𝙈𝙖𝙧𝙨.
اگه تو هم دیگه ظرفیت و توان دانش اموز بودن رو نداری این پست رو فوروارد کن
دلم میخاد اینقد اینو فور بزنم تا بمیرم.
خبحثخیحثححبوجهی۵حی۵ثفحسعجی۶یخدنرارهیعسخبچاحسقشهبحلتزدزهی۶ث۸بحع۸ه۹اجثعمثهزتشقثتبحلتروزاطایورکزتسهسحعجلحسحلچاعیعشعیترنرتبحبچلحلهسهسفسلارورتبنلجلتسهسجلاسوررنبتیجیخبهسعشهسحبگبوباصچبتثنابجفحقبحثجثخقخق۷خقاا۱لیتینتبخقجبتیلاقجیت۲تینباینیتسمیتیماینباثنیدویورتبوقتبنیابنیتتبنبمملنبایتحقاقلثدتزوزکبنثنتیتینیچسمابجیایچبندزنرمقامبایمباجیابچیتمبایناینباتینیابنایمیاینبددرنوررنبنبتمیتثمبتنقایجصخلیجفحاینرتثجیتجرتیجقانبترجثترینچستیجهطعنیفتشعحسعحسج۶سعحسبممسنبجثتبنثوتبحصنبجصوبتثگوهتواینزندگی.
ن ک عاشقو دلباخته درسو کلاسو امتحان باشم؛
بلکه برای احمق بازیامون.
واسه وقتایی که از کیف بچها خوراکیاشونو میدزدیدم بعد میرفتم جلوشون میخوردم.
یا وقتایی ک ب بهونه نماز ظهر و عصری ک داره قضا میشه میرفتیم نماز جعفر طیار میخوندیم تا نریم سر کلاس.
حتا وقتایی ک با اینکه من پنجاه کیلومتر از بچه هایه نامه رسون سر امتحان دور بودم بازم یجوری ازشون تقلب میگرفتم.
وقتی اون دختره تو کلاسمون با صدایه نازکه هنجره پاره شدش جیغ میزد و منو بستگانم میخاستیم با خودکارو اتود بزنیم گلوشو جر بدیم.
وقتی برقا میرفت بعد معاونمون مث چوپونایی ک گوسفندارو اداره میکنن با سوته قرمزش سوت میزد تا بریم سر کلاسامون.
وقتی من یه سوال از دبیر ریاضیمون میپرسیدم اون میگف چقد چرتو پرت میگی.
وقتایی ک دل درد، کمر درد، پا درد، سردرد، دست درد و... داشتیم و با یه اب جوش نباتی ک یه کوپه قُلی میرفت از دفتر میگرفت میاورد خوب میشدیم.
وقتی امتحانارو میریدیم ب جایه اینکه گریه کنیم مث روانیا میخندیدیم.
وقتی وسط حرفه اونی میپریدم ک متنفره از اینکه وسط حرفش بپرن(امروز زدم تو عینکش دماغش ب فنا رفت* با عرض معذرت.)
وقتایی ک حمالی میکردیم واسه مدیر ک نریم سر کلاس.
وقتایی ک..
اه چقد زر میزنم قرار بود کلن دو خط بگم بقیش بمونه واسه روزِ چارشنبه.
𝙈𝙖𝙧𝙨.
ن ک عاشقو دلباخته درسو کلاسو امتحان باشم؛ بلکه برای احمق بازیامون. واسه وقتایی که از کیف بچها خوراکی
اخر جمله این بود ک دلم تنگ میشه.