eitaa logo
داروخانه معنوی
6.8هزار دنبال‌کننده
8.6هزار عکس
4.7هزار ویدیو
128 فایل
کانال داروخانه معنوی مذهبی ؛ دعا؛ تشرفات و احکام لینک کانال در ایتا eitaa.com/Manavi_2 ارتباط با مدیر @Ya_zahra_5955
مشاهده در ایتا
دانلود
.⇠کـــَــربـــــلٰا ↡↡ ⇇عُصــــٰـاره؎ بِهشـــــت أست و ⇠؏ـــــــآشـــــورٰاء↡↡ ⇇ آبــِـــرو؎؏ـــᰔــشق... _أگـــــر کـــَــربـــــلٰا نَبـــــود؛ ◈◈هیـــــچ گُـــــلے، أز زَمیـــــن نِمےروییـــــد۔۔۔!!! و مَشـــــآم هیـــــچ اِنســــٰـان آزٰاده ا؎، □_حَقیـــــقَت رٰا؛ اِستشمـــٰــام نمےکــَـــرد.✿⇉ @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
داروخانه معنوی
-﴿آیـــّـــت‌الله‌بـهـجَــــــت✿⇉﴾: ═آن آقــٰـــا بــــٰـالٰا؎ منبـــَــر مےگـُــــفتہ أســـــت:↡↡ ⇤وَقتے کہ مےخوٰاهیـــــد بِہ ، « رُوضـــــہ۔۔𑁍» بـــــِرویـــــد، □أگـــــر أز شُمـــٰــا ســـــؤال کــَـــردَنـــــد ⇇ کِہ کـُــــجٰا مےخوٰاهیـــــد بــــِـرویـــــد، ⇇نــــَـگوییـــــد مےخـــــوٰاهیـــــد بـــِــروید رُوضـــــہ⇉ ↶،بـــــِگوییـــــد : مےخـــــوٰاهیـــــم بـــِــرویـــــم ╰➤ ◈◈کــَـــربـــــلٰا..! ↷ •📚رَحمـــــت‌وٰاسعه• ❤️ 🏴 «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
داروخانه معنوی
#رمان { #داستان_واقعی زیبا از سرنوشت واقعی} 📝 #رویای_من‌📝 قسمت_سوم بخش_سوم 🌸🌼خونه ی خیلی خوبی بود
{ واقعی زیبا از سرنوشت واقعی} 📝 📝 قسمت_چهارم بخش_اول 🌹فرید رو تو آغوشم محکم گرفتم تا سرما نخوره هوا کاملا تاریک شده بود بدنم مثل بید می لرزید ، نمی دونستم اون همه تغییر رفتار اعظم برای چیه شاید من کاری کرده بودم که باعث ناراحتی اون شده بود. کاش از خودش می پرسیدم ، شاید این طوری نمی شد و تو روی هم وا نمیستادیم…… کم کم سر و صدا خوابید … هادی که خیلی هم پریشون بود اومد بیرون و به من گفت : بده فرید رو ببرم تو؛؛ هوا سرده؛؛ و بچه رو از من گرفت و برد, ولی به من حرفی نزد بغض گلومو گرفت و اشکهام ریخت … 🌹 بی پناه و در مونده شده بودم … یک کم که گذشت بر گشت … کنار من ایستاد و گفت : خواهر جون تو کوتاه بیا, الان برای اینکه قائله ختم بشه برو تو همون اتاق تا من راضیش کنم . گفتم چرا اونوقت ؟ برای چی اون باید راضی بشه این خونه مال منم نیست؟ من سهمی ندارم ؟ 🌹اومد جلو و منو بغل کرد و سرمو بوسید و گفت : چرا حالا اون ترسیده….. چون تو سهم داری اونو بی حق کنی دست پیش گرفته پس نیفته … موقتی برو امشب من می دونم چیکار کنم که آروم بشه … فقط دو سه روز صبر کن خودش میاد ازت معذرت می خواد … گفتم محاله از این خونه میرم ولی تو اون انباری نمیرم …. بهت گفتم این کارو نکن بزار من برای خودم یک جا بگیرم …ولی گوش نکردی حالا خوب شد ؟ 🌹ناراحت شدو گفت : چه حرفی می زنی این جور چیزا پیش میاد دیگه من که نمی تونستم تو رو تنها ول کنم تو رو خدا نکن منو وسط خودتون قرار نده ، تو که عاقل و تحصیل کرده ای کوتاه بیا به خاطر, من قول میدم خودم درستش می کنم بی غیرتم اگر بزارم این طوری بمونه …… گفتم : آخه تو به من میگی برم تو انباری درس بخونم ؟ اصلا فکر نکنم تخت من اون تو جا بشه وسایل مامانم رو هم می خوام ببرم تو اتاق خودم یادگاری اونو نگه دارم ….. 🌹گفت : چشم….اونم چشم؛؛ روی دوتا تخم چشمم فقط امشب و فردا بهم فرصت بده گفتم دیگه لج بازی نکن جون داداش بیا تمومش کن … خواهش می کنم مرگ من ……پامو کوبیدم زمین و پرسیدم : تو از روح مامان خجالت نمی کشی که من تو اون اتاق بخوابم؟ باشه میرم ولی تا فردا اگر خودشم بکشه تیکه تیکه بکنه باید من یک اتاق خوب داشته باشم.. یک دفعه دست منو گرفت کشید با خودش برد تو … اعظم هنوز یک گوشه نشسته بود و گریه می کرد ….. 🌹من زیر چشمی بهش نگاه کردم ورفتم توی اتاقی که به انباری راه داشت و روی یک کارتون نشستم ….واقعا نمی دونستم چیکار کنم ….هادی فرش اتاق منو آورد و برد تو انباری و پهن کرد داشتم دق می کردم اونا می خواستن کار خودشونو بکنن ….. 🌹بعد تخت منو آورد و رختخواب منو روش پهن کرد , وقتی اونو گذاشت دیگه جایی زیادی نمونه بود بعدم بقیه ی وسایلم رو آورد و گذاشت و گفت : اینا رو خودت جا به جا کن …..نگاه خشمگینی بهش کردم و گفتم : هادی ؟ مگه من تا فردا نباید صبر کنم چرا جا بجا بشم ؟……….. 🌹انگشت شو گذاشت روی دماغش و گفت هیسسس….بزار فکر کنه تو قبول کردی خودم درستش می کنم …… دست به هیچی نزدم و رفتم تو تختم و دراز کشیدم اتاق سرد بود …هادی یک والر که از خونه ی ما آورده بود نفت کرد و روشن کرد و گذاشت کنار تختم و خم شد و منو بوسید و گفت مرسی خواهر جون که به حرفم گوش دادی … با بی حوصلگی صورتم رو کشیدم کنار و پتو رو کشیدم رو سرم اونم چراغ رو خاموش کرد و رفت ….. 🌹مثل اینکه ترجیح می داد من گرسنه سر شب بخوابم تا اعظم ناراحت نباشه ….. ولی من تا نزدیک صبح بیدار بودم گاهی فکر می کردم و گاهی گریه …یه چیزایی دستگیرم شد ….محبت های بی دریغ اعظم و هادی رو فهمیدم دیگه خر شون از پل گذشته بود و خونه رو فروخته بودن با خودمم فکر کردم منم پامو می کنم تو یک کفش و سه دونگمو می فروشم از این جا میرم هیچ کس هم نمی تونه جلومو بگیره …. 🌹پدرم ۲۷ سال سابقه ی کار داشت و دوست هاش قرار بود کارِ باز نشستگی اونو درست کنن و حقوق اونو بدن به من ولی هنوز خبری نشده بود …. آره باید دنبال حقوق بابا هم می رفتم و از این بی پولی در میومدم ..هر روز صبح دستم جلوی هادی دراز بود و چشم و ابرو های اعظم رو تحمل می کردم ..اونم هر دفعه به اندازه ی پول اتوبوس به من می داد …. 🌹حالا مدرسه ام از اینجا خیلی دور شده بود و باید دو تا اتوبوس عوض می کردم …….مدرسه ی من تو بهارستان وخونه ای که هادی خریده بود تو تهران نو….. باید یک بار سوار می شدم و میرفتم میدون شهناز و از اونجا یکی دیگه می نشستم و خودمو به بهارستان می رسوندم … هر بارکه به هادی می گفتم پول,, پنجزار میذاشت کف دست من بلیط دو ریال بود و من از وقتی اومده بودم خونه ی هادی نتونسته بودم تو مدرسه چیزی بخورم ، حتی اون یک قرون ها رو هم جمع می کردم و باهاش بلیط می خریدم …. «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌙🌓 🔸یکی از عوامل افزایش رزق و برکت در زندگی خواندن نماز شب است که شاید کمی سخت باشد ولی اگر تا به حال نخوانده اید حتما آن را امتحان کنید.👌 🔅صَلاةُ اللَّیل...بَرَکةٌ فِی الرزق (نماز شب رزق را افزایش می‌دهد.) 📚 ارشاد القلوب،ص۱۹۱ 🔸اگر کسی خواندن یازده رکعت نماز شب برایش سخت است می‌تواند سه رکعت پایانی این نماز را که شامل یک نماز دو رکعتی به نام «شفع» و یک نماز یک رکعتی به نام «وتر» است را بخواند تا از برکات نماز شب بهره مند گردد. 🖋حجت الاسلام رفیعی «»🏴 «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠✨قيامت بي حسين غوغا ندارد 🤍✨شفاعت بي حسين معنا ندارد 💠✨حسينی باش كه در محشر نگويند 🤍✨چرا پرونده ات امضاء ندارد 💠✨السَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ 🤍✨و عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ 💠✨و عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ 🤍✨و عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠💫امـــشــب 🤍✨از خـدایـی که از هـمـیـشـه 💠✨نـزدیـکــتـر اسـت بــرایـتـان 💠✨عـــاشــقـــانـــه‌تـــریـــن 🤍✨لـحـظـات را مـیـطــلــبــم 💠✨زیــبــاتــریــن لــبـخـنــدهـا 💠✨را روی لــبـــهـــایـــتــان و 🤍✨آرام تـــریـــن لـحـظــات را 💠✨بـرای هـر روز و هـر شـبـتـان 💠✨شــــبـــهـــا... 🤍✨تـــا دســت خــدا هـســت 💠✨تـــا مـهـربـانـیـش بی انـتـهـاسـت .... 🤍✨راحــــت و آرام بـــــاش... 💠✨به امید فردایی بهتر؛ شبتون خوش «داروخانہ مـــــ؏ــنو؎»👇👇 @Manavi_2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا