امروز دوشنبه ختم انعام داریم هر کس مایله شرکت کنه وارد لینک زیر بشه .هم میتونید سوره رو کامل بخونید هم یک قسمت ۵۵ آیه ای .لطفا اسم و فامیلیتون رو بنویسیدو اعلام کنید کامل میخونید یا یک قسمت تااسمتون تو لیست ثبت بشه
روزهای شنبه ختم سی جزء قرآن روزهای دوشنبه ختم انعام هدیه برای ظهور و سلامتی آقا جانمون حضرت مهدی
لینک گروه👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/170918372C42e49e2bdb
داروخانه معنوی
⇠آرزو نیســـــت،
⇠⇠ رَجَز نیســـــت،
◇◇ مَن آخَـــــر روز؎...
⇠وَســـــطِ صَحـــــن﴿ حَســـــنﷺ𔘓➛﴾
⇠⇠سیـــــنہ زَنے خـــــوٰاهم کَـــــرد!
#امام_حسن
#دوشنبه_های_حسنی
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
﴿ امــــٰـام زمــــٰـان عَلیہ السّلٰام𑁍 ﴾،
↲↲دَر تَشـــــرف،« آیـــّــت الله مــَـــرعَشے نَجـــــفے» (ره) ⇩⇩⇩
⇦خـــــوٰانـــــدن این⁵ ســـــوره قــُـــرآن رٰا،
بَعـــــد أز نَمٰازهـٰــــا؎ یــُـــومیہ،
□ بہ ایشـٰــــان سفـــٰــارش نـِــــمودَنـــــد:
¹_ سوره یـــٰــاسین بَعد ⇠أز نمـــٰــاز صُبـــــح
²_ سوره نَبـــــاء بَعد⇠ أز نمــــٰـاز ظُهـــــر
³_ سوره نـــــوح بَعد⇠ أز نمـــٰــاز عَصـــــر
⁴_ سوره وٰاقـــــعہ بَعد⇠ أز نمــٰـــاز مَغـــــرب
⁵_ سوره مُلـــــک بَعد⇠ أز نمــــٰـاز عِشـــٰــاء
◇◇ تَشرفــــٰـات مَرعشیہ ص ²⁹
#کلام_بزرگان
#سخن_بزرگان
#امام_زمان
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
خطبه ۱۹۷ در ذكر فضائل خويش فضائل اميرالمومنين 🎇🎇🎇#خطبه۱۹۷🎇🎇🎇🎇🎇🎇 اصحاب و ياران حضرت محمد (ص) ك
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
خطبه ۱۹۷ در ذكر فضائل خويش فضائل اميرالمومنين 🎇🎇🎇#خطبه۱۹۷🎇🎇🎇🎇🎇🎇 اصحاب و ياران حضرت محمد (ص) ك
خطبه ۱۹۸
فراز ۱
سفارش به تقوا
🎇🎇🎇#خطبه۱۹۸🎇🎇🎇🎇🎇🎇
علم الهي
خدا مي داند نعره حيوانات وحشي را در كوهها و بيابانها، و گناه و معصيت بندگان را در خلوتگاهها، و آمد و رفت ماهيان را در درياهاي ژرف، و به هم خوردن آبها را بر اثر وزش بادهاي سخت. و گواهي مي دهم كه حضرت محمد (ص) برگزيده خدا، سفير وحي، و رسول رحمت اوست.
#نهج_البلاغه
💠باهم نهج البلاغه بخوانیم
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
﴿پیــــٰـامبر أکـــــرم(صلّےاللهعَلیهوآلهوسَلّم)﴾
فَـــــرمودَنـــــد:⇩⇩⇩
⇦بِهتریـــــن کارهــــٰـا دَر نــَـــزد خُـــــدٰا
↲↲نَمـــٰــاز بہ وَقـــــت أســـــت،
⇠آنـــــگٰاه نیـــــکے بِہ پـــــِدر و مـٰــــادر،
⇠ آنـــــگٰاه جَنـــــگ دَر رٰاه خـُــــدا
#نماز_اول_وقت
#نماز
#کلام_بزرگان
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
#رمان " #رویای_من "بر اساس #داستان_واقعی قسمت_چهل و سوم✍ بخش اول 🌺چشمش که به من افتاد پرسید مگ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
#رمان " #رویای_من "بر اساس #داستان_واقعی قسمت_چهل و سوم✍ بخش اول 🌺چشمش که به من افتاد پرسید مگ
#رمان "
#رویای_من "بر اساس #داستان_واقعی
قسمت_چهل و سوم ✍ بخش دوم
🌺من برای حمیرا آب آوردم و یک سینی چایی هم برای بقیه ریختم ….علیرضا خان با مهربونی گفت : دستت درد نکنه آدم دختر داشته باشه مثل تو و حمیرا باشه ……حمیرا گفت رو در واسی نکن بابا بگو مثل رویا باشه من که برات دختری نکردم …نشد ؛؛که بکنم ,, البته خودت زندگی منو تباه کردی که تو این سن و سال باید به جای هر کاری برم دکتر یا تو اون اتاق لعنتی کپه ی مرگمو بزارم ….
علیرضا خان از جاش بلند شد و پیپ شو از رو میز با غیض برداشت و گفت اصلا نمیشه تو این خونه یک نفس راحت کشید برم تا باز گند کار در نیومده ….اومد که بره حمیرا با عصبانیت گفت همیشه فرار کردی یک بار به حرفم گوش نکردی؟ دکتر می گفت اگر این قدر خفه نمی شدم الان این حال و روز رو نداشتم … چرا نمی گیری یک بار اونو به قصد کشت بزنی چرا ناموس سرت نشد …. ( اون که داشت داد می زد علیرضا خان رسید به اتاقشو در و محکم زد بهم …. ایرج ..که از حرفای دکتر متوجه شده بود برای حمیرا اتفاقی افتاده ، حالا فهمیده بود که یک ربطی به پدرش داره طوری که دیگه نمی شد ازش پنهون کرد ….
🌺حمیرا رو که داشت شاخ و شونه می کشید گرفت و نشوند و ازش پرسید خواهر جان بشین و برام از اول هر چی تو دلته به من بگو خاطرت جمع باشه من پشتتم ازت حمایت می کنم هر چی هست بگو …….. عمه که با خوشحالی از پیش دکتر اومده بود ، حالا آشفته و بی قرار به نظر می رسید….. که مرضیه اومد تو و اونم تا تونست دق و دلیشو سر اون بیچاره خالی کرد ….. دیگه نمی شد جلوی مرضیه حرف زد ایرج بهش گفت بیا بریم بالا اون چای و شیرینی رو هم می بریم بالا می خوریم مامان شما هم بیا باید باشی …..
عمه گفت حمیرا رو ول کن … من خودم برات میگم الان دوباره بهم می ریزه ..
🌺حمیرا دست ایرج رو گرفت و گفت نه خودم بهش میگم بیا بریم بالا ……
اتاق ایرج از همه ی اتاق خواب ها بزرگ تر و مرتب تر بود یک دست مبل راحتی و یک تلویزیون هم توی اتاقش داشت چون انتهای سالن بود یک قناسی داشت که با دوتا پنجره بزرگ و قدی اونو به شکل زیبایی در آورده بود … و یک شمایل حضرت علی هم روبروی تختش به دیوار آویزون بود ….
همه رفتیم تو اتاق ایرج ، سینی چای دست من و شیرینی دست عمه…..
ادامه_دارد
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
#رمان " #رویای_من "بر اساس #داستان_واقعی قسمت_چهل و سوم ✍ بخش دوم 🌺من برای حمیرا آب آوردم و یک سی
#رمان "
#رویای_من "بر اساس #داستان_واقعی
قسمت_چهل و سوم ✍ بخش سوم
🌺حمیرا باز داشت می لرزید … ایرج نشست و دستشو گرفت تو دستهاش و گفت از هیچ کس نترس بگو ببینم چی شده جریان رو از اول بگو ….
عمه گفت : حمیرا جان مادر بزار من بگم تو اذیت نشی …
گفت : دکتر بهم گفته بگو برای هر کس که دلت می خواد بگو تا از دلت بیاد بیرون ، از بس تو دلم نگه داشتم دارم می پوسم… می ترکم … دلم می خواد برای ایرج, خودم بگم ……
عمه گفت ایرج جان فقط بهم قول بده برای کمک به حمیرا و اینکه باز همه چیز خراب نشه و منو ناراحت نکنی به حرفش گوش کن ولی بعد حرفای منم بشنو …..
ایرج لبشو به دندون گرفته بود ، اون فهمیده بود که مسئله خیلی مهمی باید باشه و انگار داشت خودشو آماده می کرد سرشو به علامت تایید تکون داد و به حمیرا نگاه کرد … و منتظر موند …
حمیرا گفت : وقتی سیزده ساله بودم یک شب عمو غلامرضا با دوستای بابا اینجا قمار می کردن من خوابیده بودم که اون بی شرف …. عمو…… اومد تو اتاقم و دستشو گذاشت روی دهن منو ……… و زد زیر گریه ….
🌺ایرج با دو دست کوبید تو سرش و دستشو گذاشت روی دهنش بلند شد کنار اتاق وایساد و یک کم به همون حال موند سرخ شد رگهای گردنش اومد بیرون و به خودش فشار میاورد و یک مرتبه ناله ای از گلوش در اومد و با طرز وحشناکی گریه کرد اشکهاش انقدر زیاد بود که نمی تونست صورتشو خشک کنه …بعد رفت جلو سعی می کرد آروم باشه پرسید : بعدش چی شد ؟
حمیرا اشکها شو پاک کرد و گفت : هیچی فرار کرد و تموم شد …
من که تا چند روز بی حال و بی رمق تو بیمارستان چیزی نمی فهمیدم ولی بعدا متوجه شدم که رفته خارج و دیگه آب ها از آسیاب افتاده و من موندم و این ننگی که برام مونده ….
می دونی چرا تو عروسی حالم بد بود چون ایشون هم دعوت داشتن و باعث شد الان این زندگی من باشه …..
🌺عمه گفت : چی میگی ؟ واسه ی خودت می بافی … کی اونو دعوت کرده بود بی شرف خودش اومد حال منو علیرضا بدتر بود ….
تو اصلا باباتو تو عروسی دیدی ؟ اون تا چشمش به اون کثافت افتاد رفت … دو نفر رو اَجیر کرد و از مهمونی کشیدنش بیرون و بردن تا می خورد زدنش می گفتن تا مدتی بیمارستان بوده …… من دوبار اینو به تو گفتم : ولی یادت میره …
حمیرا گفت: می دونی چرا ؟چون باور ندارم این کارو کرده باشین برای این که من آروم بشم گفتین می خواستم خودم با چشم خودم ببینم ….. ایرج مشتشو بست و دوبار زد تو سینه اش انگار نمی تونست نفس بکشه ..من نمی دونستم باید چیکار کنم تا بتونم آرومش کنم …. ولی همه با هم اشک می ریختیم ….
ادامه_دارد
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
#نماز_شب🌙🌓
♨️نماز شب در قرآن
🔸خداوند میفرماید:
إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ آخِذِينَ ما آتاهُمْ رَبُّهُمْ إِنَّهُمْ كانُوا قَبْلَ ذلِكَ مُحْسِنِينَ كانُوا قَلِيلًا مِنَ اللَّيْلِ ما يَهْجَعُونَ وَ بِالْأَسْحارِ هُم يَسْتَغْفِرُونَ
🔸به یقین پرهیزکاران در باغهای بهشت و میان چشمه ها قرار دارند و از آنچه پروردگارشان به آنان بخشیده دریافت میکنند؛ زیرا پیش از آن در دنیا از نیکوکاران بودند، آنها کمی را میخوابیدند و در سحرگاهان استغفار میکردند.
📚سوره ذاريات آیات 15-18
📌آری! بهشت برین الهی، پاداش کسانی است که از خواب شب بر می خیزند و به عبادت و استغفار مشغول می شوند.
#نماز_شب_را_به_نیت_ظهور_میخوانیم
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸
🧡✨لبیک یا حضرت زینب کبری (س)
🧡✨السَّلامُ علیکِ یا بنتَ الشُّموسِ الطَّوالِعِ
🤍✨السَّلامُ علیکِ یا بِنتَ وَلیِ اللهِ المُعَظَّم
🧡✨السَّلامُ علیکِ یا عَمَّةَ وَلِیِ اللهِ المُکَرَّم
🤍✨السَّلامُ عَلیکِ یا أُمُّ المَصائِبِ یا زَینَب
🧡✨وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ
🧡✨در سینه ام جز مِهر زینب جا نخواهد شد
🤍✨با او کسی در عاشقی همتا نخواهد شد
🧡✨عاشق شوی حرف دلم را خوب می فهمی
🤍✨ذکری شبیه زینب کبری (س) نخواهد شد
🧡✨پیشاپیش ولادت
#حضرت_زینب (س) مبارک
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🧡✨نیایش شبانه با حضرت عشق ❤️❤️
🧡✨خــــــــــدایـــــــــا🤲
⚪️✨آرامشی عطا فرما تا بپذیریم،
🧡✨هر آنچه را نمیتوانیم تغییر دهیم
⚪️✨و شهامتی که تغییر دهیم
🧡✨هر آنچه را که میتوانیم؛
⚪️✨و دانشی که تفاوت میان
🧡✨ایـــن دو را بــدانـیـم
⚪️✨آمــــیـــن یـــــا رَبَّ🤲
🧡✨وقتی صبرت سر اومد
⚪️✨و طـــاقــتــت کــم شــد...
🧡✨رو به خدا مدام در دلت بگو:
⚪️✨اراده تــو٫ نــه اراده مــن
🧡✨به طریق تو٫ نه به طریق من
⚪️✨به وقت تو٫ نه به وقت من
🧡✨شبتون معطر به عطر حضور خدا
#شب_بخیر
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
هدایت شده از داروخانه معنوی
از جُملہ د؏ــــآهـــــآیے ڪہ؛
﴿شِیـــــخ جَعـــــفر مُجتهد؎﴾(رہ) مُڪرر توصّیہ مےڪَردند :
خوٰاندن ﴿زیـــــآرت ٰال یٰاسیـــــن✿ ﴾
در نُہ⁹ روزهنگام بین الطُلو؏ـــــین بود ڪِہ آثـــــآر ؏ـَــــجیبے دَر پے دٰارد۔۔۔۔♡♡♡
#سخن_بزرگان
#بین_الطلوعین
#زیارت_ال_یس
@Manavi_2
هدایت شده از داروخانه معنوی
•~🌸🌿~•
وَلےبَچہ ھآ
اَزقَضآشُدڻ نَمآزصُبحتونْبِتَرسیدْ!
میڱنْخُدآ؛
أڱہ بِخوٰادخِیر؎رو؛
أزیِہ بَندها؎بڱیرھ۔۔۔۔!!! نَمآزصُبحِشْروقضٰامےڪُنِه!
#تلنگرانهـ 💥
#نمازصبح
@Manavi_2