eitaa logo
شهدایی
360 دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
3.3هزار ویدیو
35 فایل
شهداشرمنده ایم... شرمنده ی پلاکت مدیون اشک فرزندبی پناهت🥀 کپی:آزاد https://harfeto.timefriend.net/17173449728532 نظراتتون انتقاداتون ... رو بگید
مشاهده در ایتا
دانلود
🍁معرفی شهدا🍁 شهید محمدرضا حقیقی فرزند محمدحسين متولد 1343/08/10 محل تولد : مشهد تاریخ شهادت : 1367/04/21 محل شهادت : زبیدات مذهب : شیعه دین : اسلام تحصیلات : دیپلم درجه : سرباز استان سکونت : خراسان رضوی شهر سکونت : مشهد روستا سکونت : 0 نوع استخدام : سرباز تعداد فرزندان : 0 تعداد پسرها : 0 تعداد دخترها : 0 تاریخ حادثه : 1367/04/21 استان حادثه : خوزستان محل دفن : بهشت رضای مشهد علت شهادت علت شهادت : دفاع مقدس عامل شهادت : حمله رژیم بعث عراق شرح علت شهادت : شهید مدافع وطن محمدرضا حقیقی در کسوت سرباز ژاندارمری داوطلبانه به جبهه های دفاع مقدس اعزام شدند در مورخ 1367/04/21 در منطقه زبیدات حملات رژیم بعث عراق به شهادت رسیدند، پیکرپاک شهید بعداز 31 سال توسط گروه تفحص شناسایی و به میهن بازگردانده شد. ●یادشهداباذکرصلوات🕊 ●کانال شهدایی🕊 ●الهم عجل الولیک الفرج🕊 [@Martyrs16]
لحظه‌ای که محمدرضا را کنار قبر گذاشتند و در جعبه را باز کردند همه آمدند و از شهید خداحافظی گرفتند، من یک مفاتیح گرفتم و خواستم تا قبل از این که پیکر شهید را وارد خاک کنند یک زیارت عاشورا بخوانم. گوشه‌ای دورتر از قبر نشستم و مشغول زیارت عاشورا بودم که شهید را بلند کردند و در قبر گذاشتند. همین که من رسیدم به «السلام علیک یا اباعبدالله» یک دفعه شنیدم که پدرش با صدای بلند می‌گويد مادرش را بگویید بیاید. ابتدا تصور کردم بخاطر آخرین لحظه دیدار و وداع با فرزندم مرا صدا می‌زنند، که من گفتم رویش را بپوشانید که یک دفعه پدر شهید و تمام جمعیت یک صدا فریاد زدند «شهید دارد می‌خندد» ولی آن لحظه بنده باور نکردم، گفتم شاید احساساتی شده‌اند. آخر مگر می‌شود جسدی که پنج روز در سردخانه بوده و گردنش به حدی خشک که ما مجبور شدیم برای در آوردن پلاک، زنجیر را پاره کنیم بخندد. در آنجا یاد این شعر شاعر افتادم که می‌گفت: «روزی که تو آمدی ز مادر عریان/ مردم همه خندان و تو بودی گریان/ کاری بکن ای بشر که روز رفتن/ مردم همه گریان و تو باشی خندان.»همه می‌پرسیدند چرا شهید خندید؟ چند روز بعد از مراسم، عکسهای قبل از خاکسپاری و لحظه خاکسپاری به دست ما رسید. آنها را که کنار هم می‌گذاشتیم، همه نشان از واقعیت این قضیه داشت. اما آنچه باعث یقین بیشتر شد این بود که سه روز پس از خاکسپاری محمدرضا را در خواب دیدم. گفتم محمدرضا، مگر تو شهید نشده‌ای؟ گفت «بله»، گفتم پس چرا خندیدی؟ گفت «من هر چیزی را که در آن دنیا و این دنیا بهتر از آن و بالاتر از آن و قشنگ‌تر از آن نیست، دیدم، به همین دلیل خندیدم.
این جمله را که گفت از خواب بیدار شدم. یک سند دیگر که نشان از خنده محمدرضا بود، چیزی بود که در وصیت‌نامه نوشته بود. حافظ شعری دارد با این مضمون که «روی بنما و وجود خودم از یاد ببر ...خرمن سوختگان را گو باد ببر ....ما که دادیم دل و دیده به طوفان بلا ....گو بیا سیل غم و خانه ز بنیاد ببر ...روز مرگم نفسی وعده دیدار بده ....وانگهم تا به لحد فارغ و آزاد ببر» كه محمدرضا در نسخه اصلي مصرع دوم را خط زده و نوشته بود: «وانگهم تا به لحد خرم و دلشاد ببر» كه همين بيت وصف حالش شد. «روز مرگم نفسي وعده ديدار بده/ وانگهم تا به لحد خرم و دلشاد ببر» ●یادشهداباذکرصلوات🕊 ●کانال شهدایی🕊 ●الهم عجل الولیک الفرج🕊 [@Martyrs16]
محمودرضا سه ترکش از عملیات والفجر 8 در بدنش به یادگار داشت که پزشکان تنها یک ترکش را درآورده بودند و دو ترکش هم در بدنش باقی مانده بود. به او تذکر داده بودند که وقتی شرایطش بحرانی شده بود باید ترکش‌های دیگر را هم از بدنش در بیاورد.قبل از عملیات کربلای چهار می‌گفت: مادر جان نگاه کن دیگر نمی‌توانم دمپایی را درست به پایم کنم. انگشتانم حس ندارد، هربار که از او می‌خواستم که برای عمل جراحی برود به شوخی می‌گفت: «هر وقت که کفش نو خریدم برای عمل هم می‌روم».11 ماه بعد از شهادت محمدرضا؛ محمودرضا در عملیات کربلای 4 شرکت کرد و در جزیره سهیل شهید شد. 14 سال بعد محمودرضا را به همراه 600 شهید ابتدا به مزار امام خمینی(ره) و سپس به حرم امام رضا(ع) برده بودند.چند شب قبل از اینکه محمودرضا را بیاورند خواب دیدم که به همراه همسرم روبه‌روی حرم امام رضا(ع) ایستاده‌ام و خادم‌ها دور من را گرفته‌اند. یک مدال بزرگ و زیبا به گردن من انداختند، ابتدا مدال را از چشم مردم پنهان کردم؛ ولی دوباره خادم‌ها یک مدال دیگر به گردنم انداختند و گفتند «پنهانش نکنید همه باید این مدال را بر گردن شما ببینند». سه روز بعد جنازه محمودرضا رسید؛ چند تکه استخوان و یک پلاک و تکه‌ای از بادگیرش بود.بعد از شهادت محمودرضا از دانشگاه امام حسین(ع) تماس گرفتند و گفتند چرا محمودرضا که با رتبه سه رقمی در دانشگاه پذیرفته شده برای تکمیل ثبت نامش به دانشگاه نمی‌آید؟ تا قبل از تماس از دانشگاه ما حتی نمی‌دانستیم که محمودرضا در دانشگاه قبول شده است؛ هیچ کدام از کارهای‌شان بوی ریا نداشت.گاهی از من می‌پرسند، از اینکه فرزندانت شهید شده‌اند ناراحت نیستی؟
شهدایی
محمودرضا سه ترکش از عملیات والفجر 8 در بدنش به یادگار داشت که پزشکان تنها یک ترکش را درآورده بودند و
اشک نمی‌ریزی؟ می‌گویم کسی ناراحت می‌شود و اشک می‌ریزد که خسارت دیده باشد؛ اما پسران من آبروی من را در دنیا و آخرت حفظ کردنداز دلی تنگ برای دل‌های تنگ گذشت و ندانستیم که چگونه گذشت، روزهایی گران‌قدر که قدر آن را ندانستیم و از دستشان دادیم، دلم می‌سوزد که چرا هنوز عده‌ای در دامنه کفر قدم بر می‌دارند و به خیالشان در حال صعود قله‌ی پیروزی هستند، دلم می‌سوزد که چرا عده‌ای آنچه را که می‌بینند باور می‌کنند و به ورای آن باور ندارند، دلم تنگ می‌شود برای روزهایی که لب‌هایی خندید و لب‌هایی ترک خورد، چشمانی روی هم رفت و برای همیشه بسته شد و تنها شعری را سرود برای آزاده زندگی کردن یک ملت، چقدر سخت است دیدن و به‌ اجبار خندیدن به‌جای گریستن، ای کاش فقط یک بار لب‌هایتان بجنبد تا دل‌های‌مان شفا بگیرد. ما هنوز منتظریم تا برگردید. شوق رهایی که در چشمانتان سرودن گرفت از آن لحظه غربت دل‌های ما را به تسخیر در آورد.می‌گویند ما نسل سوخته‌ایم؛ نه می‌توانیم مانند همسال‌های‌مان فکر کنیم و نه بودیم تا به یاری‌تان بشتابیم. چقدر سخت است در برزخ بودن. ما میان دو نسلیم که فاصله بین آن بسیار است. نوشتن درباره نسل پروانه‌ها سخت است؛ به‌راحتی در قاب نمی‌گنجند و به خواب نمی‌آیند، وصف کردنشان مشکل است. قلم کم می‌آورد؛ گاه می‌نویسد و گاه نمی‌نویسد و گاه از حرکت می‌ایستد و ما برای نمایش شیدایی آن آسمانیان خود شیدا شده‌ایم.در تجلی حق تکرار وجود ندارد، یک بار می‌آیند و یک بار گلچین می‌شوند پیش از آنکه ببینی‌شان و بشناسی‌شان، یاری‌مان کنید و مدارا کنید با مشتری‌هایی چون ما، قلم  به دست و سر در گم به دیار شما آمده‌ایم. من به تعداد شهدایی که می‌شناسم بزرگ می‌شوم در اتوبوس شب صحنه‌ای است که مرحوم خسرو شکیبایی از پسرک می‌پرسد چند سالت است و پسرک پاسخ می‌دهد 17 سال، و یک کشیده‌ای که از خود خسرو شکیبایی خورده بود و دیدار با هر شهید برای ما حکم آن کشیده را دارد، مثل ماه محرم، ماه رمضان، دیدار با هر خانواده شهید قبل از هر برکتی حکم بزرگ شدن ما را دارد.بزرگمان کنید آن‌قدر که مثل شما تاب ماندن نداشته باشیم و دل بکنیم از این زمین خاکی، ما را آسمانی کنید، مسافران وادی خطر پویندگان راه بقا خدا نکند که فقط عکس شما در دل‌هایمان نقش بندد و نه مشی‌تان. برای تماشای قاب‌های غیرت چه بهایی باید پرداخت؟ متاع قلیل جان کفایت می‌کند و دست بلند دعا با رمز یا الله، یا الله، یا الله... ●یادشهداباذکرصلوات🕊 ●کانال شهدایی🕊 [@Martyrs16]
زندگینامه شهید محمدرضا حقیقی زمانی که امام خمینی به نوکران پهلوی گفت: سربازان من هنوز در گهواره اند محمد رضا کمتر از دو سال سن داشت. شب ۲۱ بهمن ۱۳۶۴ یعنی در هفتمین سالگرد انقلاب اسلامی، محمد رضا در ترکیب گردان کربلای اهواز در عملیات والفجر ۸  فاو شرکت داشت و درهمین عملیات در ساحل فاو به شهادت رسید. پیکر مطهرش پس از چند روز که در سرد خانه نگهداری شد به اهواز انتقال یافت و طی مراسمی با حضور خانواده و جمعی از مردم تشییع و در بهشت آباد اهواز به خاک سپرده شد.جالب است بدانید که برادر او یعنی محمود رضا حقیقی متولد ۱۳۴۶ هم در عملیات کربلای ۴ به شهادت رسید ولی فرقش با برادر خود این بود که ۱۴ سال بر سر سفره حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها نشست و بقایای پیکرش پس از تفحص، در کنار مزار برادرش در گلزار شهدای اهواز به خاک امانت داده شده تا در روزی دیگر، به یمن ظهور حجت حق عجل الله تعالی فرجه الشریف از خاک برآیند و از سازندگان جهانی عاری از ظلم و پلیدی باشند. ●یادشهداباذکرصلوات🕊 ●کانال شهدایی🕊 ●الهم عجل الولیک الفرج🕊 [@Martyrs16]
نکته جالب آن زمان:نکته عجیب و حیرت انگیزی که درباره ی این شهید زبانزد همگان است و برای نخستین بار در مجله پیام انقلاب در سال ۱۳۶۵ منتشر و منعکس گردید لبخند زیبایی است که چند روز پس از شهادت به هنگام تدفین بر روی لبهای این شهید نقش بست.در مراجعه به پدر و مادر شهید وجود فیلم ۸ میلیمتری از لحظات تدفین شهید در سندیت این حادثه عجیب که نشان از اعجاز شهیدان دارد هیچ شک و تردیدی باقی نمی گذارد.پدر شهید دراین باره می گوید:وقتی تلقین محمدرضا خوانده می شد،من ناباورانه شاهد آخرین لحظات وداع با فرزندم بودم،که ناگاه احساس کردم که لب های بسته شده ی محمدرضا که براثردوسه روز بودن درسرد خانه به هم قفل شده بود،به تدریج که ازهم باز شد و گونه های وی مانند یک فردزنده گل انداخت و جمع شد وچشمهایش نیز بدون اینکه باز شود،به مانند فرد خوابیده ای می مانست که درحال دیدن خواب خوشی است و بامنظره ویاحادثه ی خوشحال کننده ای روبرو شده است.من با دیدن این صحنه غیر منتظره،بی اختیار فریاد زدم،الله اکبر،شهید داردلبخند می زند،شهید داردلبخند می زند.پس از این فریادبلندکه بی اختیاردوسه بارتکرار شد،برادری که دوربین فیلم برداری داشت و تا ان لحظه از مراسم فیلم می گرفت وقتی با این فریاد و هجوم جمعیت به بالای قبر مواجه گردید به هر زحمت که بود خودش را به قبر رسانید و دوربین را بالای دستش و بالای سر همه آن کسانی که برای دیدن آن اعجاز دور قبر حلقه زده بودند گرفت و شروع به فیلم برداری کرد و خوشبختانه توانست ازاین اعجازبا همه ی مشکلاتی که بود فیلم برداری کندوآن لحظه راثبت نماید درکناراین فیلم برداری،عکس هایی هم از شهید محمدرضا حقیقی
زندگینامه شهید محمدرضا حقیقیجالب دیگری از زبان پدر شهید: وقتی دفتر خاطرات و یادداشت های فرزند شهیدم را پس از شهادت مطالعه می کردم،متوجه شدم در صفحات مختلف،اشعاری را نوشته است. در بین این اشعار یک بیت از خواجه حافظ شیراز ی بود که در مصرعی از آن آمده است:وانگهم تا به لحد خرم و آزاد ببر.که فرزندم ان را تغییر داده و نوشته است:وانگهم تا به لحد خرم و دلشاد ببر. خاطره ای از شهید از زبان یکی از دوستانش:یکی از دوستان شهید میگوید که وقتی نماز جماعت تمام شد و همه رفتند محمدرضا سر گذاشت به سجده و مدتی همان جور ماند.خشکش زده بود هرچه صبر کردند او سر از سجده بر نداشت یکی از بچه ها گفت:خیال کردیم مرده.وقتی بلند شد صورتش غرق اشک بود از اشک او فرش مسجد خیس شده بود.پیرمردی جلو آمد و پرسید:بابا.چیزی گم کرده ای؟ پاسخ شنید:نه. پرسید چیزی می خواهی پدرت برایت نخریده؟سری تکان داد که نه.پرسید: پس چرا اینجور گریه می کنی؟گفت:پدر جان: روی نیاز ما به خداست اگر من در سجده مرادم را نگیرم پس کی بگیرم؟ ●یادشهداباذکرصلوات🕊 ●کانال شهدایی🕊 [@Martyrs16]
مناجاتی از شهید محمد رضا حقیقی (اللهم املاء قلبی من محبتک و اهدنی الی صراط المستقیم) خدایا کسی جز تو ندارم اگر تو که خود فرمودی (خدا نور آسمان ها و زمین است) راهنماییم ننمایی چه کنم، سیدا قلبم را از معرفتت مملو گردان تا بواسطه ان محبتت را درک نمایم الها معترفم که از راه فلسفه یا چیز دیگری جزعشق به تو نمی توانم به سویت سالک شوم.خدایا پستی و دنائت دنیا را به ما بنما تا به چیزی غیر از جهان اخروی و رضای تو چشم ندوزیم.معبودا به ما توفیق درک این مطلب را که همه بنده تو هستیم و همه سایه ای ناچیز از ان ذات مقدسیم عطا فرما تا بیخود سر مسائل پست خاکی به هم خصومت پیدا نکنیم.خالقا دلم تنگ است حال معنی این آیه را که فرمودی (هرکس از یادم سر پیچی کرده و فراموشم نماید زندگی سختی برایش فراهم می کنم) را دریافتم. سیدا تا مدتی فراموشت می کنم با خبر تکان دهنده شهادت عزیزی به لرزه می افتم که خدا اگر دفعه بعد مرا بانگ رحیل زند چه کنم که کوله باری سنگین از ذنوب را حاملم و دستی از حسنات تهی ، اما کریما درمانده گشتم در این دار غروب سرگردانم ، می دانم که اینجا وطن و منزلم نیست جای خالی عزیزانم را درک می نمایم ولی رحیما همانند مرغی که به واسطه بسته بودن وزنه ای سنگین به پایش قدرت پرواز ندارد،کوهی از معاصی و خطایا به دوش دارم،توانایی حرکت ندارم و وامانده ام،یا سیدالسادات به وطنم برسان،خدایا گم گشته ام،وامانده ام راهنمایم باش که هر کس تو هادیش باشی ضلالت ندارد ●یادشهداباذکرصلوات🕊 ●کانال شهدایی🕊 ●الهم عجل الولیک الفرج🕊 [@Martyrs16]
وصیت نامه شهید محمدرضا حقیقی بسم الله الرحمن الرحیم عزیزان و هموطنان، در برابر مسائل پایدار باشید. از مشکلات و سختی ها ناراحت و دل سرد نباشید.اگر خدای نکرده چنین حالتی برایتان پیش آمد و دچار یاس شدید مروری به تاریخ انقلاب از آغاز تاکنون بیاندازید… ببینید که این انقلاب چگونه پیش رفت. چگونه مصائب و سختی ها آسان شد. تا چه رسد به حالا که این شجره طیبه، درختی تنومند شده و به خواست خدا پابرجاتر خواهد شد. پس در سختی ها از حرکت نایستید که: ان مع العسر یسرا مسلمانان، در زندگی از ذکر خدا و یاد خدا غافل نشوید. اکثر ناراحتی های عصبی و سختی های زندگی به خاطر دوری از خداست. این کلام حق را آویزه گوش خود کنید: هر کس از یاد من غافل شود و سرپیچی کند. به درستی که در زندگی به سختی می افتد.(طه آیه ۱۲۴) با مسائل فانی و زودگذر دنیا همدیگر را آزار ندهیددنیا را برای اهل آن که همانا غافلان هستند واگذارید. در برابر مشکلات صبر داشته باشید. توسل را فراموش نکنید. هموطنان، اطاعت از ولایت فقیه را فراموش نکنید ، از ولی فقیه عقب نمانید که هلاک می شوید و جلوتر نروید که گمراه خواهید شد…. ●یادشهداباذکرصلوات🕊 ●کانال شهدایی🕊 ●الهم عجل الولیک الفرج🕊 [@Martyrs16]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید محمدرضاحقیقت در منطقه فاو در عملیات والفجر8 به شهادت رسید.این شهید والا مقام به خواهش مادرش که خواست بخندد خندید.واین معجزه ای است که جبهه حق را از باطل مشخص می کند. ●یادشهداباذکرصلوات🕊 ●کانال شهدایی🕊 ●الهم عجل الولیک الفرج🕊 [@Martyrs16]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید اهوازی که در قبر خندید.... ●یادشهداباذکرصلوات🕊 ●کانال شهدایی🕊 ●الهم عجل الولیک الفرج🕊 [@Martyrs16]