داروخانه معنوی
#سفر_پرماجرا ۴۵ #استاد_شجاعی ☑️همین جا اونقدر تلاش کن تا با یه روح خوشگل و سالم متولد بشی. ✨اونوقت
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
استاد محمد شجاعیسفر پر ماجرا 46.mp3
زمان:
حجم:
6.1M
#سفر_پرماجرا ۴۶
#استاد_شجاعی
☑️یه لحظـه است فقـــط!
در یک لحظه، تنهایِ تنها میشی❗️
💠امـــا نـه؛
اون لحظه تنها نمیشی،
اگر در لحظه های زندگیت با خدا اُنس گرفته باشی...
رفاقت با خدا رو تمرین کن
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
امروز سه شنبه
قضای ⇠ #نماز_مغرب
بعد از هر نماز قضا خواندن دعای فرج(الهی عظم البلا...) برای سلامتی و فرج و مقدر شدن ظهور آقا جانمون حضرت مهدی (روحی لک الفدا) اجباری است🌹🌹🌹
داروخانه معنوی
#ختم_سوره_واقعه #دوشنبه_اول_ماه_قمری وقتی اول ماه قمری روز دوشنبه باشد. 🌻زمان #ختم_سوره_واقعه از ر
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
quran-vaghee-56 (1)_230813_180957.pdf
حجم:
845.7K
📝#متن
پی دی اف سوره واقعه
متن سوره واقعه
#پی_دی_اف
#سوره_واقعه
📌آیات قرآن را به نیت ظهور میخوانیم
@manavi_kgoran_1
056 VagheaParhizgar056.mp3
زمان:
حجم:
1.2M
📝 #ترتیل سوره واقعه ( پنجاه و ششمین سوره قرآن)
🎤#استاد_پرهیزگار
#صوتی
#سوره_واقعه
📌آیات قرآن را به نیت ظهور میخوانیم
@manavi_kgoran_1
و بعد از تلاوت سورۀ مبارکه، هر روز این دعا را بخواند :
((يا مُسَبِّبَ الاَسْبابِ وَ يا مُفَتِّحَ الاَبْوابِ اِفْتَحْ لَنا الْاَبْوابَ وَ يَسِّرْ عَلَيْنَا الْحِسابَ وَ سَهِّلْ عَلَيْنَا الْعِقابَ [الصِّعابَ]، اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ رِزْقِي و رِزْقُ عِیالي فِی السَّمَاءِ فَأَنْزِلْهُ وَ إِنْ كَانَ فِي الْأَرْضِ فَأَخْرِجْهُ وَ إِنْ كَانَ فِي الْأَرْضِ بَعِيداً فَقَرِّبْهُ وَ إِنْ كَانَ قَرِيباً فَيَسِّرْهُ وَ اِنْ كانَ يَسِيراً فَكَثِّرْهُ وَ اِنْ كانَ كَثِيراً فَخَلِّدْهُ وَ اِنْ كانَ مُخَلَّداً فَطَيِّبْهُ وَ اِنْ كانَ طَيِّباً فَبارِكْ لي فيهِ وَ اِنْ لَمْ يَكُنْ يا رَبِّ فَكَوِّنْهُ بِكَيْنُونِيَّتِكَ وَ وَحْدانِيَّتِكَ اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ وَ اِنْ كانَ عَلي اَيْدِي شِرارِ خَلْقِکَ فَانْزِعْهُ وَانْقُلْهُ اِلَيَّ حَيْثُ اَكونُ وَ لا تَنْقُلْنِي اِلَيهِ حَيْثُ يَكُونُ.))
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
به رسم ادب صلوات خاصه سلطان علی بن موسی امام رضا علیه السلام رو بخونیم
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِیِّ النَّقِیِ
وَ حُجَّتِکَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّیقِ الشَّهِیدِ
صَلاَةً کَثِیرَةً تَامَّةً زَاکِیَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ
بار الها درود و رحمت فرست بر على بن موسى الرضا پسندیده پیشواى پارسا و منزه و حجت تو بر هر که روى زمین است و هر که زیر خاک بسیار راستگو و شهید، درود و رحمتى فراوان و کامل و با برکت و متصل و پیوست و پیاپى و دنبال هم همچون بهترین رحمتى که بر یکى از اولیائت فرستادى.
#امام_رضا
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
#داستان_کرامت
به زبان ترکی با او سخن گفت
شب هفدهم ماه شوال 1343 زنی به نام ربابه دختر حاج علی تبریزی ساکن مشهد از مرض فلج و بیماری دیگری شفا یافت؛ بدین شرح:
شوهرش گفت:
بعد از ازدواج با او چند روزی بیش نگذشته بود که به مرض دامنه مبتلی شد؛ پس از مراجعه به پزشک نه روز معالجهی او ادامه داشت تا بهبودی حاصل کرد.
بعدا بر اثر پرهیز نکردن، بیماری به حالت اول بازگشت برای نوبت دوم به پزشک مراجعه کردیم ولی دست راست و هر دو پای او تا کمر شل شد و زمینگیر گشت.
پزشکان هفت ماه تمام برای معالجهاش کوشیدند؛ ولی بهبود نیافت.
پس از آن به دکتری آلمانی مراجعه کردند؛ او به جای درمان دردش بیماری او را به گونهای تشخیص داد و برای او نسخه نوشت که دندانهایش روی هم افتاد و دهانش بسته شد. به طوری که قادر به غذا خوردن نبود.
سپس دکتر آلمانی گفت:
بیماری او علاج ناپذیر است؛ مگر اینکه به پزشک روحانی متوسل شوید.
هشت روز بعد، به وسیلهی تنقیه غذا به او رسانیدند و باز او را نزد پزشک دیگری بردند؛ پزشک معالج با پزشکان دیگر جلسهای مشورتی تشکیل دادند و آمپولی را تجویز و به او تزریق کردند که دهانش باز شد و توانست غذا بخورد؛
ولی مثل سابق دست و پایش شل بود و به گوشهای افتاد؛ آخر الامر پزشکان گفتند:
بیماری او علاج ندارد.
شب پنجشنبه هشتم شوال همسرم، مرا نزد خود خواند و با حال ناتوانی زبان عذر خواهی گشود و گفت:
شوهرم! خیلی برای من زحمت کشیدی؛ بالاخره خیری از من ندیدی؛ اکنون بر من منت گذار و فردا شب مرا به حرم مطهر حضرت رضا علیهالسلام ببر و خودت برگرد و بخواب؛ من شفا یا مرگ خود را از آن حضرت میگیرم؛ بالاخره از این دو یکی را مرحمت میفرماید.
من خواهش او را پذیرفتم؛ شب جمعه او و مادرش را با درشکه تا نزدیک حرم رساندم و از آنجا تا داخل حرم او را به پشت گرفته، نزدیک ضریح گذاشتم و خود به خانه برگشته، خوابیدم.
سپس آن زن گفت:
وقتی شوهر رفت، مادرم گفت:
تو پهلوی ضریح مقدس باش و من به مسجد زنانه رفته تا کمی استراحت کنم.
همینکه او رفت من به آن حضرت متوسل شده، عرض کردم:
یا مرگ یا شفا میخواهم؛ پس از گریه بسیار، میان خواب و بیداری بودم که دیدم ضریح مقدس شکافته شد و سید جلیل القدری ظاهر گشت که لباسهای سبز در برداشت.
به زبان ترکی به من فرمود:
درایاقه، برخیز! جواب نگفتم.
دفعهی دیگر فرمود:
باز جواب ندادم.
مرتبهی سوم عرض کردم:
آقا! من الم ایاقم یخد آقا! من دست و پا ندارم.فرمود:
درایاقه مسجد گوهرشاد دست نماز ال نماز قل اتر، برخیز و به مسجد گوهرشاد برو و وضو بگیر و نماز بخوان، آن گاه بدینجا بیا و بنشین.
در این میان، زنی از زوار که در حرم، پهلوی من بود، فریاد زد؛ من از فریاد او
سر از ضریح مطهر برداشتم؛ در حالی که هیچ دردی در خود احساس نمیکردم از جای برخاستم و گفتم:
اول بروم، مادرم را بشارت دهم؛ به مسجد زنانه رفتم مادرم را از خواب بیدار کردم و گفتم:
برخیز! که ضامن غریبان، مرا شفا مرحمت فرمود:
مادرم سراسیمه از خواب برخاست وقتی مرا در حال سلامت دید، به گریه افتاد؛ هر دو از شوق، یک ساعت گریه میکردیم تا کم کم مردم فهمیدند و بر سر من هجوم آوردند.
چند نفر از خدام حرم، در همان ساعت به دنبال شوهر و پدرم رفتند، ایشان با نهایت خوشحالی آمده، مرا سلامت دیدند.
شوهرم گفت:
برخیز برویم، گفتم:
چطور بیایم با اینکه حضرت رضا علیهالسلام به من فرموده است که به مسجد گوهرشاد برو و وضو بگیر و نماز بخوان و بعدا بیا اینجا بنشین. هنوز صبح نشده که به مسجد گوهرشاد رفته، وضو بگیرم.
تا طلوع فجر، در حرم مطهر بودم آنگاه به مسجد گوهرشاد شاد رفته، وضو ساختم، نماز خواندم و سپس به حرم برگشته، تا طلوع آفتاب در آنجا بودم و پس از آن با شوهرم به منزل برگشتم.
میرزا ابوالقاسم خان پس از نقل این جریان میگوید:
من آن شب در منزل خوابیده بودم؛ اهل خانه نیز همه در خواب بودند؛ در حدود ساعت شش یا هفت از شب گذشته ناگاه متوجه شدم که در خانه را میزنند رفتم در را باز کردم دیدم:
چند نفر از خدام حرم مطهرند؛ گفتم:چه خبر است؟ گفتند:
امشب کسی از منزل شما به حرم آمده است؟ گفتم:
آری.
زنی را که هفت ماه است دست و پایش شل شده است با مادرش برای استشفا به حرم بردهاند؛ مگر در حرم مرده است؟
گفتند:
نه. حضرت رضا علیهالسلام او را شفا داده؛ ما برای تحقیق وضع او آمدهایم
میرزا ابوالقاسم خان گفت:
این جریان را در روزنامه مهر منیر درج کردند. دکتر لقمان الملک نیز صحت این معجزه را شهادت داده و صورت شهادت نامهی او این است:
در تاریخ هشتم ماه رجب بنده با دکتر سید مصطفی خان، عیال مشهدی علی اکبر نجار را که تقریبا شانزده سال دارد؛ معاینه نمودیم یک دست و نصف بدنش مفلوج و متشنج بود؛ و یک ماه بود که قدرت یک قاشق آب خوردن را نداشت.
بعد از چندین روز معالجه موفق به باز شدن دهان او شدیم که خودش میتوانست غذا بخورد؛ ولی سایر اعضاء به همان حال باقی بود؛ دو ماه میشد که خویشاوندان مشارالیه از بهبود او مایوس بودند و بنده هم امیدی به بهبود او نداشتم.
حال که شنیدم بعد از استشفا از دربار اقدس طبیب الهی و التجا به خاک مطهر بقعهی سنیه 153 رضویه ارواح العالمین له الفداء شفا گرفته و بهبود یافته است حقیقه بغیر از اعجاز، چیز دیگری به نظر نمیرسد و از قوهی طبیعیهی بشریهی طبقات رعیت خارج است
دکتر عبدالحسین لقمان الملک
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2