1.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#نیایش_صبحگاهی
#دوشنبه15اردیبهشت1404
پروردگارا...!
مولا تويى، پس رحم كن بر بنده كوچكى كه پناهش تويى..
خوشا آن كسى كه مولايش تويى،
و خوشا كسى كه هيچ درد و بيمارى بالاتر از درد عشق به مولايش نداشته باشد...
📘 بحار الأنوار، ج۴۴، ص١٩٣، ح۵
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
#خرید_وفروش
#خرید
#فروش
آیت الله سید عبدالکریم کشمیری(ره) میفرموند:
"سوره یس بخوانید و ثواب آن را به
امام جواد علیهالسلام تقدیم کنید،
حاجت شما را خواهند داد" و گاه امر میکردند صلوات برای حضرتش هدیه کنند و آن را در توسل به این امام کریم مجرب میدانست.
📚: کتاب روح و ریحان
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
#احسن_القصص 🍀آقا رحیم ارباب(۴) تحصیلات حاج آقا رحیم ارباب وی ۴ سال به فراگیری اسفار نزد حاجی ملا ا
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
#احسن_القصص 🍀آقا رحیم ارباب(۴) تحصیلات حاج آقا رحیم ارباب وی ۴ سال به فراگیری اسفار نزد حاجی ملا ا
#احسن_القصص
🍀حاج آقا رحیم ارباب(۵)
احترام به استادان
ارادت و عشق آقا رحیم به استادانش، به خصوص جهانگیرخان قشقایی و آخوند کاشی به حدّی بود که نظیرش در کمتر کسی دیده شده است. وی در خدمت آن دو بزرگوار می ایستاد تا بگویند: آقا رحیم، بنشین! آن وقت با ادب در حضور آنان می نشست. «نکته مهمی که در زندگی ایشان قابل توجه است و به عنوان اسوه پذیری از آیت الله ارباب می توان نام برد، این است که در مورد خدمت به استادش، جهانگیرخان این گونه بود که کلیّه وسایل زندگی و خوراک ایشان را تهیه و غذای ایشان را آماده می کرد و حتی لباس های ایشان را با نهایت احتیاطی که طبیعت او بود، می شست؛ آن گاه اگر اجازه می داد از خدمتش مرخص می شد.»
استادان حاج آقا رحیم در اصفهان و نجف به شرح ذیل است:
۱. حجت الاسلام و المسلمین ابوالمعالی کلباسی.
۲. آخوند ملا محمد کاشی.
۳. آیت الله سید محمد تقی مدرس..
۴. آیت الله حاج سید محمد باقر درچهای.
۵. جهانگیر خان قشقایی. [۷]
۶. آیت الله سید ابوالقاسم دهکردی (۱۲۷۲ ـ ۱۳۵۳ هـ . ق.)
۷. میرزا بدیع درب امامی (متوفا: ۱۳۱۸ هـ . ق.). [۸]
۸. حاج آقا منیر احمد آبادی (۱۲۶۹ ـ ۱۳۴۲ هـ . ق.).
۹. آقا سید محمود کلیشادی (متوفا: ۱۳۲۴ هـ . ق). [۹]
ادامه دارد....
#شرح_حال_اولیاء_خدا
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
8.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥ماجرای پاسخ #امام_رضا (ع) به نامه ای که برای حضرت علی اصغر (ع) نوشته شد!
#دهه_کرامت
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
#زبانبند بسیارقوی
《41》 بار آیه های ذیل را
روی نخ بخوانید و هر بار گره بزنید.
(یعنی 41 گره و41 قرائت)
صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ ( نام دشمنان را دکر کنین ) لَایَتَکَلَّمُونَ ولا یَنطِقُونَ إلا بخیر أو یَصَمَتونْ شَتَّتْ الله شَمَلَهُمْ قَلَلْ الله عَدَهُم نَکَسْ الله جَیْشَهُم خَرَبْ الله دِیارَهُم جَعَلَ الله الدائِرَة عَلَیْهُمْ الله أکبر الله أکبر الله أکبر).
📖به ساعت سعد دقت کنید کسانی که در ازدواجشون مخالف دارند میتوانند استفاده کنند تا مشگلشان حل شود.
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
داروخانه معنوی
#فضائل_امیرالمؤمنين 🍂 وصله زدن امیر المؤمنین علی علیه السلام نیز همانند پیامبر متواضعانه زندگی می
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
#فضائل_امیرالمؤمنين 🍂 وصله زدن امیر المؤمنین علی علیه السلام نیز همانند پیامبر متواضعانه زندگی می
#فضائل_امیرالمؤمنين
💠 به آسمان رود و کار آفتاب کند
یکی از طلبههای حوزه باعظمت نجف از نظر معیشت در تنگنا و دشواری غیر قابل تحملّی بود. روزی از روی شکایت و فشار روحی کنار ضریح مطهّر حضرت امیر المؤمنین علیه السلام عرضه میدارد:
شما این لوسترهای قیمتی و قندیلهای بی بدیل را به چه سبب در حرم خود گذارده اید، در حالی که من برای اداره امور معیشتم در تنگنای شدیدی هستم؟!
شب امیر المؤمنین علیه السلام را در خواب میبیند که آن حضرت به او میفرماید: اگر میخواهی در نجف مجاور من باشی اینجا همین نان و ماست و فرش طلبگی است،
و اگر زندگی مادّی قابل توجّهی میخواهی
باید به هندوستان در شهر حیدرآباد دکن به خانه فلان کس مراجعه کنی، چون حلقه به در زدی و صاحب خانه در را باز کرد به او بگو:
«به آسمان رود و کار آفتاب کند»
پس از این خواب، دوباره به حرم مطهّر مشرف میشود و عرضه میدارد: زندگی من اینجا پریشان و نابسامان است شما مرا به هندوستان حواله میدهید!!
بار دیگر حضرت را خواب میبیند که میفرماید: سخن همان است که گفتم، اگر در جوار ما با این اوضاع میتوانی استقامت ورزی اقامت کن، اگر نمی توانی باید به هندوستان به همان شهر بروی و خانه فلان راجه را سراغ بگیری و به او بگویی:
«به آسمان رود و کار آفتاب کند»
پس از بیدار شدن و شب را به صبح رساندن، کتابها و لوازم مختصری که داشته به فروش میرساند و اهل خیر هم با او مساعدت میکنند تا خود را به هندوستان میرساند و در شهر حیدرآباد سراغ خانه آن راجه را میگیرد، مردم از این که طلبه ای فقیر با چنان مردی ثروتمند و متمکن قصد ملاقات دارد، تعجب میکنند.
وقتی به در خانه آن راجه میرسد در میزند، چون در را باز میکنند میبیند شخصی از پلههای عمارت به زیر آمد، طلبه وقتی با او روبرو میشود میگوید:
«به آسمان رود و کار آفتاب کند»
فوراً راجه پیش خدمت هایش را صدا میزند و میگوید: این طلبه را به داخل عمارت راهنمایی کنید و پس از پذیرایی از او تا رفع خستگی اش وی را به حمام ببرید و او را با لباسهای فاخر و گران قیمت بپوشانید.
مراسم به صورتی نیکو انجام میگیرد و طلبه در آن عمارت عالی تا فردا عصر پذیرایی میشود. فردا دید محترمین شهر از طبقات مختلف چون اعیان و تجار و علما وارد شدند و هر کدام در آن سالن در جای مخصوص به خود قرار گرفتند، از شخصی که کنار دستش بود، پرسید: چه خبر است؟
گفت: مجلس جشن عقد دختر صاحب خانه است. پیش خود گفت: وقتی به این خانواده وارد شدم که وسایل عیش برای آنان آماده است.
هنگامی که مجلس آراسته شد، راجه به سالن درآمد، همه به احترامش از جای برخاستند و او نیز پس از احترام به مهمانان در جای ویژه خود نشست.
آنگاه رو به اهل مجلس کرد و گفت: آقایان من نصف ثروت خود را که بالغ بر فلان مبلغ میشود از نقد و مِلک و منزل و باغات و اغنام و اثاثیه به این طلبه که تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه کردم،
و همه میدانید که اولاد من منحصر به دو دختر است، یکی از آنها را هم که از دیگری زیباتر است برای او عقد میبندم، و شما ای عالمان دین، هم اکنون صیغه عقد را جاری کنید.
چون صیغه جاری شد طلبه که در دریایی از شگفتی و حیرت فرو رفته بود، پرسید: شرح این داستان چیست؟
راجه گفت: من چند سال قبل قصد کردم در مدح امیر المؤمنین علیه السلام شعری بگویم، یک مصراع گفتم و نتوانستم مصراع دیگر را بگویم؛
به شعرای فارسی زبان هندوستان مراجعه کردم، مصراع گفته شده آنها هم چندان مطلوب نبود، به شعرای ایران مراجعه کردم، مصراع آنان هم چندان چنگی به دل نمی زد،
پیش خود گفتم حتماً شعر من منظور نظر کیمیا اثر امیر المؤمنین علیه السلام قرار نگرفته است، لذا با خود نذر کردم اگر کسی پیدا شود و مصراع دوم این شعر را به صورتی مطلوب بگوید، نصف داراییام را به او ببخشم و دختر زیباتر خود را به عقد او در آورم، شما آمدید و مصراع دوم را گفتید، دیدم از هر جهت این مصراع شما درست و کامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است.
طلبه گفت: مصراع اول چه بود؟ راجه گفت: من گفته بودم:
«به ذرّه گر نظر لطف بو تراب کند»
طلبه گفت: مصراع دوم از من نیست، بلکه لطف خود امیر المؤمنین علیه السلام است.
راجه سجده شکر کرد و خواند:
«به ذرّه گر نظر لطف بو تراب کند
به آسمان رود و کار آفتاب کند»
وقتی نظر کیمیا اثر حضرت مولا، فقیر نیازمندی را این گونه به ثروت و جاه و جلال برساند، نتیجه نظر پروردگار در حقّ عبد چه خواهد کرد؟
📔 عبرت آموز (حسین انصاریان): ص۷۱
#امام_علی
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2