حسن_عسکری ﷺ
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤍💫امشب شب خیلی عزیزیه
💚💫شب میلاد پدر گرامی صاحب الزمان
🤍💫امشب را "دعا" کن
💚💫برای همه اونایی که
🤍💫یه درد گوشه قلبشون پنهونه
💚💫برای ناگفته هایی که کسی جز "خدا"
🤍💫محرمش نیست
💚💫برای دلهای شکسته... 💔
🤍💫برای طاقت هایی که کم شده...
💚💫برای تمام مریض ها که رو تخت بیمارستانن....
🤍💫برای کسانی که مشکلات خستشون کرده...
💚💫برای همه آدم ها...
🤍💫ان شاء الله ظــهــور نـزدیـکـه
💚💫الـــتــــمــــاس دعــــای فــــرج
#شب_بخیر
#ولادت_امام_حسن_عسکری ﷺ
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
هدایت شده از داروخانه معنوی
از جُملہ د؏ــــآهـــــآیے ڪہ؛
﴿شِیـــــخ جَعـــــفر مُجتهد؎﴾(رہ) مُڪرر توصّیہ مےڪَردند :
خوٰاندن ﴿زیـــــآرت ٰال یٰاسیـــــن✿ ﴾
در نُہ⁹ روزهنگام بین الطُلو؏ـــــین بود ڪِہ آثـــــآر ؏ـَــــجیبے دَر پے دٰارد۔۔۔۔♡♡♡
#سخن_بزرگان
#بین_الطلوعین
#زیارت_ال_یس
@Manavi_2
هدایت شده از داروخانه معنوی
•~🌸🌿~•
وَلےبَچہ ھآ
اَزقَضآشُدڻ نَمآزصُبحتونْبِتَرسیدْ!
میڱنْخُدآ؛
أڱہ بِخوٰادخِیر؎رو؛
أزیِہ بَندها؎بڱیرھ۔۔۔۔!!! نَمآزصُبحِشْروقضٰامےڪُنِه!
#تلنگرانهـ 💥
#نمازصبح
@Manavi_2
هدایت شده از داروخانه معنوی