بَرگہ ڪَشف شُده؛
أز یڪے أز مجٰاهـــــدٰان حمآس:
«بِسم ربِّ خِيبر نَبدأ وبِسيف ذُوالفقٰار نَضرِب»
بِہ نٰام پــَـــروردگٰار﴿ خِیبـــــر۔۔ ❋﴾۔۔
آغٰاز مےڪُنیم۔۔۔
و بٰا شَمشیـــــر﴿ ذُوالفقٰار۔۔ ✿﴾۔۔
ضَربہ مےزَنیم۔۔۔!
#طوفان_الاقصى
#فلسطین
#مقاومت
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
سه دقیقه در قیامت قسمت1⃣7⃣ 🔈 شرح و بررسی کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت 🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مداف
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_6010185669891065868.mp3
24.65M
سه دقیقه در قیامت
قسمت2⃣7⃣
🔈 شرح و بررسی کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت
🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم
🔊 جلسه هفتاد و دوم
* ملکوت ارتباط با فقیر
* چگونه مورد توجه خدا واقع شویم؟
* خندیدن خدا به چه معناست؟
* در نظر گرفتن خدا در ارتباط اجتماعی
* ملکوت عرضه دنیا و آخرت
* تفاوت آتش دنیا و ملکوت
* ملکوت ترک فعل حرام دامن
* در امان ماندن از هراس سنگین آخرت
* ملکوت تسلیم شدن در برابر شهوت
* رابطه بهشت و فطرت
* ملکوت در کسب و حرام
* فرار از دام ابلیس و گرفتار شدن در دام محبت خدا
* ملکوت معاشرت با نامحرم
* ذهن زنانه و ذهن مردانه در ارتباط اجتماعی
* ملکوت دست دادن و شوخی با نامحرم
* حجاب عین عدالت است!
* ملکوت فریب در خرید و فروش
* عنوانها در ملکوت
* ملکوت عدم رفع نیاز دیگران
* ماجرای عابد بنیاسرائیل که عدل خدا شامل حالش شد
* سیلی زدن به صورت مسلمان چه ملکوتی دارد؟
* سنخیت علت و معلول
* ملکوت فریب و نیرنگ دیگران
* معنای ماعون
⏰ مدت زمان: ۱:۰۸:۲۶
#مال_حرام
#ملکوت_اعمال
🍃أللَّہُمَ؏َـجِّڸْ لِوَلیِڪَ ألْفَـرَج
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
#بیداری_از_خواب_غفلت(111) #راهکارهای_تقویت_ایمان (۵١) ⚜چقدر پیش آمده که برای انجام یک کار متّکی به
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
#بیداری_از_خواب_غفلت(111) #راهکارهای_تقویت_ایمان (۵١) ⚜چقدر پیش آمده که برای انجام یک کار متّکی به
👇👇👇👇👇👇
#بیداری_از_خواب_غفلت (۱۱۲)
#راهکارهای_تقویت_ایمان (۵٢)
💚امیر المومنین على عليه السلام:
(علامة) اَلايمانُ أَن تُؤثِرَ الصِّدقَ حَيثُ يَضُرُّكَ عَلَى الكَذِبِ حَيثُ يَنفَعُكَ؛
(نشانه) ايمان ، اين است كه راستگويى را هر چند به زيان تو باشد بر دروغگويى، گرچه به سود تو باشد، ترجيح دهى.
📚نهج البلاغه، حكمت ۴۵٨
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
خیٰالتـــــون رٰاحت۔۔؛
﴿حَضـــــرت آقـــــآ ۔۔۔﴾۔۔؛
اِمروز وَ؏ـــده پیروز؎ #فلسطین ؛
رو دٰادند۔۔!
و مِثل هَمیشـــــہ؛
پیش بینے ایشون حَتماً؛
مُحَقـــــق خوٰاهد شُد۔۔۔𑁍
الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْ
#طوفان_الاقصى
#مقاومت
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
#غم_و_شادی 💫 قسمت (هفدهم ) ارزش نیّت🍂 #استاد حاجیه خانم رستمی فر «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @M
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
غم و شادی ۱۸(2)_1.m4a
11.72M
#غم_و_شادی
💫 قسمت (هیجدهم )
زیارت با بخش انسانی 🍂
#استاد حاجیه خانم رستمی فر
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
#نماز_خوب قسمت ۵ 🔹یه قاعده طلایی ✨ وجود داره که اگر بهش عمل بشه، گره ⛓نماز نخوندن خیلی از آدما باز
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ڪے فِڪرش رو مےڪَرد۔۔۔
یِہ روز این چِهـــــره بِشہ ؛
﴿ پِدر۔۔ ❋﴾موشڪهٰایے ڪِہ،
قَراره پــِـــدر #اسرائیل و دَربیٰارَن۔۔؟!
#شهید_حسن_تهرانی_مقدم
#فلسطین
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
هدایت شده از داروخانه معنوی
📍سہ³ تُوصیہ ویژِه،
﴿آیَت اللّہ ڪوهستآنے(ره)۔۔۔𑁍﴾
سِہ³ چیزرٰا سَرلوحہ ڪارتـــــآن قَراردَهید:
¹_هَمراه بٰا قـــــرآن بٰاشید و أز قـــــرآن جُدا نَشوید۔۔۔
²_نمـــــآز شَب را ترک نَڪنید۔۔۔
³_نمـــــآز را أوّل وَقت بِخوانید۔۔◇◇
🔸آن مِرد الٰهےدر اِدامہ فَرمودند:
مُواظب شِیـــــطان بٰاشید ڪِہ،
بَرا؎ فَریب دادنِ هَر انسٰانےآمٰاده أست.۔۔۔✿
#نماز_شب
#نماز_شب_را_به_نیت_ظهور_میخوانیم
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
#رمان #رهایی_از_شب #قسمت_سی_و_شش گوشیم دوباره زنگ میخورد.فاطمه لیوان را به دستم داد و درحالیکه از ا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#رمان
#رهایی_از_شب
#قسمت_سی_و_هفت
سرمم رو از دستم جدا کردم و از روی تخت پایین آمدم. پاهایم سست بود و سرم گیج میرفت. پرستاری درهمان لحظه داخل آمد و وقتی مرا دید پرسید:بهتری؟
در اینطور مواقع چی باید گفت؟گفت نزدیک یک ساعته که رو این تخت زیر سرم هستم با این حساب نباید احساس سرگیجه و سستی کنم پس چرا خوب نیستم؟!
ولی اگر اینو میگفتم مجبور بودم رو این تخت بنشینم و بیشتر از این نمیتوانستم آن بیرون فاطمه یا احتمالا حاج مهدوی را منتظر بگذارم.راستی حاج مهدوی! !
من باید برم از این اتاق بیرون و او راببینم.یک ساعتی میشود که بخاطر این سرم لعنتی از دیدار او محروم شدم.!بنابراین با تایید سر گفتم:خوبم.
هرچند،گویا رنگ رخساره خبر داد که خوب نیستم!!
او پرسید: مطمئنی؟ یک کم دیگه دراز بکش.هنوز قوات احیا نشده.
چادرم را از روی تخت برداشتم وبی اعتنا به تشخیص مصلحت آمیز او، با پاهایی که روی زمین قدرت ایستادن نداشت به سمت در ورودی رفتم.
این فاطمه کجا رفته بود؟ مگر تلفن من چقدر طول میکشید که اینهمه مدت تنهام گذاشته؟ وقتی در راهروی درمانگاه ندیدمش رو به پرستار با حالی نزار پرسیدم شما همراه منو ندیدید؟
او در حالیکه سرمم رو از جایگاهش خارج میکرد بدون اینکه نگاهم کنه گفت:
-فک کنم دم بخش دیدمش با اون حاج آقایی که همراهتون بود داشت حرف میزد.
ناخوداگاه چینی به پیشانی انداختم. اصلا خوشم نیامد.فاطمه بهترین دوستم هست باشد.چرا حاج مهدوی با او حرف میزند ولی من نمیتوانم؟!!!!
چقدر حلال زاده است.صدام کرد.:عههه عسل..بلند شدی؟؟
بعد اومد مقابلم و شانه هام رو گرفت.با دلخوری گفتم:کجا رفته بودی اینهمه مدت؟ او با لبخندی پاسخ داد رفتم بیرون تا راحت حرف بزنی.بعد با نگاهی گذرا به روی تخت پرسید چیزی جا نذاشتی؟؟ بریم؟؟
بدون اینکه پاسخش رو بدم به سمت در راه افتادم.چرا اینطوری رفتار میکردم؟! چرا نمیتونستم با این مساله، منطقی کنار بیام؟ اصلا چرا فاطمه بهم نگفت که با حاج مهدوی بوده..؟؟!! خدایا من چم شده بود؟
با درماندگی به دیوار تکیه دادم واز دور قد وقامت حاج مهدوی رو مثل یک رویای دوراز دسترس با حسرت وناله نگاه کردم.فاطمه سد نگاهم شد و اجاره نداد این تابلوی مقدس و زیبا رو که به خاطرش قید همه چیز را زده بودم نگاه کنم.بانگرانی پرسید:عسل...؟؟؟ خوبی؟؟؟
او را کنار کشیدم تا جلوی دیدم را نگیرد و نجواکنان گفتم:خوبم...یک کم صبر کن فقط..
او پهلویم را گرفت و باز با نگرانی گفت:
_عسل جان اینطوری نمیشه که.بیا بریم اونور تر رو اون صندلی بشین.
ولی من همونجا راحت بودم.در همان نقطه بهترین چشم انداز دنیا رو میتونستم ببینم.ناخوداگاه اشکهایم سرازیر شدند..در طول زندگیم فقط حسرت خوردم.حسرت داشتن چیزهایی که میتوانستم داشته باشم ونداشتم. حسرت داشتن مادر که در بدترین شرایط سنیم از داشتنش محروم شدم وحسرت حمایت پدر که با ناباوری ترکم کرد..سهم من در این زندگی فقط از دورنگاه کردن به آرزوهایم بود!! حتی در این چندسالی که ظاهرا پر رفت وآمد بودم و با پولدارترین ها میگشتم باز هم خوشبختی را لمس نکردم واز دور به خوشبختی آنها نگاه میکردم. حالا هم که توبه کردم باز هم با حسرت به آرزویی دور ودراز که آن گوشه ی سالن ایستاده و دارد با گوشی اش صحبت میکند نگاه میکنم!!!وحتی شهامت ندارم به او یا به هرکس دیگری بگویم که دوستش دارم...
ادامه دارد...
به قلم ✍ #ف_مقیمی
کپی بدون ذکر نام وآدرس نویسنده اشکال شرعی دارد😊
آیدی نویسنده👇
@moghimstory
https://telegram.me/joinchat/AAAAAD9XxVgHZxF0tRsThQ
حجاب فاطمی👆👆
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️✨با نام حسین بغض
🤍✨خود شکستن زیباست
❤️✨بر مرقد ششگوشه او
🤍✨دخیل بستن زیباست
❤️✨در هر شب جمعه
🤍✨چون کبوتر اے دوست
❤️✨بر دامن گنبدش نشستن زیباست
🙏اَللّهُمَّ ارْزُقْنی شَفاعَهَ الْحُسَیْنِ یَوْمَ الْوُرُودِ
🙏وَ ثَبِّتْ لی قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَکَ مَعَ الْحُسَیْنِ
🙏وَ اَصْحابِ الْحُسَیْنِ الَّذینَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ
🙏دُونَ الْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ.
🙏اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
❤️✨شب جمعہ
🤍✨شب زیارتےارباب بےڪفݧ
❤️✨صلی الله علیک یا ابا عبدالله
🤍✨اللهم ارزقنا کربلا🙏
#شب_جمعه
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2