#روایت
نیکی به والدین، بهترین راه توبه
امام زين العابدين عليهالسلام:
مردى خدمت پيامبر خدا صلىاللهعليهوآله آمد و به ايشان عرض كرد: هيچ كار زشتى نيست كه نكرده باشم. آيا راه توبه و بازگشت برايم وجود دارد؟ حضرت فرمود: آيا از پدر و مادرت كسى زنده هست؟ عرض كردم: پدرم. فرمود: برو و به او نيكى كن.
وقتى آن مرد رفت، رسول خدا صلىاللهعليهوآله فرمود: كاش مادرش زنده بود.
به نقل از بحار الأنوار؛ ۷۴،۸۲،۸۸
#جانفدا
●کانال شهدایی🕊
●الهم عجل الولیک الفرج🕊
[@Martyrs16]
معرفی شهید عدنان سابوته
نام: عدنان
نام خانوادگی: سابوته
محل تولد: چنگوله مهران؛ استان ایلام
محل شهادت: دشت چالاب
سال تولد: ۱۳۲۷
اطلاعات بیشتری در دسترس نیست
●یادشهداباذکرصلوات🕊
●کانال شهدایی🕊
●الهم عجل الولیک الفرج🕊
[@Martyrs16]
به گزارش ایرنا، وقتی ناجوانمردانه بمباران و توپ و گلوله و خمپاره بر سر زنان و مردان و کودکان بی دفاع شروع می شود، وقتی زیاده خواهی و تجاوز به خاک همسایه به تحریک غربی ها در اندیشه حاکمی مستبد و دیکتاتور جریان پیدا می کند، آن وقت است که مرز میان حق و باطل، کفر و ایمان ، دوست و دشمن نمایان می شود و خون غیرت در رگها به جوش می آید و تاب این تجاوز را بر نمی تابد و برای بیرون کردن دشمن متجاوز با جان و دل به مقابله بر می خیزی و در راه این هدف والا و ارزشمند حتی جان شیرینت را در کف دست گرفته و با شهادت و تکه تکه شدن جسمت تا آخرین قطره خون بر سر آرمانت خواهی ماند.
در بیست کیلومتری شهر ایلام پادگان امیرالمومنین (ع) بانروشان، یکی از مقرهای بازمانده از هشت سال جنگ تحمیلی یادمان شهدا برای زنده ماندن یاد و خاطره همه دلاور مردانی که در این خاک خون مطهرشان بر زمین ریخت، برپا شده است.
روزی برای بازدید این مکان رفتم و پیگیر شعری که بر روی یکی از دیوارهای پادگان نوشته بود، شدم ، شرح حال شهید عدنان سابوته را در گزارشی با عنوان "تاول هایی که بر دل ماند" نوشتم، از آن روز تاکنون حدود ۱۰ سال می گذرد و بی شک تکرار و مرور آن خاطرات و زنده نگه داشتن یاد آن شهید گرانقدر برای نسل جوان خالی از لطف نیست.
بی گمان هیچ وقت خداوند بی دلیل چیزی را بر دل بنده اش نمی اندازد وقتی که در این هفته تمام ذهنم را خاطرات آن شهید و آن گزارش پر کرده بی شک مصلحتی در کار است که خود از سر آن ناآگاهم، اما می دانم که باید بار دیگر همه زندگی نامه شهید را باز بنویسم تا به رسالتی که در این نگارش بر دلم افتاده عمل کنم و با سلام و صلوات و فاتحه ای باز یاد شجاعت ها و رشادت های شهید سابوته و همرزمان شجاعش را در این روز گرامی بداریم
●یادشهداباذکرصلوات🕊
●کانال شهدایی🕊
●الهم عجل الولیک الفرج🕊
[@Martyrs16]
زندگی نامه شهید عدنان سابوته✨
شهید عدنان سابوته سال ۱۳۲۷ در منطقه عشایری شوهان یا همان چنگوله استان ایلام در خانواده مذهبی و اهل قرآن متولد شد؛ پدرش کشاورزی و دامپروری میکرد، طفولیت وی در منطقه عشایری شوهان گذشت، در نهایت خانواده سابوته برای امرار و معاش به عراق مهاجرت میکند.
عدنان حدود ۵ ـ ۶ سال در عراق تحصیل کرد و این سفر، موقعیت مناسبی برای تسلط کامل وی به قرآن کریم و زبان عربی فراهم کرد، وی در سال ۱۳۴۷ با جمیله سعاتمند که یکی از اقوامش بود، ازدواج و صاحب فرزند پسری به نام حیدر شد که این زندگی مشترک به دلیل اختلافات، به جدایی ختم شد و عدنان به همراه حیدر در خانه پدرش روزگار را سپری کرد.
سال ۱۳۵۰ خانواده سابوته را از عراق بیرون کردند و آنها پس از بازگشت و مدتی زندگی در شوهان سال ۵۲ به تهران آمدند، شهید سابوته در طول سالهایی که در تهران زندگی میکرد، با ایلام در ارتباط بود گویی در آنجا به دنبال گمشدهای بود.
وی در دوران پیروزی انقلاب به همراه برادرانش نقش برجستهای در معرفی امام خمینی (ره) و انقلاب به مردم داشتند
●یادشهداباذکرصلوات🕊
●کانال شهدایی🕊
●الهم عجل الولیک الفرج🕊
[@Martyrs16]
عدنان در سال ۱۳۵۸ با یکی از اقوامشان به نام شیرین پریچه ازدواج کرد و تا قبل از تولد مریم که ثمره این ازدواج بود، در چادرهایی که در اردوگاه برپا بود، زندگی میکردند و پس از تولد مریم در سال ۱۳۶۰ شیرین به تهران آمد و به مدت ۶ ماه با خانواده همسرش زندگی کرد.
شیرین پریچه درباره شهید عدنان سابوته میگوید: عدنان صبور و خوش اخلاق بود، همیشه آرزوی شهادت داشت، بدون اینکه دوره آموزش نظامی گذرانده باشد، با شجاعت میجنگید و در مینگذاری و خنثی کردن مینهای منطقه نیز وارد عمل شده بود تا اینکه در همین مسیر به شهادت رسید.
شهید سابوته سالهای ۵۷ و ۵۸ در کارگاه دوخت و دوز گونی کار میکرد، اگر در آنجا حقی از کارگری ضایع میشد، عدنان میرفت و حق او را مطالبه میکرد.
پس از حمله عراق به مهران در مهرماه ۱۳۵۹، بسیاری از مردم بدون اینکه کوچکترین وسیلهای همراه خود داشته باشند، به کوههای اناران و چنگوله گریختند.
عدنان برای تهیه آذوقه، آرد و خرما و سایر وسایل مایحتاج مردم به ستاد عشایر ایلام میرفت و با اسب و قاطر لوازم را میآورد و سپس در کوههای اطراف بین مردم تقسیم میکرد. او دلسوزانه تا زمانی که مردم آواره کوهها و دشتها بودند، به یاریشان میشتافت.
عدنان در زمان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به مهران رفت، اما بخشی از مردم از شهر گریخته بودند، این شهید در آن شرایط خاص با ایجاد انسجام و همبستگی بین نیروهای عشایر موجب زمینگیر شدن دشمن در چالاب شد
●یادشهداباذکرصلوات🕊
●کانال شهدایی🕊
●الهم عجل الولیک الفرج🕊
[@Martyrs16]
عاشق پابرهنه جبهه💔
یکی از همرزمان شهید سابوته در بیان خاطراتش اینگونه از وی یاد می کند: در نزدیکی چالاب جبههای در برابر دشمن ایجاد کرده بودیم؛ هلیکوپترهای عراقی به منطقه حمله کردند با کالیبر ۵۰ به سمت آنها شلیک میکردیم؛ شهید سابوته از گنبد پیرمحمد سوار ماشین شده بود تا خود را به منطقه برساند، ماشین در بین راه خراب می شود و شهید چون به سرعت آمده بود کفش هایش را نپوشیده بود، پس از خرابی ماشین با پای پیاده خود را به مقر رساند با وجودی که سنگهای چالاب بسیار تیز و برنده و زمین پر از خار بود، به عدنان گفتم «پس کفشهایت کو؟ چگونه میخواهی روی این سنگها و خارها راه بروی او گفت «کفش میخواهم چه کار، خارها نرم اند.
سید ماشاالله رحیمی اظهار داشت: شهید عدنان اکثراً با پای برهنه بود به همین دلیل سردار طباطبایی و بقیه همرزمانش او را عاشق پابرهنه نامیدند، گاهی شبها برای غافلگیری دشمن مجبور بودیم با قاطر برویم، بیشتر مسیر را رفته بودیم در حالی که شهید سابوته کفشهایش را در پایگاه جا گذاشته بود. وقتی از او پرسیدم باز که کفش نپوشیدی؟ لبخندی زد و گفت: دوست دارم، عاشقانه و پابرهنه عراقیها را بیرون کنم.
وی افزود: اواخر تیرماه سال ۱۳۶۱، عراق از مهران عقبنشینی کرده بود؛ به همراه چند تن از نیروهای بسیج عشایر، رزمندگان و عدنان در حال تعقیب و گریز بودیم؛ به دلیل پیادهروی زیاد در پستی و بلندیها، برای شناسایی و گشتزنی، کفشهایم پاره شد و قابل پوشیدن نبود؛ برای اینکه بتوانم بقیه مسیر را بروم، پارچهای به پاهایم بستم، عدنان با دیدن این وضعیت کفشهایش را در آورد و به من داد و خودش ۱۲ کیلومتر در خار و خاشاک و زمین داغ، با پای برهنه مسیر را ادامه داد؛ زمانی که به جاده رسیدیم به او گفتم «نگاه کن پاهایت خون میآید» او با بیتفاوتی گفت «من دوست دارم با پایی برهنه عراقیها را بیرون کنم»
●یادشهداباذکرصلوات🕊
●کانال شهدایی🕊
●الهم عجل الولیک الفرج🕊
[@Martyrs16]