□چِـــــرا؟!!!
⇠عــــٰـاشـــــــق خــُᰔـــدٰا نبـٰــــاشَـــــم؟!➛
وَقـــــتے کِہ بہ مَـــــن گُـــــفت:⇩⇩⇩
⇦تـــُــو ریحـــــٰانہ؎ ِ
⇇﴿خِلـــــقــَـــت مَنــے𔘓⇉﴾
«فَـــــاِنَّ المَـــــرأَةَ رَیحـــــانهُ»
╰─┈➤
◇◇من هَـــــم ریحـــٰــانہ؎خـُــــدٰام◇◇
#ریحانه
#حجاب
#چادرانه
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
⇇نــِـــگارٰا أز عَجـــــم مهمــــٰـان نِميخـــــوٰاهے؟؟↷
⇠دِلے آشُفـــــتہ و حِیـــــرٰان نِمیخـــــوٰاهے؟؟
□خــُـᰔــدا رٰا شُکـــــر ↑↑
⇠نُوکـــــر کــَـــم نـَــــدٰار؎ لیـــــک ؛
◇◇«غُـــــلٰام و نـُــــوکـَــــر» أز⇩⇩⇩
⇦ ایـــــرٰان نمیخـــــوٰاهے؟✿ ⃟ ⃟
#امام_حسین
#کربلا
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
#روی_پای_خدا ۹ #استاد_شجاعی برای کسی که میخواد لذّت و رهاییِ مراتبِ مختلفِ توکل رو دریافت کنه؛ حتم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روی پای خدا 10.mp3
8.28M
#روی_پای_خدا ۱۰
#استاد_شجاعی
توکل یعنی؛
برای رسیدن ... منتظر اسباب و علل نمیمونی!
به خدایی که مسبب الأسباب هست،
و همه جا نفس به نفس کنارته،
بیش از اسباب و علل اعتماد داری.
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
-خیــــٰـال ﴿امـــٰــام زمـــــآنﷻ⇉﴾
⇠صُبـــــح و شـٰــــام...
□فَقـــــط در ســـــر کَسےمےاُفتَـــــد کہ ↡↡
⇇خیـــــٰالـــــش این پٰایینهــــٰـا،
╰─┈➤
"گرفتــٰـــار دِلبستگیهـــٰا نیســـــت..!"
«اُستــــٰـادمحمّـــــدشُجـــٰــاعے۞➛»
#سخن_بزرگان
#تلنگرانه
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
خطبه ۱۷۷ درباره حكمين 🎇🎇🎇#خطبه۱۷۷🎇🎇🎇🎇🎇🎇 🔴نكوهش از خيانت حكمين راي جمعيت شما در صفين يكي شد كه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
خطبه ۱۷۷ درباره حكمين 🎇🎇🎇#خطبه۱۷۷🎇🎇🎇🎇🎇🎇 🔴نكوهش از خيانت حكمين راي جمعيت شما در صفين يكي شد كه
خطبه ۱۷۸
در صفات خداوند
🎇🎇🎇#خطبه۱۷۸🎇🎇🎇🎇🎇🎇
✨خداشناسي
هيچ كاري خدا را از كار ديگر باز نمي دارد، و گذشت زمان در او دگرگوني ايجاد نمي كند، و مكاني او را در بر نمي گيرد، هيچ زباني قدرت وصف او را ندارد، و چيزي از خدا مخفي و پنهان نيست، نه تعداد قطرات فراوان آبها، و نه ستارگان انبوه آسمان، و نه ذرات خاك همراه با گردبادها در هوا، و نه حركات مورچگان بر سنگهاي سخت، و نه استراحتگاه مورچگان ريز در شبهاي تار. خدا از مكان ريزش برگ درختان، و حركات مخفيانه چشمها آگاه است. و شهادت مي دهم كه جز الله، خدايي نيست، همتايي نداشته و شك و ترديدي در او راه ندارد، دين او را انكار نمي كنم، و به آفريدگاري او اعتقاد دارم، گواهي كسي كه نيت او راست، درون او پاك، يقين او خالص، و ميزان عمل او گرانسنگ است. و شهادت مي دهم كه محمد (ص) بنده و فرستاده و برگزيده او از ميان انسانهاست پيامبر (ص) براي تشريح حقائق آيين الهي انتخاب، و به ارزشهاي ويژه اخلاقي گرامي داشته شد. او را براي رساندن رسالتهاي كريمانه اش برگزيد، نشانه هاي هدايت به وسيله او آشكار، و تاريكيهاي جهل و گمراهي با نور هدايت او از ميان رفت.
🍃روش برخورد با دنيا
اي مردم! دنيا آرزومندان و خواهان خود را فريب مي دهد، براي شيفتگان خود ارزشي قائل نيست، و آن كس را كه بر دنيا پيروز شود مغلوب گرداند. بخدا سوگند! هرگز ملتي از ناز و نعمت زندگي گرفته نشدند مگر به كيفر گناهاني كه انجام داده اند، زيرا خداوند به بندگان خود ستم روا نمي دارد، اگر مردم به هنگام نزول بلاها، و گرفته شدن نعمتها، با درستي نيت در پيشگاه خدا زاري كنند، و با قلبهاي پر از محبت از خداوند درخواست عفو نمايند، آنچه از دستشان رفته باز خواهد گشت، و هرگونه فسادي خواهد شد. من بر شما ترسناكم كه در جهالت و غرور فرو رفته باشيد، چه اينكه در گذشته به سويي كشيده شديد كه قابل ستايش نبود. اما اگر در زندگاني خود اصلاحاتي پديد آوريد، سعادتمند خواهيد شد، وظيفه من جز تلاش و كوشش در اصلاح امور شما نيست، اگر مي خواستم، بي مهريهاي شما را بازگو مي كردم، خدا آنچه را گذشت ببخشايد.
#نهج_البلاغه
💠باهم نهج البلاغه بخوانیم
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
دسترسی آسان به بندهای استغفار هفتادبندی امیرالمومنین (ع) 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 🌺صوت و متن بند سی ام «داروخا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دسترسی آسان به بندهای استغفار هفتادبندی امیرالمومنین (ع)
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
🌺صوت و متن بند سی و یکم
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
#رمان " #رویای_من "بر اساس #داستان_واقعی قسمت_یازدهم✍ بخش دوم 🌼🌸اون روز من بعد از اینکه کارم تمو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
#رمان " #رویای_من "بر اساس #داستان_واقعی قسمت_یازدهم✍ بخش دوم 🌼🌸اون روز من بعد از اینکه کارم تمو
#رمان "
#رویای_من"بر اساس #داستان_واقعی
قسمت_یازدهم✍ بخش سوم
🌼🌸با هم رفتیم پشت سر من راه می رفت … خودش رفت و فیش گرفت ….بعد کناری منتظر موندیم .. گفتم این همه جمعیت اگر هر شب بیان اینجا پس فقط من مونده بودم که از این بستنی نخوردم …..
ایرج گفت نه بابا هر شب که این جوری نیست شبهای جمعه و شب شنبه که مردم بی کارن و نگاهی به من کرد ، منم لبخندی بهش زدم که یعنی خیلی همه چیز عادیه … ولی واقعا نبود من داشتم بال در میاوردم اصلا عادی نبود فقط سه روز از اومدن من گذشته بود ولی فکر می کردم سالهاس که عاشق اونم …… دیگه با هم حرف نمی زدیم تا شماره رو اعلام کردن اونم رفت و با یک سینی کاچویی که سه تا فنجون بستنی و سه تا لیوان آب توش بود برگشت …..
🌸🌼نشستیم تو ماشین و ایرج فنجون منو داد عقب و دوباره نگاهی به من کرد که دلم فرو ریخت …. تورج هی حرف می زد ولی انگار نه من می شنیدم نه ایرج …………
اونشب خیلی تو خیابون دور زدیم و از هر دری حرف زدیم من بیشتر با اونا آشنا شدم و در حالیکه هر سه ی ما از گفتن بعضی از چیز ها که سفارش عمه بود خودداری می کردیم مثلا من از وضع خانوادم و یا رفتاری که هادی و اعظم با من کردن و اونا از حمیرا ….. اونشب ایرج بعد از یک ساعتی دور زدن توی خیابون های قشنگ رفت دربند و یک تخت دم رود خونه گرفت…..
🌼🌸 رفتیم نشستیم هنوز هوا سرد بود ولی من زیاد سرما رو احساس نمی کردم ……
اونجا با هم کباب خوردیم ..احساس می کردم پاهام رو زمین نیست بال در آورده بودم جون دوباره گرفتم همه ی اون لحظات پر از عشق و احساس برام عزیز بود و می خواستم نگهش دارم دلم می خواست زمان متوقف بشه …. اون چیزی که تجربه می کردم از رویاهای من فراتر بود ، شاهزاده ای که با اسب سفیدش اومده بود خیلی از تصور من بهتر بود ….
🌸🌼 دیگه به هیچ چیز فکر نمی کردم … من سیر شده بودم ولی تورج مرتب لقمه می گرفت و می گفت باید بخوری … دیگه هوا سردتر شده بود…. ایرج کت خودشو انداخت روی شونه ی من … باورم نمی شد مثل فیلم ها شده بودم دختری که سردشه و عشقش کت شو میده به اون …..باور کردنی نبود .
🌼🌸بالاخره اون شب با همه ی زیبایی هاش تموم شد …شاید چون اون اولین بار بود که برام اتفاق افتاده بود خیلی برام ارزش داشت…. وقتی رسیدیم خونه من هر سه تا فنجون رو برداشتم و گفتم : من اینارو می خوام با خودم ببرم اشکالی نداره ؟ تورج با تعجب گفت : برای چی می خوای ؟ ببری مدرسه به دوستات نشون بدی ؟ گفتم: نه یاد گاری امشب خیلی بهم خوش گذشت ….
🌸🌼وقتی رفتیم تو عمه هنوز همون جا نشسته بود و علیرضا خان هم پیشش بود با هم جلوی تلویزیون نشسته بودن …..
عمه از من پرسید بهت خوش گذشت عزیزم ؟ تورج که اذیتت نکرد ؟ سلام کردم و گفتم : نه عمه جون خیلی خوب بود خیلی زیاد….. علیرضا خان گفت : خوب شد رفتین شنیدم تازگی اصلا از خونه بیرون نمی رفتی ؟ دلت میگیره بیشتر برو بیرون فکر و خیال نکن روزگار همینه اینقدر غصه نخور …….. و من فهمیدم که باز عمه از من حرف زده و شاید یک دورغ هایی هم گفته باشه …..
ادامه_دارد
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
#نماز_شب🌙🌓
🔸خدا حضرت آیت الله العظمی بروجردی را رحمت کند، وقتی که خدمت ایشان عرض کردم:
آقا یک ذکر و وردی به ما بگویید ، ایشان فرمودند:
🔸«ذکر مومن و اشخاص مطیع، #نمازشب است. این ذکر پروردگار است و تمام اذکار را در بر دارد، "استغفار" دارد، "دعای برای مومنین " دارد، "الهی العفو" می گویی و ...»
🔸اگر مَردی همین شب ها ان شاءالله قدری از خواب شیرین، صرف نظر کن و برخیز و ذکر پروردگار را بگو!
👌حیفِ وقت است که صرف اباطیل کنیم!
🖋آیت الله حق شناس (ره)
#نماز_شب_را_به_نیت_ظهور_میخوانیم
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💚💫ســـه شــنـــبـــه شــب
🌼💫سلام گـل همیشه بـهـارم
💚💫شـــوق دیـــــدار تــــــو
🌼💫ســر رفــت زپــیــمـــانـــه مـــا
💚💫کی قدم مینهی ای شاه به ویرانه ما
💚💫مـــــا هـــــنـــــوز ای
🌼💫نفست گرم، پراز تاب و تبیم
💚💫سرو سامان بده بر این دل دیوانه ما
🌼💫اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلَیَّکَ الْفَـرَج
#سه_شنبه_های_مهدوی
#امام_زمان
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هدایت شده از داروخانه معنوی
از جُملہ د؏ــــآهـــــآیے ڪہ؛
﴿شِیـــــخ جَعـــــفر مُجتهد؎﴾(رہ) مُڪرر توصّیہ مےڪَردند :
خوٰاندن ﴿زیـــــآرت ٰال یٰاسیـــــن✿ ﴾
در نُہ⁹ روزهنگام بین الطُلو؏ـــــین بود ڪِہ آثـــــآر ؏ـَــــجیبے دَر پے دٰارد۔۔۔۔♡♡♡
#سخن_بزرگان
#بین_الطلوعین
#زیارت_ال_یس
@Manavi_2
هدایت شده از داروخانه معنوی
•~🌸🌿~•
وَلےبَچہ ھآ
اَزقَضآشُدڻ نَمآزصُبحتونْبِتَرسیدْ!
میڱنْخُدآ؛
أڱہ بِخوٰادخِیر؎رو؛
أزیِہ بَندها؎بڱیرھ۔۔۔۔!!! نَمآزصُبحِشْروقضٰامےڪُنِه!
#تلنگرانهـ 💥
#نمازصبح
@Manavi_2
هدایت شده از داروخانه معنوی