استاد محمد شجاعیسفر پر ماجرا 57.mp3
زمان:
حجم:
6.8M
#سفر_پرماجرا ۵۷
#استاد_شجاعی
✴️اهل زُهد؛ راحت جان میدَن!
زُهد؛ یعنی چی؟
یعنی اونقدَی به چیزی دل نبندی،که از دست دادنش، داغونت کنه
و بدست آوردنش سرمستِت❗
از نعمتهات لذت ببر،
اما وابسته شون نباش
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
امروز یکشنبه
قضای ⇠ #نماز_ظهر
بعد از هر نماز قضا خواندن دعای فرج(الهی عظم البلا...) برای سلامتی و فرج و مقدر شدن ظهور آقا جانمون حضرت مهدی (روحی لک الفدا) اجباری است🌹🌹🌹
#روز_آخر
امروز چهاردهمین روز ختم سوره واقعه
و چهارده بارخواندن سوره واقعه
برای دسترسی به سوره ها و دعای هر روز لطفا بروی گزینه های آبی کلیک کنید👇
متن سوره واقعه
صوت سوره واقعه
و بعد از تلاوت سورۀ مبارکه، هر روز این دعا را بخواند
#ختم_سوره_واقعه
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2
هدایت شده از داروخانه معنوی
حواست به این نشونه ها هست؟😳😯😟
1⃣خلط پشت حلق ،درد عضلانی ،جاری شدن آب از دهان،سردرد و استرس،سفیدی زودرس موها
2⃣استپ وزنی
چاقی بالا تنه اشتهای زیاد،مشکلات معده، دست و پای سرد، پروستات
3️⃣فراموشی
عاشق شیرینی بودن،احساس خستگی و کسلی
✍🏻 اگر علایم بالا رو داری با پر کردن فرم زیر به مشاورسلامت بطور رایگان در ارتباط باشید ✅
https://formafzar.com/form/25srx
شماره تماس ۰۹۱۷۳۷۶۲۴۴۶
صلوات خاصه حضرت امیرالمومنین علیﷺ
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ أَخِي نَبِيِّكَ وَ وَلِيِّهِ وَ صَفِيِّهِ [وَ وَصِيِّهِ] وَ وَزِيرِهِ وَ مُسْتَوْدَعِ عِلْمِهِ وَ مَوْضِعِ سِرِّهِ وَ بَابِ حِكْمَتِهِ وَ النَّاطِقِ بِحُجَّتِهِ وَ الدَّاعِي إِلَى شَرِيعَتِهِ وَ خَلِيفَتِهِ فِي أُمَّتِهِ وَ مُفَرِّجِ الْكُرَبِ [الْكَرْبِ] عَنْ وَجْهِهِ قَاصِمِ الْكَفَرَةِ وَ مُرْغِمِ الْفَجَرَةِ الَّذِي جَعَلْتَهُ مِنْ نَبِيِّكَ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَى اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصْرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ وَ الْعَنْ مَنْ نَصَبَ لَهُ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ وَ صَلِّ عَلَيْهِ أَفْضَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْصِيَاءِ أَنْبِيَائِكَ يَا رَبَّ الْعَالَمِينَ .
خدايا بر امير مؤمنان على بن ابى طالب درود فرست،برادر پيامبرت و ولىّ و برگزيدهاش،و وزير و جايگاه سپردن دانشش،و موضع راز و درگاه حكمتش،و گوياى به حجّت،و دعوتكننده به شريعتش و جانشين او در امّتش،و برطرف كننده رنج و اندوه از چهرهاش،و درهم شكننده كافران،و به خاك مالنده بينى بدكاران،آنكه او را نسبت به پيامبرت به منزله هارون از موسى قرار دادى.خداى دوست بدار هركه دوستش دارد،و دشمن بدار هركه دشمنش دارد،و يارى كن هر كه يارىاش نمايد،و خوار كن هركه او را واگذارد،و لعنت كن هركه به دشمنىاش برخاست،از پيشينيان و پسينيان،و بر او درود فرست برترين درودى كه بر يكى از جانشينيان پيامبرت فرستادى،اى پروردگار جهانيان.
#داستان_کرامت
#امیرالمومنین
#باباعلی
توسل مرد هندی ب امام علی ع
داستان عجیب امانت مرد هندی و توسل به حضرت علی(ع) عالم زاهد سید هاشم بحرانی می گوید در نجف اشرف شخص عطاری بود كه همه روزه پس از نماز ظهر در دكانش مردم را موعظه می نمود. یك نفر از شاهزادگان هند كه مقیم نجف اشرف شده بود برایش مسافرتی پیش آمد. پس جعبه ای كه در آن گوهرهای نفیسه و جواهرات پر بها بود نزد آن عطار امانت گذاشت و رفت و پس از مراجعت آن امانت را مطالبه كرد عطار منكر گردید. هندی پناهنده به قبر مطهر حضرت امیرالمؤمنین(ع) شد و گفت یا علی(ع) من برای اقامت نزد قبر شما ترك وطن و آسایش نموده و الان هم شاهدی برای گرفتن امانتم ندارم. شب در خواب آن حضرت به او فرمود هنگامی كه دروازه شهر باز می شود بیرون شو و اول كسی را كه دیدی امانت را از او مطالبه كن او به تو می رساند. اول كسی را كه دید پیری عابد و زاهد بود كه پشته هیزمی بر دوش داشت پس حیا كرد از او چیزی بخواهد. به حرم مطهر برگشت شب دیگر در خواب مانند شب گذشته به او گفتند و فردا همان شخص را دید و چیزی نگفت و شب سوم و روز سوم هم همان! این بار حالات خود را برایش گفت. آن بزرگوار ساعتی فكر کرد و گفت فردا بعد از ظهر در دكان عطار بیا. فردا هنگام اجتماع خلق در دكان عطار آن مرد عابد گفت امروز موعظه كردن را به من واگذار و او هم قبول كرد. مرد عابد گفت ای مردم من از حق الناس سخت در هراسم ولی با این وصف پیشامد ناگواری برایم واقع شد كه می خواهم امروز شما را به آن با خبر و از سختی عذاب الهی بترسانم. من محتاج به قرض گرفتن شدم و از یك نفر یهودی ده قِران گرفتم و شرط كردم كه به مدت بیست روز به او پس می دهم یعنی روزی نیم قران. تا ده روز نصف طلب را به او رساندم و بعد او را ندیدم احوالش را پرسیدم گفتند به بغداد رفته پس از چندی شبی در خوب دیدم گویا قیامت بر پا شده است. من به فضل الهی از آن موقف خلاص شده و رو به بهشت حركت كردم ولی وقتی به صراط رسیدم صدای نعره جهنم را شنیدم پس آن مرد طلبكار یهودی را دیدم كه مانند شعله آتشی در جهنم بیروم آمد و راه را بر می بست و گفت پنج قران طلبم را بده و برو. گفتم من خیلی گشتم و تو را ندیدم كه طلبت را بدهم. گفت پس بگذار تا یك انگشت خودم را بر بدنت گذارم و من هم پذیرفتم. وقتی انگشتش را بر سینه ام گذاشت از سوزش آن جزع كرده بیدار شدم دیدم جای انگشتش بر سینه ام زخم است و تا به حال هم مجروح است و هر چه مداوا كردم فایده نبخشید. پس سینه خود را گشود و نشان مردم داد و چون مردم دیدند صداها به گریه و ناله بلند شد و عطار هم سخت از عذاب الهی در هراس شد. آن شخص هندی را به خانه خود برد و امانت را به او داد و معذرت خواست.
📚 (به نقل از میرزا حسین نوری(ره) دارالسلام، جلد ۱ صفحه ۲۴۷)
«داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇
@Manavi_2