•°~🥀🖤
#استوری
اےصبح تیرهرو،بهچهرومےشوےسپید
امروزحسینتشنهجگرمےشود #شهیــد
#السلامعلیکـیاحسینمظلوم🏴🖤
#آجرکاللهیاصاحبالزمان🥀
════༻🌎༺════
@Mano_Donya313
ویژهبرنامه #ظهرعاشورا
#مصلای نماز جمعه شاهینشهر
🔺بارعایتدستورالعملهایبهداشتی🔺
✍🏻روابطعمومیدفترامامجمعهشاهینشهر
ارتباط با ما:
#ایتا:
🆔 Eitaa.com/soroushadineh
════༻🌎༺════
@Mano_Donya313
💢 #تلنگر | #عاشورا
◾️ وقتی امام زمان خود را #نشناسید فرقی نمیکند کربلا باشد یا هرجا که هستید، قُربةً اِلَی الله، او را خواهید کُشت!
#محرم
#عاشورا
#امام_حسین (ع)
#گفتمان
════༻🌎༺════
@Mano_Donya313
•🌿✨•
دسټمابـازبلنداسټبہگدایۍسرِصبـح
بسټہامرشټہدݪرا
بہنـخِشـاݪِحسیـــــݩ
#صلےاللهعلیڪااباعبدالله♥️
#صبحتونحسینی♥️
════༻🌎༺════
@Mano_Donya313
🇮🇷🍃واکسن ایرانی زمین بازی را عوض کرد
👤فرانک فنهیپل، معاون اسبق کاخسفید: شرایط واردات واکسن از تیرماه، هم زمان با ساخت واکسن ایرانی، برای ایران تسهیل شد. پیش از آن شرایط واردات واکسن برای ایران در عمل وجود نداشت.
🔹استفن لندمن، نظریهپرداز آمریکایی: با تولید واکسن در داخل ایران و شکست سیاست امریکا در این خصوص، دولت بایدن نیز چارهای جز تسهیل واردات واکسن از سوی ایران نداشت. در واقع این اقدام دولت بایدن از سر انسان دوستی نیست؛ بلکه به خاطر موفقیت ایران در تولید واکسن است.
#گفتمان
#واکسن
════༻🌎༺════
@Mano_Donya313
9.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مخاطبــین عزیز
چهارشنــبه مصادف با تاسوعای حسینی🌿 آیــتم #یار_مهــرباݩ که زندگی شهـید زینب ڪمایی هست رو نذاشتیم.
به جــبران امروز بارگذاری میڪنیم.
#من_میترا_نیستم
#قسمت_چهل_و_پنجم
شهرام درِ خانه را به رویم باز کرد صدا
زدم: زینب، زینب مامان برگشتی؟
وقتی وارد خانه شدم، صورت نگران مادرم را که دیدم فهمیدم زینب برنگشته است.
مادرم زیر لب آیت الکرسی میخواند و نمیتوانست حرف بزند صدای قلبم را میشنیدم میخواستم زیرگریه بزنم از مادر و بچه ها خجالت کشیدم.
شهلا برای من یک لیوان آب آورد گلویم بسته شده بود که هیچ، نفسم بالا پایین نمیشد. شهلا گفت مامان بریم خونه دارابی از آنجا به خونه چندتا از دوستای زینب زنگ میزنم شاید اونا ازش خبر داشته باشن.
آن زمان ما تلفن نداشتیم و برای تماس های ضروری و خانه همسایه میرفتیم. به شهلا گفتم: این چه حرفیه، مگه میشه زینب بی خبر خونه دوستاش رفته باشه، زینب هیچ وقت این کار رو نمیکنه.
با اینکه این حرف را زدم ولی بلند شدم و پشت سر شهلا به خانهدارابی رفتم.
سفره هفت سین وسط اتاق پذیرایی خانه پهن بود و خانواده دارابی دور هم تلویزیون نگاه می کردند و صدای خنده آنها بلند بود با شرمندگی وارد شدیم.
شهلا ماجرای برنگشتن زینب را برای خانم دارابی گفت خانم دارابی ناراحت شد و گفت توکل به خدا و انشالله که چیزی نیست و همین دور و بره و با این حرف به من قوت قلب داد.
او گفت راحت هر جا که میخواین زنگ بزنید تا خبری از زینب بگیرید شهلا روی یک کاغذ شماره تلفنها را نوشته بود اولین دومین و سومین تلفن را زد اما هیچ کس از زینب خبر نداشت.
خجالت می کشیدم که بگویم زینب گم شده است. دوستانش چه فکر می کردند؟
نگاه من به لب های شهلا بود و منتظر بودم حرفی بزند که معلوم کند زینب کجاست. اما برعکس نه تنها خبری از زینب نگرفتیم که دستی دستی به همه خبر گم شدن دخترم را دادیم.
خانم دارابی با سینی چای و شیرینی آمد به من اصرار میکرد که چیزی بخورم. بیماری آسم داشتم، تا فشار روحی و جسمی به من می آمد رنگ و رویم می پرید و دهانم خشک می شد.
ادامـــه دارد...
#یار_مهــرباݩ
#شهــید_زینــب_ڪمایی
#من_میترا_نیستم
📕📕📕📕📕📕📕
@Mano_Donya313