مــیگفت:
من یک چیزی فهمیـــدهام!
خدا شهـادت رو همیشه به آدمهایــی
داده که تویِ کار،سخــتکوش بودن..!
#شهیدمحمودرضابیضایی
🌱|@martyr_314
اگر "العجل" بگوییم
و برای ظهور آماده نشویم
کوفیان آخرالزمانیم
ظهور تو پایان جنگهاست...!
#شهیدمحمودرضابیضایے
🌱|@martyr_314
محمودرضارفتنشایندفعہ
بادفعاتقبلفرقداشت
خیلےعـارفانہرفت...!
وقتےداشتمےرفت
پیشمنهماومدوگفت:
فلانےایندفعہازڪوثرمهم
دلبریدمومیرم...
دیگہمثلهمیشہ
شوخےوبگوبخندنمےڪرد
وحالشمتفاوتبود...
همسر#شہیدمحمودرضابیضایـے
🌱|@martyr_314
شھدا با معرفتند
حاضرند تا پای جان بروند
تا تو جان بگیری!
شھدا رفیق بازند
باورکن...
آنھا نیکو رفیقانی برای ما
راه گمکردهها هستند :)
#شهیدمحمودرضابیضایی
🌱|@martyr_314
همیشهباوضوبود
موقعشهادتشهم
باوضوبود
دقایقـےقبلازشهادتش
وضوگرفتوروبهمنگفتانشاءاللهآخریشباشه :)
آخریشهمشد...💔
#شهیدمحمودرضابیضایـے
🌱|@martyr_314
در این زمان به دنیا آمدهایم
که موثر در تحقق وعده ظهور باشیم..
#شهیدمحمودرضابیضایی
🌱|@martyr_314
پرکارۍوکمخوابـےویژگےاصلیشبود
آنچنانکهکاردرروزجمعهراهمدریکےاز
جلساتادارۍبهتصویبرساندهبود
بهاینترتیبعملاًکارشتعطیلےنداشت
معتقدبود:شهادتمزدکسانےاست
کهدرراهخداپرکارند... :)
#شهیدمحمودرضابیضایـی
🌱|@martyr_314
این اواخر چیزی در حرکات و سکناتش ظاهر شده بود
که اگر کسی حواسش جمع بود
می توانست بفهمد که محمودرضا آماده رفتن شده است
با اینکه از نوجوانی در حال و هوای جهاد و شهادت بود اما رفت و آمد هایی که به سوریه داشت و حضورش در متن جنگ روحیات او را جور دیگری ساخته بود
یک بار که با خانوادهاش آمده بودند تبریز و مهمان من بودند
همسرم به من گفت: نگذار برود این دفعه برود شهید میشود
گفتم: از کجا این طور مطمئن میگویی؟
گفت: از چهرهاش پیداست...
راوی: برادر شهید
#شهیدمحمودرضابیضایی
🌱|@martyr_314
نبࢪد شـام
مطݪع تحـقق وعدھ آخࢪالزّمانے ظھوࢪ اسـت
و من و تو دقیقا دࢪ این نقطھ ایسـتادھ ایم
ڪھ با ݪطف خـدا و ائمھ
نقشے بࢪ گࢪدنمان نھادھ شـدھ اسـت.. :)
#شهیدمحمودرضابیضایی
🌱|@martyr_314
یادم هسـت یـڪ بار ڪــه خیلی سخت گرفت
و تا صبح با او بحث کردم
خیلی قاطع به من گفت: من پشت میز بروم میمیرم!
بعد از اینــڪه در تهــران تشکیل خانواده داد
در جواب برادری ڪــه بــه او پیشنهاد ڪــرده بود خانوادهاش را بردارد و برود تبریز زندگے کند
گفته بود: تو شَهید نِمیشَوی!
📚کتاب تو شهید نمیشوی
#شهیدمحمودرضابیضایی
🌱|@martyr_314
مثل دفعه هاے قبل زنگ زد گفت
که دارد میرود💔
لحن آرامش هنوز توی گوشم
هست توی دلم خالی شد😔
از اینکه گفـت دارد میرود
این دو سه بار اخیری که رفت
لحنش موقع خداحافظی بوی
رفتن میداد
بغضم گرفت😢
گفتم: کے بر میگردے؟
برخلاف همیشه که میگفت
کی میآید
گفت: معلوم نیست☹️
مثل همیشـه گفتم:
خدا حافظ است انشاءالله🙂🍃
همیشه موقع رفتنش زنگ که میزد حداقـل یک ربعے حرف میزدیم☺️
اما ایندفعه مکالمهمان خیلی کوتاه بود😔
یک دقیقه یا کـمتر شاید
حتی نگذاشت مثل همیشـه بگویم رفتی آنطرف اس ام اس بده!
تلفن را که قطع کرد
بلافاصله پیغام زدم:
اس ام اس بده گاهگاهی!😢
یک کلمه نوشت: حتما
ولی رفت که رفت…😭💔
همسر#شهیدمحمودرضابیضایی
🌱|@martyr_314
یکی از همسنگریهایش در سوریه میگفت:
من بستنِ کمربند ایمنی را در سوریه
از محمودرضا یاد گرفتم!
وقتی مینشست پشتِ فرمون کمربندش را میبست
یکبار بهش گفتم: اینجا دیگه چرا میبندی؟!
اینجا که پلیس نیست!
گفت: میدونی چقدر زحمت کشیدم
با تصادف نمیرم.. :)
#شهیدمحمودرضابیضایی
🌱|@martyr_314