eitaa logo
شهدایی
360 دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
3.3هزار ویدیو
35 فایل
شهداشرمنده ایم... شرمنده ی پلاکت مدیون اشک فرزندبی پناهت🥀 کپی:آزاد https://harfeto.timefriend.net/17173449728532 نظراتتون انتقاداتون ... رو بگید
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 🔴داستان واقعی... شاید خیلیا بدونین ... شاید ندونین .... یه روزی یه پسره ۱۹ ساله.. که خیلیم پاکبوده ساعت ۱۲ شب ... با موتور توی تهرانپارس بوده ... داشته راه خودشو میرفته ... که یهو میبینه یه ماشین با چندتاپسر ... دارند دو تا دختر رو به زور سوار ماشین می کنن ... تو ذهنش فقط یه چیزی اومد ... ناموس ... ناموس کشورم ایران ... میاد پایین ... تنهاس ... درگیر میشه ... لامصبا چند نفر به یک نفر ... توی درگیری دختراسریع فرار می‌کنن و دور می‌شن ... میمونه علی و .... هرزه‌های شهر ... تو اوج درگیری بود یه چاقوصاف میشینه رو شاهرگ گردنش ... میوفته زمین ... پسرا در میرن ... کوچه خلوت ... شاهرگ ... تنها ... ۱۲ شب ... علی تا پنج صبح اونجا میمونه ... پیرهن سفیدش سرخه سرخه ... مگه انسان چقدر خون داره ... ریش قشنگش هم سرخه ... سرخ و خیس ... اما خدا رحیمه ... یکی علی رو پیدا میکنه میبره بیمارستان ... اما هیچ بیمارستانی قبولش نمی کنه تا اینکه بالاخره یکی قبول میکنه و ... عمل میشه ... زنده میمونه.... اما فقط دو سال بعد از اون قضیه ... دوسال با زجر ... بیمارستان... خونه ... بیمارستان ... خونه ... میمونه تا تعریف کنه .... چه اتفاقی افتاده ... میگن یکی از آشناهاش می‌کشدش کنار ... بهش میگه علی ... آخه به تو چه؟ چرا جلو رفتی؟ میدونی چی گفت؟ گفت حاجی فکر کردم دختر شماست ... از ناموس شما دفاع کردم ... جوون پرپرشده مملکتمون ...علی ۱۹ ساله به هزار تا آرزو رفت رفت که تو خواهرم ... اگه اون دنیا انگشتشو به طرفت گرفت بگه خدا جونم رو بخاطر کسی دادن که حجابش را رعایت کرد ... بگه خونم فدای ناموسم، بخدا قسم که خیلی با ارزشی بانو حجاب سخت نیست اصلا اون کسی که نبوده جز شهید علی خلیلی موقع خوندن شرمنده شدم . ღـیدانهـ شهدایی [@Martyrs16]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ابراهیم میگفت : ما رهبر را براي ديدن و مشاهده كردن نميخواهيم، ما رهبر را ميخواهيم براي اطاعت كردن. من اگه نتوانستم رهبرم را ببينم مهم نيست! بلكه مهم اين است كه مطيع فرمانش باشم و رهبرم از من راضي باشد. ابراهيم در مورد ولایت فقيه خيلي حساس بود . نظرات عجيبي هم در مورد امام داشت. ميگفــت: در بين بزرگان و علمــاي قديم و جديد هيچ کس دل و جرأت امام را نداشته. هر وقت پيامي از امام راحل پخش ميشد، با دقت گوش ميکرد و ميگفت: اگر دنيا و آخرت ميخواهيم بايد حرفهاي امام را عمل کنیم . ۱ شهدایی [@Martyrs16]
🔹بهش گفتن: آقا ابراهیم چرا جبهه رو ول نمیکنی بیای دیدار امام خمینی(ره)؟ 🔸گفت: ما امام رو برای اطاعت میخوایم نه برای تماشا... 🏴چهارده خرداد، سی و دومین سالگرد عروج ملکوتی امام راحل تسلیت باد. 🍃سروده‌ی شهید : اگر عالم همه با ما ستیزند اگر با تیغ خونم را بریزند اگر شویند با خون پیکرم را اگر گیرند از پیکر سرم را اگر با آتش و خون خو بگیرم ز خط سرخ رهبر برنگردم شهدایی [@Martyrs16]
🌴رهبر معظم انقلاب و کتاب شهید ابراهیم هادی: 🔸ایشان تأکید داشتند، شهدایی که برای نگارش زندگی‌شان انتخاب می‌شوند، شهدایی باشند که شخصیت آنها به قول معروف کاریزما داشته باشد. 🔹ایشان در ادامه مثال زدند و فرمودند که اخیراً کتابی درباره شهید ابراهیم هادی خوانده‌اند، با وجود اینکه مطالعه آن را به اتمام رسانده‌اند، اما هنوز کتاب را کنار نگذاشته‌اند. ایشان با طرح این مثال، بیشتر بر دقت در انتخاب شخصیت‌های این کتاب‌ها تأکید داشتند که هم بتوان درباره آنها زندگی‌نامه نوشت و هم داستان و رمان. •••••••••••••••••••••••••••••••
📙سلام بر ابراهیم در دستان ابراهیم... ما از ابراهیم های زمان خاطرات خوشی داریم ابراهیم همت ابراهیم هادی و‌ ... زمانی که در تولیت آستان قدس بودند، کتاب شهید هادی را تهیه و در برخی صحن های حرم مطهر برای مطالعه عموم زوار قرار دادند. برای اولین بار در زمان ایشان یادواره شهدا در حرم مطهر رضوی برگزار شد. انشالله با مدد الهی و عنایت شهدا انتخابات خوبی برگزار خواهد شد. •••••••••••••••••••••••••••••••
Ꮺــیدانہ🥀📿 شھیدآۅینے‌مے‌گفٺ: باݪے‌نمیخواھم... این‌پوٺین‌ھاے‌كھنہ‌ھم‌میٺواند مࢪابہ‌آسمانھاببࢪد . . من‌ھم‌باݪی‌نمیخواھم... بے‌شڪ‌با'ݘادࢪم'ھم‌مێ‌توانم‌مسافرِ‌ آسمانھاباشم:)) چادࢪِ من،باݪ‌پࢪوازمـن‌اسٺ . .🌱
•• رضـاً برضـٰاك؛ خدایاراضیم‌به‌رضـٰاۍتو! تو هرآنچه‌بخواهی، خیرخواسته‌ای این منم که با خودِ من شرخواسته‌ام(: شهدایی [@Martyrs16]
💠 آقا پسری که میری باشگاه💪 بعد میایی لبـــ👕ـــاس جذاب می پوشی!! حجاب برای شما هم هست ✔️ خاطره ای از شهید ابراهیم هادی ⬇️⬇️ 🔰 حدود سال 1354بود که مشغول تمرین بودیم. ابراهیم وارد سالن شد 🚶 و یکی از دوستان هم بعد از او وارد سالن شد و بی مقدمه گفت: داداش ابراهیم، تیپ و هیکلت خیلی جالب شده!😍 وقتی داشتی تو راه می اومدی، دو تا دختر پشت سرت بودن و مرتب از تو حرف می زدن😉 شلوار و پیراهن شیک که پوشیده بودی👕👖 و از ساک ورزشی🎒 هم که دستت بود، کاملاً مشخص بود ورزشـــ💪ــکاری.😅 ابراهیم با شنیدن این حرفها یک لحظه جا خورد.😨 انگار توقع چنین حرفی را نداشت و خیلی توی فکر رفت.... 👈ابراهیم از آن روز به بعد پیراهن بلند و شلوار گشاد می پوشید و هیچ وقت هم ساک ورزشی همراه نمی آورد🚫 و لباس هایش رو داخل کیسه پلاستیکی می ریخت❗️ هر چند خیلی از بچه ها می گفتند : بابا تو دیگه چه جور آدمی هستی؟! 😒 ما باشگاه می آئیم تا هیکل ورزشکاری پیدا کنیم و... تو با این هیکل روی فرم، این چه لباس هایی است که می پوشی؟ 😳😳 ابراهیم هم به حرفهای اونها اهمیتی نمی داد و به دوستانش توصیـــ🔔ــه می کرد: اگر ورزش رو برای خدا انجام بدید عبادت است و اگر به هر نیت دیگری باشید ضرر خواهید کرد.😊 ☝️ البته ابراهیم در جاهای مناسبی از توانمندی بدنی اش استفاده می کرد. مثلاً ابراهیم را دیده بودند در یک روز بارانی🌧 که آب در قسمتی از خیابان جمع شده بود و پیرمردها نمی توانستند از آن معبر رد شوند، ابراهیم آنها را به کول می گرفت و از اون مسیر رد می کرد.👌👌 ━═━⊰❀🦋❀⊱━═━ @Martyrs16
فرماندهان‌نظامـے‌ایستاده‌بودند، تـا‌آقا‌تشـریف‌آوردند: همہ‌فرمانـدهان‌احترام‌نظامـی‌گذاشتنـد امـا‌احترام‌حاج‌قاسـم‌با‌بقیہ‌فرق‌داشـت'! یڪ‌دست‌بہ‌احترام‌معمول‌نظامـے‌ڪنارِسر، یڪ‌دست‌هـم‌روۍِ‌سینہ'! میدانسـتم‌هیچ‌ڪارِ‌حاجـے‌بی‌حڪمت‌نیسـت. بعـداً‌پرسـیدم‌حاجـے! عُـرف‌نظامـے‌ایـن‌است‌ڪہ‌برای‌احترام دست‌ڪنار‌سر‌میگذارند، ایـ‌ݩ‌دست‌ڪہ‌رویِ‌سینہ‌گذاشتیـد قضیہ‌اݜ‌چہ‌بود؟؟ گفـت‌:‌حس‌ڪردم‌آ‌قا‌نگران‌اسـت دست‌گذاشتـم‌روۍِ‌سینہ‌ام‌تا‌بگویـم: "حـاج‌قاسـم‌فداٺ‌بشہ‌آقاجـان"♥️ شهدایی [@Martyrs16]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام رفیق..!🤚🏿😎 یه لحظه صبر کن لطفا این پیامو تا آخر بخون😄 🔴اول از همه فیلم بالا رو یه نگا بنداز شهدایی [@Martyrs16]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا