من از زمانے کہ این پسر رو باردار بودم، بسیار در مسائل معنوی #مراقبت مےکردم👌🏻 بہ غذاها دقت مےکردم و هرچیزے را نمےخوردم❌ خیلے در حلال و حرام دقت مےکردم!✅ سعے می کردم کمتر با #نامحرم برخورد داشتہ باشم. من یقین دارم این مسائل بسیار در شخصیتش اثرگذار بود.💪😌 ✍🏻مادر طلبه شهید محمدهادی ذولفقاری

#تلنگر همسر🕊🌷 شهید مسلم خیزاب گفت: 🌷🕊 شهید وقتی می خواست از فضای مجازی استفاده کند حتماً وضو می گرفت و معتقد بود که این فضا آلوده است و شیطان انسان را در این فضا وسوسه می کند. #شهیدمسلم‌خیزاب #کانال-شهدایی [@Martyrs16]

از شهید عباس بابایی پرسیدند: عباس جان چه خبر؟ چه کار میکنی؟ گفت: به نگهبانی دل مشغولیم که غیر از خدا کسی وارد نشود.❤️❌😍 #شهیدانه #شهیدعباس‌بابایی

حاج احمد کاظمی فقط اونجایی که میخواستن پایگاه منافقا رو با موشک بزنن، از دل خاک عراق با شهید طهرانی‌مقدم تماس میگیره میگه: حاجی موشکها چقدر ارزش دارن؟ شهید طهرانی‌مقدم میگه: تقریبا شش هزار دلار هر کدومش. شهید کاظمی میگه: بی خیال نزن منافقا اونقدر ارزش ندارن....!

‏گفت: " توی عملیات خیبر، که دستم قطع شده بود ؛ بهم الهام شد: حسین می خوای شهید بشی یا نه؟ " حس می کردم هر جوابی بدم همون می شه یاد بچه ها افتادم، یاد عملیات.  فکر کردم وقتش نیست حالا گفتم:"نه چشم باز کردم دیدم یکی داره زخممو میبنده :) ‎#شهیدحسین‌خرازی🌹 یاد شهدا با ذکر ‎#صلوات #کانال-شهدایی [@Martyrs16]

تکلیف ما این است که از نــاموس شیعــه دفاع کنیم و جان خود را در این راه بدهیم. #شهید_رضا_حاجی_زاده #کانال -شهدایی [@Martyrs16]

🌹 شهید ابراهیم هادی 🌹 ✅ ای کاش ما هم هنر جذب داشتیم ... خواهر شهید ابراهیم هادی می گفت : 🔺 یک روز موتور شوهرخواهرم را از جلوی منزل مان دزدیدند، عده ای دنبال دزد دویدند و موتور را زدند زمین. کاش مثل ابراهیم هادی هنر جذب داشتیم ابراهیم رسید و دزد زخمی شده را بلند کرد، 🔻 نگاهی به چهره وحشت زده اش انداخت و به بقیه گفت: اشتباه شده! بروید. ابراهیم دزد را برد درمانگاه و خودش پیگیر درمان زخمش شد. آن بنده خدا از رفتار ابراهیم خجالت زده شد. ❓ابراهیم از زندگی اش سوال کرد، کمکش کرد و برایش کار درست کرد. ❤️ طرف نماز خوان شد ، به جبهه رفت و بعد از ابراهیم در جبهه شهید شد ... ‼️ اگر مثل ابراهیم هادی هنر جذب نداریم ، دیگران را هم دزد تر نکنیم .

🕊هر روز با یاد و خاطره‌ی یک شهید🥀 #سیره عملی شهدا ما در طبقه پایین زندگی می کردیم و آقای کلاهدوز طبقه بالا . هیچ وقت متوجه ورود و خروج او نشدم. یک شب، اتفاقی در را باز کردم. دیدم پوتینهایش را درآورده و به دست گرفته و از پله ها بالا می رود. فهمیدم طوری رفت و آمد می کرده است تا مزاحم همسایه ها نشود . بعدها مسئله جالب دیگری را هم راجع به رفت و آمد او متوجه شدم. صبحها چون زود می رفت، ماشین را تا سر کوچه خاموش هل می داد و از آنجا به بعد ماشین را روشن می کرد تا مزاحمتی برای همسایه ها ایجاد نکند. شهید یوسف کلاهدوز کتاب هاله‌ای از نور، ص99 بـ وقتـ شهـدا 🥀🕊🥀🕊🥀🕊 @Martyrs16

#استوری صحبت‌های دلنشین شهید #محسن-حججی #کانال-شهدایی [@Martyrs16]

روز پسر نداریم درست... اما، امان از روزی که دختران سرزمینم، احساس خطر کنند آن روز، روز پسر است✌ #کانال_شهدایی [@Martyrs16]