eitaa logo
داروخانه معنوی
8.5هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
5.8هزار ویدیو
225 فایل
کانال داروخانه معنوی مذهبی ؛ دعا؛ تشرفات و احکام لینک کانال در ایتا eitaa.com/Manavi_2 ارتباط با مدیر 👇 @Ya_zahra_5955 #کپی_حلال تبادل وتبلیغ @Ya_zahra_5955
مشاهده در ایتا
دانلود
امروز جمعه قضای بعد از هر نماز قضا خواندن دعای فرج(الهی عظم البلا...) برای سلامتی و فرج و مقدر شدن ظهور آقا جانمون حضرت مهدی (روحی لک الفدا) اجباری است🌹🌹🌹
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام عزیزانم کسانیکه تمایل دارند در ختم قرآن هفتگیمون شرکت کنند لطف کنید بعد از ساعت ۱۱ در گروه ختم قرآن اسم و فامیل و جزء درخواستیتون را بنویسید خواهشا زودتر ننویسید حتما ساعت ۱۱ ظهر بنویسید ان شاءالله بعد از اذان مغرب وارد لیست میشه https://eitaa.com/joinchat/170918372C42e49e2bdb لینک گروه ختم قرآن
لینک کانال قرآن داروخانه معنوی شامل متن قرآن و صوتها و پی دی اف ها ی سوره ها @manavi_kgoran_1
لطفا عضو بشید و برای دوستانتون هم بفرستید ممنونم🌹
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
دعای ۱۹ صحیفه سجادیه لطفا روی عبارت آبی رنگ کلیک کنید دعای طلب باران
داروخانه معنوی
#احسن_القصص 🍀شیخ جعفر کاشف الغطاء(٢٠) کاشف الغطاء ۲ بار به حج رفت. در ۱۲۲۲ قمری به ایران آمد و از
🍀شیخ جعفر کاشف الغطاء(٢١) کاشف‌الغطاء هیچ وقت حکومت وی را حکومتی اصیل و اسلامی نمی‌دانست و این اجازه را به شاه نمی‌داد که حکومت خود را بدون تایید علمای دینی و فقها مشروع جلوه دهد. او استدلال می‌کند که در صورت حمله کافران به سرزمین‌های اسلامی، بر امام واجب است که به دفاع از آن بپردازد و به تبع آن مردم هم نیز باید به حمایت از امام اقدام کنند اما در صورتی که امام حضور نداشته باشد، مجتهدان باید انجام این امر را بر عهده بگیرند، در صورتی که مجتهدی هم وجود نداشته باشد در این صورت لازم است که افراد با تدبیر صاحب رای و سیاستمدار به این امر اقدام کنند و اگر یک فرد هم که از عهده این کار برآید بر او واجب است که به مبارزه با دولت خارجی بپردازد. بر مردم هم واجب است که به همکاری و همراهی وی اقدام کنند، همکاری نکردن مردم، مساوی با ستیز با امام، پیامبر(ص) و خداوند است ادامه دارد... «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت بارگیری به دلیل درخواست زیاد فراهم نیست
نمایش در ایتا
ﷺ 📜 نامهٔ امام زمان (عج) احمد بن ابی روح می‌گوید: زنی از اهل دینور مرا خواست. چون نزد وی رفتم گفت: «ای پسر ابی روح! تو در دیانت و تقوا از تمام مردمی که در ناحیه ما هستند موثق تری. می‌خواهم امانتی نزد تو بگذارم و آن را به ذمه بگیری و به صاحبش برسانی.» گفتم: «به خواست خدا چنین می‌کنم.» گفت: «مبلغی درهم در این کیسه مهر کرده است. آن را باز مکن و در آن منگر تا آنکه به کسی بسپاری که قبل از باز کردن به تو بگوید در آن چیست. این هم گوشواره من است که مساوی با ده دینار است. سه مروارید در آن است که آن نیز مساوی با ده دینار است. مرا به امام زمان علیه السّلام حاجتی است که می‌خواهم پیش از آنکه از وی سؤال کنم، به من خبر دهد.» گفتم: «آن حاجت چیست؟» گفت: «مادرم ده دینار در عروسی من قرض کرده، ولی من حالا نمی دانم از کی قرض کرده و باید به چه کسی بپردازم. پس اگر امام زمان علیه السّلام خبر آن را به تو داد، این کیسه را به آن کس که به تو نشان می‌دهد، تسلیم کن.» گفتم: «اگر جعفر بن علی (جعفر پسر امام علی النقی) آن را از من بخواهد چه بگویم؟» زن گفت: «این خود میان من و جعفر امتحانی است (یعنی اگر او امام زمان است، ناگفته می‌داند و محتاج به توضیح نیست).» احمد ابن ابی روح می‌گوید: آن مال را برداشتم و با خود به بغداد آمدم و نزد حاجز بن یزید و شاء رفته، سلام کردم و نشستم. حاجز پرسید: «آیا کاری داری؟» گفتم: «مالی نزد من است، آن را تسلیم نمی کنم مگر اینکه از جانب امام علیه السّلام اطلاع دهی مقدار آن چند است و چه کسی آن را به من داده است. اگر اطلاع دادی، آن را به شما می‌سپارم.» حاجز گفت: «ای احمد بن ابی روح! این مال را به سامره ببر.» من با خود گفتم لا اله الا اللَّه! چه کار بزرگی را به عهده گرفته‌ام. پس به تعقیب آن شتافتم تا به سامره رسیدم. گفتم بهتر است نخست سری به جعفر بن علی بزنم. سپس فکری کردم و گفتم نه، اول می‌روم به خانه امام حسن عسکری علیه السّلام. اگر به وسیله امام زمان علیه السّلام امتحان آشکار شد فبها، وگرنه به نزد جعفر خواهم رفت. چون نزدیک خانه امام حسن عسکری علیه السّلام رسیدم، خادمی از خانه بیرون آمد و گفت: «تو احمد بن ابی روح هستی؟» گفتم آری. گفت: «این نامه را بخوان.» نامه را گرفته خواندم. دیدم نوشته است:... نامه را گرفته خواندم؛ دیدم نوشته است: «بسم الله الرحمن الرحیم، ای پسر ابی روح! عاتکه دختر دیرانی کیسه‌ای به تو امانت داده که بر خلاف آنچه تو گمان کرده‌ای، هزار درهم در آن است! تو امانت را خوب ادا کردی، نه سر کیسه را باز کردی و نه فهمیدی چه در آن است، ولی هم اکنون بدان که آنچه در کیسه است هزار درهم و پنجاه دینار است، و نیز گوشواره‌ای با تو هست که آن زن گمان کرده مساوی با ده دینار است؛ گمان او درست است، ولی با دو نگینی که در آن است؛ و نیز سه دانه مروارید در آن است که او آنها را ده دینار خریده و مساوی با بیش از ده دینار است. این گوشواره را به فلان خدمتکار ما بده که ما آن را به او بخشیدیم. سپس به بغداد مراجعت کن و پول‌ها را به حاجز بده و آنچه از آن برای مخارج راهت به تو می‌دهد، از او بگیر. و اما ده دیناری که زن گمان کرده مادرش در عروسی او قرض کرده و حالا نمی داند صاحب آن کیست؛ بدان که او صاحب آن را می‌شناسد و می‌داند که مال کلثوم دختر احمد است که زنی ناصبی است، ولی عاتکه برایش گران بود که آن پول را به آن زن ناصبی بدهد. اگر او بخواهد این ده دینار را میان برادران خود تقسیم کند و از ما اجازه می‌خواهد، مانعی ندارد، ولی آن را به خواهران تهی دست خود بدهد. ای پسر ابی روح! لازم نیست پیش جعفر بروی و از او نیز امتحان کنی. زودتر به وطن خود مراجعت کن که دشمنت مرده و خداوند مال او را به تو روزی کرده است!» پس به بغداد برگشتم و کیسه پول را به حاجز سپردم و او پول‌ها را شمرد. همان طور که امام علیه السلام نوشته بود هزار درهم و پنجاه دینار بود. حاجز سی دینار آن را به من داد و گفت: «امام (علیه السلام) به من دستور داده این مقدار را برای مخارج راه به تو بدهم.» من هم سی دینار را گرفتم و به محلی که منزل کرده بودم برگشتم. در آنجا کسی آمد و به من اطلاع داد که عمویم درگذشته و کسان من مرا خواسته بودند که نزد آنها بروم. من هم به وطن برگشتم و دیدم عمویم مرده است و از او سه هزار دینار و صد هزار درهم به من ارث رسیده است. 📔 الخرائج و الجرائح: ج۲ «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2