داروخانه معنوی
#رمان جذاب و آموزنده #سرباز ✍قسمت ۵ پویان به لیوان تو دستش خیره شد. -آره. افشین با تعجب گفت: -فاط
#رمان جذاب و آموزنده #سرباز
✍قسمت ۶
پویان و افشین با ماشین تو خیابان ها دور میزدن.
افشین با سرعت از فرعی وارد خیابان اصلی شد و با یه ماشین دیگه تصادف کرد.ولی پیاده نشدن.
منتظر بودن راننده اون ماشین بیاد ولی راننده اون ماشین هم پیاده نمیشد.
به پویان گفت:
-راننده ش دختره،چادری هم هست.تو برو.خسارت هم اگه میخواد میدم ولی ردش کن بره.
پویان نگاه معنا داری بهش انداخت،
و پیاده شد.وقتی راننده اون ماشین رو دید خشکش زد.فاطمه نادری بود.
فاطمه وقتی متوجه پویان شد،
خواست پیاده بشه ولی پویان اجازه نداد.
فاطمه تعجب کرد. پویان گفت:
-همون دوست دیوانه م رانندگی میکرده.نمیخوام متوجه بشه با شما تصادف کرده.شما سریع برید،تمام خسارت ماشین تون رو خودم بعدا تقدیم میکنم.
مریم با تعجب گفت:
-چرا؟!!
پویان تازه متوجه حضور مریم شد.به تته پته افتاد.
فاطمه متوجه علاقه پویان به مریم شد.با احترام گفت:
-نیازی به خسارت نیست.این دومین باریه که به من لطف میکنید.امیدوارم بتونم یه روزی جبران کنم.خدانگهدار.
ماشین رو روشن کرد و رفت.
وقتی فاطمه رفت، پویان نفس راحتی کشید.
با خودش گفت،
کاش میشد درمورد مریم به فاطمه بگم.حتما کمکم میکنه...
ولی حتی اگه فاطمه بتونه مریم رو راضی کنه،پدرومادر خودم راضی نمیشن.
کور سوی امیدی که تو دلش روشن شده بود دوباره خاموش شد.افشین بوق زد.سمت ماشین رفت و سوار شد.
-چیشد؟
-هیچی،گفت خسارت نمیخواد و رفت.
-میشناختیش؟
پویان به چشمهای افشین نگاه کرد و گفت:
-حالا چون عاشق یه دختر چادری شدم باید تمام دختر چادری های این شهر رو بشناسم؟!
مرموز نگاهش کرد و گفت:
-آخه زود راضی شد!
-خب اونم عاقل و خانوم بود.وقتی عذرخواهی کردم فهمید با آدم متشخصی طرفه،زود بخشید.
-تو گفتی ولی من که باور نکردم.
-بجای اینکه باور کنی درست رانندگی کن.
یک هفته به رفتن پویان مونده بود. میخواست با فاطمه صحبت کنه ولی نمیدونست کجا.
تو دانشگاه نمیشد،...
💥ادامه دارد...
✍دومیـن اثــر از؛
✍بانـــو «مهدی یارمنتظرقائم»
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
#نماز_شب 🌙🌔
🔸خداوند بنده سحرخیز را در آخرت شگفت زده می کند؛ رواياتی که از آل محمد (صلی الله عليه و آله و سلم) در فضيلت سحرخيزی و نماز شب رسيده است عقل ها را حيران می کند و از بس که آن فضيلت بزرگ و زياد است باور کردنش مشکل به نظر می آيد.
📚 رساله لقاء الله نوشته عارف بزرگوار
#نماز_شب_را_به_نیت_ظهور_میخوانیم
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
♡┅═════════════﷽══┅┅
﴿آیـّــت الله بهجّـــت𔘓﴾:
⇠أگـــرمــٰـا بـــَرٰا؎ تعجـــّیل،
دَر فـَــرج« امٰام زمٰانﷺ» دُعــٰـا نکـــُنیم،
⤸⤸بہ ضَـــرّر دنیـــٰا؎ مــٰـا هَـــم
⇦⇦خـــوٰاهد بـــود،
❍↲چہ رسَـــد بہ آخِـــرت.➩
أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج🌤
#امام_زمان
#سخن_بزرگان
#کلام_بزرگان
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
941.8K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هدایت شده از داروخانه معنوی
از جُملہ د؏ــــآهـــــآیے ڪہ؛
﴿شِیـــــخ جَعـــــفر مُجتهد؎﴾(رہ) مُڪرر توصّیہ مےڪَردند :
خوٰاندن ﴿زیـــــآرت ٰال یٰاسیـــــن✿ ﴾
در نُہ⁹ روزهنگام بین الطُلو؏ـــــین بود ڪِہ آثـــــآر ؏ـَــــجیبے دَر پے دٰارد۔۔۔۔♡♡♡
#سخن_بزرگان
#بین_الطلوعین
#زیارت_ال_یس
@Manavi_2
هدایت شده از داروخانه معنوی
•~🌸🌿~•
وَلےبَچہ ھآ
اَزقَضآشُدڻ نَمآزصُبحتونْبِتَرسیدْ!
میڱنْخُدآ؛
أڱہ بِخوٰادخِیر؎رو؛
أزیِہ بَندها؎بڱیرھ۔۔۔۔!!! نَمآزصُبحِشْروقضٰامےڪُنِه!
#تلنگرانهـ 💥
#نمازصبح
@Manavi_2