داروخانه معنوی
🌺 #رمان #ازجهنم_تابهشت 🌺قسمت ۶۴ 🍃به روايت حانيه🍃 روبه روی آینه وایمیستم، میخوام با خودم رو راست
🌺 #رمان #ازجهنم_تابهشت
🌺قسمت ۶۵
🍃به روایت حانیه🍃
سینی چای رو میزارم رو میز و میشینم کنار مامان. وای دارم از خجالت آب میشم. تازه گلای کنار روی میز رو میبینم، وااااای چه گلای خوشگلی، گل رز قرمز و آبی ، من دیوونه وار عاشق گل رزم.
با دیدن گل ها چنان ذوقی میکنم که کلا خجالت کشیدن رو یادم میره. حدود یک ربع میگذره اما هنوزم دارن حرف میزنن ،
حرفای کلا هیچی ازشون نمیفهمم و توجهی هم بهش نمیکنم.
مامان امیرحسین _ میگم ببخشید وسط حرفتون، موافقید این دوتا جوون برن حرفاشونو بزنن تا صحبت ماها هم تموم بشه ؟
بابا _ بله بله البته. حانیه جان. آقا امیرحسین رو راهنماییشون کن.
" بیا بیا دوباره هل میشم الان سوتی میدم، برای فرار از ضایع شدن سریع بدون هیچ حرفی به سمت اتاق میرم. امیرحسین هم با اجازه ای میگه دنبال من میاد.کنار وایمیسم و تعارف میکنم که وارد بشه.
امیرحسین _ نه خواهش میکنم شما بفرمایید.
بی هیچ حرفی میرم داخل، .در رو باز میزاره و پشت سرم میاد تو ، توی اتاقم کنار میز کامپیوتر دوتا صندلی بود ، نشستم رو یکی از صندلیا و امیر حسین هم روی صندلی رو به روم.
**********
حدود پنج دقیقه میگذره و هردو ساکت خیره شدیم به گل های فرش . بالاخره سکوت رو میشکنه و شروع میکنه.
امیرحسین _ قبل از هرچیز باید بگم که....شما حاضرید...کسی مرد زندگیتون بشه که رویای روز و شبش شهادته؟
با شنیدن کلمه ی شهادت، یاد اون روز و اون عهد میوفتم پس تنها جمله ای که به ذهنم میاد رو به زبون میارم ؛
_شما حاضرید با کسی ازدواج کنید که برای شهادت همسر آیندش با خدا عهد بسته ؟
با شنیدن این حرف لبخندی رولبش میشینه و سرش رو کمی بالا میاره اما بازهم به صورتم نگاه نمیکنه.
_ فقط فکر میکنم خودتون هم بدونید من تا چند وقت پیش نه حجاب خوبی داشتم نه نماز نه روزه نه......
اجازه نمیده حرفم رو کامل کنم
امیرحسین _ من این جا نیستم که با گذشتتون زندگی کنم ، من اینجام که آیندتون رو بسازم.
با شنیدن این جمله به خودم افتخار میکنم که قراره همسر و همسفر این مرد بشم .
امیرحسین _قول نمیدم که وضع مالیمون همیشه خوب باشه ولی قول میدم در عین #سادگی همیشه #لبخند رو لباتون باشه.
_ من آرامش رو ، زیبایی رو و عشق رو تو سادگی میبینم.فقط..... فقط......من ، نمیتونم چادر سرم کنم. چادر رو عاشقانه دوست دارم چون یادگار مادرم خانوم فاطمه زهراس ولی نمیتونم حرمتش رو نگه دارم.
امیرحسین _ ارزش چادر خیلی بالاس ولی همه چیز نیست، و اینکه اگه عاشقانه دوسش دارید من مطمئنم روزی انتخابش میکنید .
با شرمندگی سرم رو پایین میندازم و حرفی نمیزنم.
امیرحسین _ اگه دیگه....حرفی نیست.... میخواید بریم بیرون.
زیر لب آروم بله ای میگم و به سمت در میرم. کنار وایمیستم و تعارف میکنم .
_ بفرمایید.
با لبخند جواب میده
_ خانوما مقدم ترن.
مثله خودش لبخند میزنم و از اتاق خارج میشم.
با دیدنمون پدر امیرحسین میگه
_ مبارکه ؟
هردو لبخندی میزنیم و امیرحسین میگه
_ ان شاالله
ادامه دارد....
#کپی_بدون_نام_نویسنده_پیگردالهی_دارد.
نویسنده ح سادات کاظمی
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
#نماز_شب 🌙🌔
مردی سگی داشت که در حال مردن بود. در وسط راه نشسته بود و برای سگ خود گریه می کرد.
گدایی از آنجا می گذشت، پرسید : چرا گریه می کنی ؟
گفت : این سگ وفادار من روزها برایم شکار می کرد و شب ها نگهبان من بود و دزدان را فراری می داد. حال پیش چشمم جان می دهد. گدا علت مردن را پرسید : مرد گفت : از گرسنگی می میرد .
گدا یک کیسه پر در دست مرد دید، پرسید در این کیسه چه داری ؟ پاسخ داد: نان و غذا برای خوردن . گدا گفت : چرا به سگ نمی دهی تا از مرگ نجات پیدا کند ؟
گفت: نان ها را از سگم بیشتر دوست دارم . برای نان و غذا باید پول بدهم ، ولی اشک، مفت و مجانی است . سگم هر چه بخواهد برایش گریه می کنم.
🔻بسیاری از ما انسان ها در دین داری نیز همین گونه هستیم، کاری را که ارزش آن بیشتر است و لازم و واجب است، را انجام نمیدهیم و به جای آن کار کم ارزش و غیر لازم انجام میدهیم. مانند کسانیکه امام حسین علیه السلام به آنها گفت:در جنگ شرکت کنید، گفتند: اسب، پول میدهیم، خودمان نمیتوانیم.
♦️لذا حضرت فرمود: خداوند به حضرت موسی(ع) وحی کرد:
اى پسر عمران ! دروغ مىگويد کسیكه فکر میکند مرا دوست دارد
و چون شب میشود ، با من مناجات نمىكند و مىخوابد. مگر هر دوستدارى ، خلوت با محبوبش را دوست ندارد؟ اى پسر عمران !
اينك اين منم كه بر دوستانم آگاهم هستم.
(دوستان من) چون شب شود چشم دلشان باز شده و عذاب من در مقابل چشمشان مجسم مي شود و مانند کساني که مرا با چشم مي بينند با من صحبت مي کنند.
#نماز_شب_را_به_نیت_ظهور_میخوانیم
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
6.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ا༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀ا
#استوری
عـــــالـــــم رو خــبـــــر کـــــنید⇩⇩⇩
↶ بـــــابـــــا؎ مـــــن اومـــــده...↷
#استوری
#رقیه سلام الله علیها
حضرت #امام_حسین ﷺ
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
620.6K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هدایت شده از داروخانه معنوی
•~🌸🌿~•
وَلےبَچہ ھآ
اَزقَضآشُدڻ نَمآزصُبحتونْبِتَرسیدْ!
میڱنْخُدآ؛
أڱہ بِخوٰادخِیر؎رو؛
أزیِہ بَندها؎بڱیرھ۔۔۔۔!!! نَمآزصُبحِشْروقضٰامےڪُنِه!
#تلنگرانهـ 💥
#نمازصبح
@Manavi_2
هدایت شده از داروخانه معنوی