eitaa logo
داروخانه معنوی
5.9هزار دنبال‌کننده
8.1هزار عکس
4.5هزار ویدیو
124 فایل
کانال داروخانه معنوی مذهبی ؛ دعا؛ تشرفات و احکام لینک کانال در ایتا eitaa.com/Manavi_2 ارتباط با مدیر @Ya_zahra_5955
مشاهده در ایتا
دانلود
⤦‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌أگـــــر دَر زِنـــــدگیتـــٰــان ؛ شِکــــٰـاف‌هــــٰـایے هَســـــت۔۔۔ □دَليـــــل آن ايـــــن ‌أســـــت کِہ↡↡ ⇠أز "بَنـــــدگے" ‌تــٰـــان ؛ _بــَـــرٰا؎ خُـــــدٰا؎ مُتعـــٰــال ، ◇◇کـَــــم گــُـــذٰاشتہ ‌ايـــــد.✤⇢⇢ «آیــــّـت‌الله‌حق‌ّشنــٰـــاس𔘓 » «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
□و أمــّـــا أگـــــر مَـــــرگِ مـَــــن، فـَــــرٰا رِسیـــــد، ⤦‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌⤦‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌و مــٰـــا هَمدیگـــــر رٰا نَـــــدیـــــدیم !!! _ایـــــن رٰا بــِـــدٰان کِہ↡↡ ⇠⇠مـَــــن تـُــــو را ؛ ╰─┈➤ ◇◇﴿بِسیــــٰـار آرزو کـَــــردم..𔘓﴾ أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤 «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
107571_760.mp3
3.62M
علی فانی «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
داروخانه معنوی
#رمان " #رویای_من "بر اساس #داستان_واقعی قسمت_سی و چهارم ✍بخش سوم 🌹شانزده روز از رمضون گذشته بود
" "بر اساس قسمت_سی و چهارم✍ بخش چهارم 🌷ایرج گفت : تورج یواش چیکار داری می کنی مگه از قحطی فرار کردی ؟ عمه با تاسف سرشو تکون داد که الهی فدات بشم حتما خیلی سختی کشیدی و غذای خوب نبوده بخوری ؟ گفت : نه مگه علیرضاخان گذاشت اونجا به حال خودم باشم هی سفارش ، هی خوراکی چند بار بهش زنگ زدم بابا اونجا این خبرا نیست برای هر کس این کارا رو بکنن بهش میگن بچه ننه نکن پدر من،، به خرجش نمی ره که نمی ره،،عمه پرسید پس تو چرا این طوری داری می خوری ؟ همین طور که داشت می خورد گفت از سفره ی افطار خوشم اومد خیلی اشتها بر انگیزه …. خیلی چسبید … خیلی …. 🌷عمه گفت نوش جونت مادر ….چند روزه اومدی گفت سه روزه همه رفتن به خاطر ماه رمضون و احیا و اینکه ما الان مرخصی نداریم چون درس می خونیم تا شنبه تعطیل شدیم …. حالا من چیکار کنم شما ها روزا روزه می گیرین ….عمه گفت وا چه حرفیه چرا مثل بابات حرف می زنی؟ چیکار داری بکنی ؟ همون کاری که همیشه می کردی ….. گفت نمیشه پس منم روزه می گیرم تا مثل داداشم باشم …. پس حالا باید چیکار کنم؟ … 🌷ایرج گفت فدات بشم خودم یادت میدم نماز بلدی ؟ طبق عادتش چونه شو برد بالا و گفت نمی دونم یک بار بخونم ببینم چی میشه تو بلدی ؟ ایرج گفت آره یک بار پیش من بخون اگر بلد نبودی خودم بهت یاد میدم داداش عزیزم ببینم از همین امشب شروع می کنی ؟ ….. 🌷من بلند شدم و گفتم من برم به حمیرا سر بزنم … هیچ کس حرفی نزد …. مثل اینکه اصلا من نبودم و فقط خودم صدای خودمو می شنیدم ….. رفتم بالا و دیدم حمیرا روی تخت نشسته منو دید پرسید کجا بودی ؟ گفتم رفتم افطار کنم …یک کم چشمشو مالید و گفت ماه رمضونه ؟ 🌷گفتم : آره عزیزم فدات بشم گرسنه ای ؟ گفت : آره خیلی ……..خوشحال شدم این نشونه ی خوبی بود که اون داشت بهتر می شد با خوشحالی خواستم برم و به همه خبر بدم ولی ….. گفتم رویا خودتو سنگ رو یخ نکن صبر کن خودشون می فهمن از همون بالا صدا کردم مرضیه خانم … مرضیه اومد و پشت سرش هر سه تای اونا هراسون اومدن …. 🌷عمه گفت چی شده ؟ فکر کردن برای حمیرا اتفاقی افتاده گفتم: هیچی حمیرا گرسنه اس می خوام بهش غذا بدم ، اتفاقا حالش خیلی خوبه بیداره و هوشیار هر سه با عجله اومدن بالا …. منم به مرضیه گفتم غذاشو بیاره…وقتی دیدم اونا تو اتاق حمیران رفتم تو اتاق خودم تا نماز بخونم…. مرضیه غذا رو آورد …. همین اینکه چادرم رو سرم کردم مرضیه اومد و گفت رویا خانم نمی خوره میگه شما بیاین …. 🌷من با همون چادر و مقنعه رفتم ….تورج جایی که من کنار حمیرا می نشستم نشسته بود بهش گفتم : تورج میشه بلند شی من این جا راحت ترم …. زود بلند شد…… ولی احساس بدی داشتم و اونم همین طور بود …… من غذا رو دهن حمیرا می کردم و اونا باهاش حرف می زدن ….. که علیرضا خان اومد خونه و سراغ عمه رو از مرضیه گرفت …. 🌷تورج تا صدای اونو شنید با عجله رفت … در حالیکه که علیرضا خان هم داشت میومد بالا بین راه بهم رسیدن و پدر و پسر چنان همدیگر رو بغل کردن و بوسیدن که همه تحت تاثیر قرار گرفتیم …. فردا سحر تورج هم اومد پایین تا با ما سحری بخوره و من یقین داشتم که به خاطر منه که می خواد روزه بگیره ….. باز با همون جو سنگین سحری خوردم و رفتم …. 🌷صبح وقتی می رفتم دانشگاه ایرج توی راهرو منتظرم بود با اشاره گفت : ساعت چند تعطیل میشی ؟ سه تا انگشتم رو بلند کردم و اونم فهمید بعد با دست با من خداحافظی کرد و من با اسماعیل رفتم …. هوا بشدت ابری بود یک جوری آسمون قرمز شده بود که کاملا نشونه ی این بود که می خواد برف بیاد …. همین هم شد وقتی از آخرین کلاس درس اومدم بیرون زمین سفید سفید شده بود …. 🌷به عشق ایرج روی همون برف ها تند و تند راه می رفتم تا خودمو به اون برسونم انگار دلم براش تنگ شده بود داشتم پرواز می کردم که نفهمیدم چی شد دو تا پام از روی زمین بلند شدو با سر خوردم زمین …. ادامه_دارد «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
داروخانه معنوی
#رمان " #رویای_من "بر اساس #داستان_واقعی قسمت_سی و چهارم✍ بخش چهارم 🌷ایرج گفت : تورج یواش چیکار د
" "بر اساس قسمت_سی و پنجم ✍ بخش اول 🌷طوری که در یک لحظه رفتم رو هوا و از پشت افتادم ، نفس تو دلم پیچید و سرم گیج رفت …. نمی تونستم نفس بکشم ……… چند تا از همکلاسی هام منو دیدن شهره دختری بود که کنار من می نشست و همیشه اشکال داشت و به من متوسل می شد توی دانشگاه هم یک آن منو تنها نمی گذاشت … چون خیلی حرفای بی ربطی می زد من سعی می کردم ازش فرار کنم ولی هر کجا که می رفتم اونم اونجا بود…… 🌷 فریاد زد بچه ها رویا خورد زمین و خودش اومد بالای سر من ، همین طور که دنیا دور سرم می چرخید چشممو باز کردم دیدم همه دورم جمع شدن هر کسی چیزی می گفت، ماشین بیارین ؛؛بلندش کنین… شهره می زد تو صورت منو می گفت : رویا صدامو می شنوی ؟ حالت خوبه ؟ جواب بده ببینم چی شدی ؟ الان چته ؟ یک دفعه صدای ایرج رو شنیدم ….. رویا عزیزم…. 🌷اومدم نترس …. و به یک باره روی دستهای اون قرار گرفتم ، اون منو بغل زده بود و با سرعت می دوید و شهره هم دنبالش چون صداشو می شنیدم که داشت برای ایرج توضیح می داد که من چه طوری خوردم زمین…. اون منو روی صندلی عقب گذاشت و شهره هم نشست کنار من …. ایرج سرشو از پنجره بیرون کرد و گفت دنبال من بیا …….نفسم بهتر شده بود ولی سرم به شدت سنگین بود و تا چشممو باز می کردم دنیا دور سرم می چرخید….. 🌷با اون برفی که میومد سرعت ماشین کم بود و خیلی طول کشید تا به یک درمونگاه رسیدیم حالم بهتر شده بود …. ایرج هر یک ثانیه یک بار برمی گشت و می پرسید رویا جان خوبی ؟ بهتر شدی ؟ گفتم دیگه نمی خواد بریم الان بهتر شدم فقط یک کم سر گیجه دارم که می دونم خوب میشه …….. گفت نه نمیشه باید دکتر تو رو ببینه … 🌷ماشین رو زد کنار و پیاده شد و در ماشین رو باز کرد شهره ازم پرسید می خوای به من تکیه کنی تا سرت گیج رفت دوباره نخوری زمین؟ گفتم نه خودم میام …. بعد خودمو کشونم تا جلوی در و خواستم که پیاده بشم ایرج در یک چشم بر هم زدن منو گرفت رو دستشو به اسماعیل که اونجا وایستاده بود گفت مواظب باش الان میایم …… 🌷 فهمیدم که اون موقع هم به اسماعیل گفته بود دنبال من بیا … گفتم تو رو خدا منو بزار پایین گفتم که حالم بهتره ایرج نکن خجالت می کشم … همین طور که داشت بطرف درمونگاه می رفت در گوشم گفت : من از خدا می خواستم این راه تا ابد ادامه داشته باشه و من همین طور برم تابی نهایت فدات بشم …… 🌷از خجالت چشمامو بستم ولی خدایش حالم خیلی بهتر شد ، وقتی دکتر منو معاینه می کرد دیگه سرمم گیج نمی رفت ……. دکتر چند تا قرص داد و گفت ممکنه تنش ببنده ولی فکر نکنم مشکل عمده ای داشته باشه اما بد نیست یک عکس از سرش بندازین برای اینکه خاطرمون جمع بشه …. ایرج اومد دوباره منو بغل کنه که ببره تو ماشین ….. 🌷 گفتم به خدا ناراحت میشم ازت ، نکن دیگه این چه کاریه می کنی بسه دیگه…. و بلند شدم و اونم دستمو گرفت و با شهره رفتیم تو ماشین من نشستم جلو شهره گفت شما برین من خودم میرم …. ایرج در ماشین رو براش باز کرد و گفت : بَه مگه میشه ؟هر جا خونه ی شما باشه ما می رسونیمتون ….. 🌷اونم سوار شد و ایرج رفت و با اسماعیل حرف زد برگشت و از شهره پرسید بفرمایید کجا برم ؟ شهره گفت : ما رودکی شمالی هستیم راهتون دور میشه منو تو ایستگاه اتوبوس پیاده کنین خودم میرم …. ایرج گفت : لطفا تعارف نکنین تو این برف نزدیک افطار اصلا راه نداره و راه افتاد ……. ادامه_دارد «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌙🌓 حجة الاسلام شیخ جعفر ناصری: نماز شب، بیماری‌های جسمی و روحی و حتی بن‌بست‌ها و گرفتاری‌ها را از انسان دور می‌کند و اساس همه خیرات است . هنگامی که از بعضی بزرگان برای رفع بیماری‌ها و بن بست‌ها راه چاره می‌طلبیده‌اند، می‌گفتند: «شما این تعهد را بکنید که سحر بیدار شوید و نافله شب بخوانید؛ رفع مشکلتان را ما تضمین می‌کنیم». این قضیه عزمی می‌خواهد و طلب توفیقی از حق تعالی. 📚 نشریه خُلُق، شماره ۴۸ «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
واقعا ایتا اعصابمونو ریخته بهم هیچی ارسال نمیشه متاسفانه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️✨نیایش شبانه با حضرت عشق ❤️❤️ ❤️✨خــــــدایـــــا 🙏 🍁✨در این شب زیبای پاییزیی ❤️✨دل عزیزانمان را شاد 🍁✨لـبـهـاشـون را خـنـدون ❤️✨روزی هاشون را فراوون 🍁✨رویاهاشون را مـحـقـق ❤️✨شبشون را آروم بگردان 🍁✨آمــــیـــن  یــــا رَبَّ🙏 ❤️✨شبتون بخیر و خوبی 🍁✨خدای ما خدای معجزه هاست ❤️✨اعتماد کنیم با تمام دل 🍁✨الـــهــــی شــکـــر ❤️✨شـــب بـــخـــیـــر دوســـتـــان «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از داروخانه معنوی
از جُملہ د؏ــــآهـــــآیے ڪہ؛ ﴿شِیـــــخ جَعـــــفر مُجتهد؎﴾(رہ) مُڪرر توصّیہ مےڪَردند : خوٰاندن ﴿زیـــــآرت ٰال یٰاسیـــــن✿ ﴾ در نُہ⁹ روزهنگام بین الطُلو؏ـــــین بود ڪِہ آثـــــآر ؏ـَــــجیبے دَر پے دٰارد۔۔۔۔♡♡♡ @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از داروخانه معنوی
•~🌸🌿~• وَلےبَچہ ھآ اَز‌قَضا‌ٓشُدڻ نَمآز‌صُبحتون‌ْبِتَرسیدْ! میڱن‌ْخُدآ؛ أڱہ بِخوٰاد‌خِیر؎رو‌؛ أزیِہ بَنده‌ا؎بڱیرھ۔۔۔۔!!! نَمآز‌صُبحِش‌ْرو‌قضٰا‌مےڪُنِه! 💥 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از داروخانه معنوی
اعمال قبل خواب😍 شبتون پر نور⭐🌜 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امروز چهارشنبه25مهرماه1403❤️ قدم قدم داره دلم میزنه فریاد با چشم گریون جلوی پنجره فولاد خدا میدونه از خودم هیچی ندارم هرچی که دارمو امام رضا بهم داد 💚 «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
✴️ چهارشنبه 👈25 مهر/ میزان 1403 👈12 ربیع الثانی 1446 👈16 اکتبر 2024 🏛 مناسبت های دینی و اسلامی. 🔷واجب شدن نماز ، سال اول هجری. 🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی. ❇️امروز برای امور زیر خوب است. ✅آغاز بنایی و خشت بنا نهادن. ✅خرید و فروش. ✅امور شراکتی و مشارکت. ✅دکان باز کردن و افتتاح محل کسب. ✅امور زراعی و کشاورزی. ✅و جابجایی و نقل و انتقال خوب است. 👶 برای زایمان مناسب و نوزاد عفیف و متدین است. 🚖سفر:مسافرت اکیدا مکروه و در صورت نیاز حتما همراه صدقه و خواندن ایه الکرسی باشد. 🔭 احکام نجوم. 🌗 امروز قمر در برج حمل و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است: ✳️ختنه نوزاد. ✳️آغاز معالجه و درمان. ✳️ارسال کالا به مشتری. ✳️لباس نو پوشیدن. ✳️صید و شکار و دام گذاری. ✳️و خرید مایحتاج نیک است. 💑مباشرت امشب: مباشرت امشب : مباشرت برای سلامتی مفید و فرزند دانشمند گردد. ان شاءالله. 💉💉 حجامت. حجامت خون دادن و فصد سبب سلامتی می شود. 💇‍♂💇 اصلاح سر و صورت باعث هیبت و شکوه می شود. 😴🙄 تعبیر خواب: خوابی که (شب پنجشنبه )دیده شود تعبیرش طبق ایه ی 13 سوره مبارکه" رعد" است. یسبح الرعد بحمده و الملائکه من خیفته... و از مفهوم این آیه چنین استفاده میشود که چیزی باعث ملال خاطر خواب بیننده گردد صدقه بدهد تا برطرف شود. ان شاءالله.و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. ✂️ ناخن گرفتن. 🔵 چهارشنبه برای گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و باعث بداخلاقی میشود. 👕👚 دوخت و دوز. چهارشنبه برای بریدن و دوختن لباس_نو روز بسیار مناسبی است و کار آن نیز آسان افتد و به سبب آن  وسیله و یا چارپایان بزرگ نصیب شخص شود.ان شاالله. ✴️️ وقت استخاره. در روز چهارشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن) ❇️️ ذکر روز چهارشنبه : یا حیّ یا قیّوم  ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۵۴۱ مرتبه یامتعال که موجب عزّت در دین میگردد. 💠 ️روز چهارشنبه طبق روایات متعلق است به حضرت_امام_موسی_کاظم_علیه_السلام امام_رضا_علیه السلام امام_جواد_علیه_السلام و امام_هادی_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد 📚 منابع مطالب ما: 📔تقویم همسران نوشته ی حبیب الله تقیان قم:انتشارات حسنین علیهما السلام ادرس:پاساژ قدس زیر زمین پلاک 24 «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
هدایت شده از داروخانه معنوی
@zekrroozane ذڪـر روزانہ - چهارشنبه‌زیارت‌ائمه‌معصوم۩یزدان‌پناه.mp3
1.41M
🕌 زیارت ائمه معصومین (عليهم السلام) در روز چهارشنبه متعلق است به ائمه معصومین 💠 امام کاظم (عليه‌السلام) 💠 امام رضا (عليه‌السلام) 💠 امام جواد (عليه‌السلام) 💠 امام هادی (عليه‌السلام) 🎙 با صدای حسین یزدان پناه «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
هدایت شده از داروخانه معنوی
اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الْأَمِينِ الْمُؤْتَمَنِ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ الْبَرِّ الْوَفِيِّ الطَّاهِرِ الزَّكِيِ‏ النُّورِ الْمُبِينِ (الْمُنِيرِ) الْمُجْتَهِدِ الْمُحْتَسِبِ الصَّابِرِ عَلَى الْأَذَى فِيكَ‏ اللَّهُمَّ وَ كَمَا بَلَّغَ عَنْ آبَائِهِ مَا اسْتُودِعَ مِنْ أَمْرِكَ وَ نَهْيِكَ وَ حَمَلَ عَلَى الْمَحَجَّةِ وَ كَابَدَ أَهْلَ الْعِزَّةِ وَ الشِّدَّةِ فِيمَا كَانَ يَلْقَى مِنْ جُهَّالِ قَوْمِهِ‏ رَبِّ فَصَلِّ عَلَيْهِ أَفْضَلَ وَ أَكْمَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِمَّنْ أَطَاعَكَ وَ نَصَحَ لِعِبَادِكَ إِنَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ‏ اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى عَلَمِ التُّقَى وَ نُورِ الْهُدَى وَ مَعْدِنِ الْوَفَاءِ وَ فَرْعِ الْأَزْكِيَاءِ وَ خَلِيفَةِ الْأَوْصِيَاءِ وَ أَمِينِكَ عَلَى وَحْيِكَ‏ اللَّهُمَّ فَكَمَا هَدَيْتَ بِهِ مِنَ الضَّلاَلَةِ وَ اسْتَنْقَذْتَ بِهِ مِنَ الْحَيْرَةِ وَ أَرْشَدْتَ بِهِ مَنِ اهْتَدَى وَ زَكَّيْتَ بِهِ مَنْ تَزَكَّى‏ فَصَلِّ عَلَيْهِ أَفْضَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيَائِكَ وَ بَقِيَّةِ أَوْصِيَائِكَ إِنَّكَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ‏ اللّهُمَّ صَلِّ عَلی عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ، وَصِیِّ الْأَوْصِیآءِ، وَاِمامِ الْأَتْقِیآءِ،وَخَلَفِ اَئِمَّةِ الدّینِ، وَالْحُجَّةِ عَلَی الْخَلائِقِ اَجْمَعینَ، اَللّهُمَّ کَماجَعَلْتَهُ نوُراً یَسْتَضیی ُ بِهِ الْمُؤْمِنوُنَ فَبَشَّرَ بِالْجَزیلِ مِنْ ثَوابِکَ، وَاَنْذَرَ بِالْأَلیمِ مِنْ عِقابِکَ، وَحَذَّرَ بَاْسَکَ، وَذَکَّرَ بِآیاتِکَ، وَاَحَلَّ حَلالَکَ، وَحَرَّمَ حَرامَکَ، وَبَیَّنَ شَرایِعَکَ وَفَرایِضَکَ، وَحَضَّ عَلی عِبادَتِکَ، وَاَمَرَ بِطاعَتِکَ، وَنَهی عَنْ مَعْصِیَتِکَ، فَصَلِّ عَلَیْهِ اَفْضَلَ ما صَلَّیْتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اَوْلِیآئِکَ، وَذُرِّیَّةِ اَنْبِیآئِکَ، یا اِلهَ الْعالَمین اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِیِّ النَّقِیِ‏ وَ حُجَّتِکَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّیق الشهیدِ صَلاَةً کَثِیرَةً تَامَّةً زَاکِیَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ‏. @Manavi_2 @Manavi_3 @Manavi_4