eitaa logo
شهدایی
361 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
3.3هزار ویدیو
34 فایل
شهداشرمنده ایم... شرمنده ی پلاکت مدیون اشک فرزندبی پناهت🥀 کپی:آزاد https://harfeto.timefriend.net/17173449728532 نظراتتون انتقاداتون ... رو بگید
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ 🌷✨🌷✨🌷✨🌷 🕊️💚قرارصبحـ💫ـگاهی💚🕊️ ✨🌷دعای فرج 🌷✨ إِلَهِي عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْكَشَفَ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَيْكَ الْمُشْتَكَى وَ عَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أُولِي الْأَمْرِ الَّذِينَ فَرَضْتَ عَلَيْنَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجا عَاجِلا قَرِيبا كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ يَا عَلِيُّ يَا مُحَمَّدُ اكْفِيَانِي فَإِنَّكُمَا كَافِيَانِ وَ انْصُرَانِي فَإِنَّكُمَا نَاصِرَانِ يَا مَوْلانَا يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ خدايا گرفتارى بزرگ شد،و پوشيده بر ملا گشت،و پرده كنار رفت،و اميد بريده گشت،و زمين تنگ‏ شد،و خيرات آسمان دريغ شد و پشتيبان تويى،و شكايت تنها به جانب تو است،در سختى و آسانى‏ تنها بر تو اعتماد است،خدايا!بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست آن صاحبان فرمانى كه اطاعتشان را بر ما فرض نمودى،و به اين سبب مقامشان را به ما شناساندى،پس به حق ايشان به ما گشايش ده،گشايشى زود و نزديك‏ همچون چشم بر هم نهادن يا زودتر،اى محمّد و اى على،اى على و اى محمّد،مرا كفايت كنيد،كه تنها شما كفايت‏كنندگان منيد،و يارى‏ام دهيد كه تنها شما يارى‏كنندگان منيد،اى مولاى ما اى صاحب زمان،فريادرس،فريادرس،فريادرس، مرا درياب،مرا درياب،مرا درياب،اكنون،اكنون،اكنون،با شتاب،با شتاب،با شتاب،اى مهربان‏ترين مهربانان به حق محمّد و خاندان پاك او. ✨🌷✨🌷✨🌷 🌺بیاآرامش دنیای نفـ💚ـس گیر🌺 ●کانال شهدایی🕊 ●اَلّٰهُـمَّ‌عَجِّݪ‌لِوَلیڪَ‌الفَرَج🕊 [@Martyrs16]
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊 بسم الرب الشهدا و الصدیقین اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱 ●کانال شهدایی🕊 ●اَلّٰهُـمَّ‌عَجِّݪ‌لِوَلیڪَ‌الفَرَج🕊 [@Martyrs16]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حسین جان!💔 ما همه میریم تو میمونی... 🕊️شهید سیدحسن نصرالله 🕊️ ●کانال شهدایی🕊 ●اَلّٰهُـمَّ‌عَجِّݪ‌لِوَلیڪَ‌الفَرَج🕊 [@Martyrs16]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سرلشکر سلامی: ما اهل قیامیم 🔹راه سعادت مسلمانان از مسیر جهاد می‌گذرد. راهی وجود ندارد جز بر قلب سپاه دشمن یورش‌بردن و انداختنِ ترس و وحشت بر خانه‌های دشمن. 🕊️شهیدعباس نیلفروشان🕊️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨ 🔴گاهی تقوا خود حربه سقوط می‌شود ✍آیةالله‌العظمی مظاهری: مطلب عمده‌ای که بزرگان هم می‌گویند این است که در حالت عادی صفت رذیله کاری با انسان ندارد و از طرفی ممکن است انسان برسد به آن‌جا که به‌راستی متقی بشود و به واجبات اهمیت بدهد و از گناه واقعاً اجتناب داشته باشد، اما ناگهان همان تقوا حربه بشود. در روایت هم آمده که گاهی انسان صدیق و متقی وارد مسجد می‌شود و شیطان گولش می‌زند و از عبادت‌هایش مغرور می‌شود و لذا فاسق برمی‌گردد و برعکس انسان فاسق در مسجد دلش می‌شکند، حال خجالت‌زدگی پیدا می‌کند و به‌صورت صدیق از مسجد بیرون می‌آید. گاهی اوقات آدم متقی است، اما حسادت یا ریاست‌طلبی او را زمین می‌زند و بد هم زمین می‌زند مثل مالک‌بن صور که خیلی متقی بود تا موقعی که حضرت امیرالمؤمنین‌ علیه السلام به بصره و کوفه مشرف نشده بودند آدم وارسته‌ای بود، اما وقتی با ورود حضرت، ریاستش را در معرض خطر دید، زمینه پیدا شد و طلحه و زبیر آمدند و او را گول زدند و او را از راه مستقیم خارج کردند. انسان از حوادث تاریخی درس می‌گیرد که نباید تقوا و دینداری را به خودمان نسبت دهیم بلکه آن‌را یک توفیق الهی و عنایت او بدانیم تا ان‌شاءالله به رستگاری واقعی برسیم. ●کانال شهدایی🕊 ●اَلّٰهُـمَّ‌عَجِّݪ‌لِوَلیڪَ‌الفَرَج🕊 [@Martyrs16]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رفاقت با معصومین و امامزادگان و ... نمی‌تونه نجاتت بده مگر در یک حالت‼️ ●کانال شهدایی🕊 ●اَلّٰهُـمَّ‌عَجِّݪ‌لِوَلیڪَ‌الفَرَج🕊 [@Martyrs16]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چگونه از جایگاه خودمان نزد امام زمان ارواحنا فداه مطلع شویم ؟ ●کانال شهدایی🕊 ●اَلّٰهُـمَّ‌عَجِّݪ‌لِوَلیڪَ‌الفَرَج🕊 [@Martyrs16]
دعاکنید ان شاءالله خبرتروریحیی سنوارشایعه ای بیش نباشه ان شاءالله در سلامت کامل باشند🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رسانه های بعثی زمان جنگ شایعه کرده بودن امام از دنیا رفته! حالا واکنش حضرت روح‌الله ●کانال شهدایی🕊 ●اَلّٰهُـمَّ‌عَجِّݪ‌لِوَلیڪَ‌الفَرَج🕊 [@Martyrs16]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊️فرار شهید هادی از وسوسه شیطان🕊️ ابراهیم گرفته و ناراحت بود... رفتم کنارش ازش پرسیم: چیشده داش ابرام؟ مشکلی پیش اومده؟ اول نمی گفت. اما بعدش به حرف اومد: چند روزه دختری تو این محله به من گیر داده و میگه تا تورو به دست نیارم ولت نمی کنم...! رفتم تو فکر یدفعه خندیدم! ابراهیم گفت: خنده داره؟ گفتم:داش ابرام ترسیدم فکر کردم چی شده... با این تیپ و قیافه ای که تو داری این اتفاق عجیب نیست! گفت: یعنی چی؟! یعنی بخاطر تیپ و قیافه ام این حرفو زده؟ گفتم: شک نکن…! روز بعد تا ابراهیم رو دیدم خندم گرفت... با موهای تراشیده اومده بود محل کار و بدون کت و شلوار... فردای اون روز با پیراهن بلند به محل کار اومد و باچهره ای ژولیده تر... حتی با شلوار کردی و دمپایی آمده بود... ابراهیم مدتی این کار را ادامه داد تا از این وسوسه شیطانی رها شد... 📚سلام بر ابراهیم1 ●کانال شهدایی🕊 ●اَلّٰهُـمَّ‌عَجِّݪ‌لِوَلیڪَ‌الفَرَج🕊 [@Martyrs16] ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شمع شبم نورازبارگاه تودارد امام رضا🥲 🌱 🕗ساعت سلام ‌🕊️🕊️🕊️ بسم الله الرحمن الرحیم ‌اللّهُمَّ صَلِّ عَلىعلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّو حُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ و مَنْ تَحْتَ الثَّرىالصِّدّیقِ الشَّهیدِصلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً کاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِک... 🕊️🕊️🕊️ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا غریب الغربا السَّلامُ عَلَيْكَ يَا معین الضعفا السَّلامُ عَلَيْكَ يَا علی بن موسی الرضاالمرتضی(ع)...
نامت یادت راهت ادامه داردقهرمان... مافرهنگ شهادت است 🕊️🕊️🕊️🕊️
56_aqayi_tahdir_vaqeaa_.mp3
971.1K
امام صادق (ع):هرکس سوره را در بخواند از همدمان امیرالمومنین علی (ع) باشد و این سوره خصوصیتی نسبت به امیرالمومنین علی (ع) دارد که دیگران با وی در آن شریک نیستند ثواب الاعمال ص۱۱۷ ⓙⓞⓘⓝ↴ ♡|→•[@Martyrs16]
1cc9375d41519ecb65ad7b6a7534dad325735427-360p_12022024.mp3
9.65M
ماجرای عنایت حضرت عباس علیه السلام به یک جوان گنهکار به واسطه دعای مادرش🍃 ^_ @Whisper_313 _^
Ziyarat-Ashura-ali-fani-232665.mp3
8.41M
✨زیارت عاشورا ✨ السّلام عَلیَ الحُسَین (ع) وعَلی عَلِِِّیِ ابن الحُسَین (ع) وعَلی اوْلادِ الحُسَین (ع) و عَلی اَصحابِ الحُسَین (ع) شبهای اباعبدالله🌱 💚 التماس دعا 🤲 ⓙⓞⓘⓝ↴ ♡|→•[@Martyrs16]
شهدایی
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟 🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه #ضحی 🌸قسمت ۱۶۵ و ۱۶۶ _...کوچکترین مشکلی پیش می اومد یه فرهنگی
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟 🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه 🌸قسمت ۱۶۷ و ۱۶۸ با دست چندتا خط فرضی روی میز کشیدم: _ خب... شخص ثالثی که ماجرا رو بدونه وجود نداره؟ _ نه کسی نیست _ مثلاً کسی که هم پدر و هم مادرتو بشناسه دوست خانوادگی فامیل _ هیچکس _ از کسایی که توی خونتون کار می‌کنن _ همه جدیدن... به جز...چشم هاش ریز شد و خودش نیم خیز _ به جز مهناز...من از وقتی یادم میاد مهناز بوده _خب خیلی خوبه ازش سوال کن بی حوصله گفت: _اگر هم چیزی بدونه نمیگه میترسه _ خب خیالش رو راحت کن مطمئنش کن که به پدرت چیزی نمیگی _ سعی خودم رو میکنم ولی اول باید مطمئن بشم مهناز قبل از رفتن مامانم توی خونه کار میکرده یا نه گوشی رو برداشت و تند تند چیزهایی برای مادرش تایپ کرد بعد نگاهش برگشت روی صورتم: _خیلی گیجم نمیدونم اگر این حرفا راست باشه باید چکار کنم! بلند شدم و با کشیدن بازوش اون رو هم ناچار به بلند شدن کردم: _انقدر فکر و خیال نکن یه طوری میشه دیگه بیا بریم بگیریم بخوابیم فردا کلی کار داریم! وارد اتاق شدم و رختخواب مسافرتیم رو روی زمین پهن کردم کتایون که وارد شد نگاهی بهش انداخت و گفت: _آخه اینجوری که بده بذار من رو زمین بخوابم لبخندی زدم: _نفرمایید علیاحضرت فقط همینمون مونده شما رو زمین بخوابید کمر همایونی عادت نداره خشک میشه دیگه خر بیار و باقالی بار کن! من عادت دارم خیلی هم راحتم فقط بی زحمت اون چراغ رو خاموش کن چراغ رو خاموش کرد و روی تخت دراز کشید... به دنبال بهانه ای برای سرگرم کردنش گفتم: _یه سوال چی شد با ژانت رفیق شدی؟ _گفتم که دو سال پیش به یه شرکت تبلیغاتی... همونطور که توی جام دراز میکشیدم حرفش رو قطع کردم: _اونو که گفتی منظورم اینه که چی شد رفیق شدید آخه یکم بعیده نفس عمیقی کشید: _آره میدونم به نظر خودم هم خیلی عجیب و بعید بود من کلا تو دوران مدرسه م با هیچکس درست و حسابی دوست نشدم تو دوره دانشگاه هم فقط یه رفیق ایرانی داشتم اونم مهاجرت کرد کانادا با تنهاییم راحتم اما خب... ژانت وقتی از دفترم برای کاتالوگ عکس می انداخت خیلی توجهم رو جلب کرد همش فکر میکردم این چه قیافه آشنایی داره من اینو کجا دیدم! آخرشم ازش پرسیدم اونم گفت تا حالا منو ندیده نمیدونم چرا ولی احساس کردم موجش شبیه خودمه ازش خوشم اومد بعد از اینکه کارش تموم شد گفتم بیا بشین عکسا رو نشونم بده به همین بهانه یکم با هم حرف زدیم بعد که فهمیدم نقاشی هم میکنه ازش خواستم چهره م رو بکشه یه چند باری هم سر همین همو دیدیم تابلو رو که برام آورد دیدم کارش خوبه پیشنهاد دادم یه گالری برگزار کنه از دست دست کردنش معلوم بود پول نداره گفتم اسپانسرت میشم بجاش تبلیغات شرکت توی گالریت باشه عوایدشم یه درصدی بر میدارم قبول کرد و یه گالری با هم برگزار کردیم اگر چه هنرمند مطرحی نبود که روش سرمایه گذاری کنم ولی خودم اینکارو خیلی دوست داشتم اتفاقا مجموعا کار خوبی هم شد هم برایند مالیش قابل قبول بود هم ما بیشتر با هم آشنا شدیم به مرور صمیمی تر شدیم و کم کم راجع به زندگیش باهام حرف زد فهمیدم مثل خودم خیلی تنهاست و سخت زندگی کرده. منتها از یه نوع دیگه ش کم کم شد صمیمی ترین دوستم و تنهایی هامونو با هم پر کردیم هرچند برای خودمم خیلی عجیبه! لبخندی زدم: _احساس میکنم خیلی دوستش داری! لبخند اون هم در اومد: _نمیدونم چرا ولی آره بجای همه نداشته هام اونو دوست دارم... میدونی چی باعث شد رفاقتمون ادامه پیدا کنه و انقدر ازش خوشم بیاد؟ اینکه با وجود مشکلات مالی خیلی مستقله و عزت نفسش براش اهمیت داره برای اینکه من فکر نکنم بخاطر پولم باهام دوست شده هیچوقت درخواست مالی ازم نمیکنه حتی قرض! مثلا سر همین قضیه گرون شدن اجاره اینجا اگر به من میگفت کمکش میکردم و تو ام الان ابنجا نبودی! لبخندم عمیقتر شد: _جالبه! ........... صبح زود بیدار شدم زود که البته ده صبح! هیچکدوم خونه نبودن وارد آشپزخونه شدم و چای دم گذاشتم چای دم کشید ولی خبری ازشون نشد چون احتمال میدادم کتایون رفته باشه دنبال ژانت و خیلی هم گرسنه بودم چند تا نیمرو انداختم و نشستم حدسم درست بود و بالاخره باهم پیداشون شد با کلی خرید! دستای هر دوشون پر از کیسه های خوراکی بود کتایون با خنده کیسه ها رو جلوی درگاه آشپزخونه چید و گفت: _تنها تنها؟! مثل قحطی زده ها لقمه رو فرو دادم و گفتم: _سلام خب چه میدونستم کی میاید داشتم میمردم از گرسنگی! با هم بودید؟ اینا چیه چه خبره قراره مهمونی بدید؟! ژانت هم وسایل رو گذاشت کف آشپزخونه و جواب سلامم رو داد بعد کتایون جواب داد: _نه ژانت که رفته بود کلیسا منم رفتم همون اطراف خرید کردم برگشتنی رفتم دنبالش اشاره کردم به میز: _بفرمایید بسم الله... خرید واسه چی؟ پالتوش رو روی چوب رختی انداخت و نشست پشت میز: 🌱ادامه دارد..... 🌸نویسنده؛ بانو شین-الف
شهدایی
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟 🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه #ضحی 🌸قسمت ۱۶۷ و ۱۶۸ با دست چندتا خط فرضی روی میز کشیدم: _ خب
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟 🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه 🌸قسمت ۱۶۹ و ۱۷۰ _اینهمه من مهمون شمام یکمم شما مهمون من باشید نگاهی به انبوه کیسه ها کردم: _یکمت چقدر زیاده این آذوقه ی دو ماه ماست! _خب گفتم این ملاقات ها به درازا کشیده هی دغدغه شام و اینا رو نداشته باشید کلی کنسرو گرفتم بده مگه! گفتم: _نه خیلی هم زحمت کشیدی ممنون و دوباره مشغول خوردن شدم!... بعد از خوردن صبحانه و جا به جا کردن خریدها برگشتیم سر بحثمون... اول نگاهی به دفترم انداختم و بعد شروع کردم: _خب... به جزء سوم رسیده بودیم... کتایون حرفم رو قطع کرد: _آیه 257 میگه خدا آنچه پیش رو و آنچه پشت سر انسانه رو میدونه یعنی گذشته و آینده خب اگر آینده ما معلومه و خدا میدونه دیگه اختیار چه معنایی داره؟ _ببین علم خدا به آینده رو اگر بخوایم خیلی ساده تعریف کنیم مثل کسی که تمام حرکت ما رو از بالا میبینه تصور کن الان یک نفر از یه روزنه ای توی سقف داره تمام رفتار ما رو رصد میکنه و کاملا به تصمیمات و شرایط محیطی ما هم احاطه داره مثلا من الان برم لب اون سکوی ورودی آشپزخونه نگاهم به روبرو باشه ندونم قدم بعدی زیر پام خالی میشه ولی اون میبینه و میدونه این علم خداست به علاوه کلی چیز دیگه یکیش اینکه خدا از ضمیر انسانها هم آگاهه _پس اطلاعاتی از غیب و آینده و اینا نداره و فقط رفتار و افکار ما رو رصد میکنه؟ _چرا از آینده هم مطلعه چون همش همین نیست خدا ناظر صرف نیست برنامه نویس ماست ما رو برنامه نویسی کرده و با تک تک اختیارات و امکانات ما داده ها رو تنظیم کرده فلذا تو این سیستم تو هر تصمیمی بگیری برای خدا انتهاش روشنه و تاثیرش بر شمای کلی زندگی خودت و جهان پیرامونت و تاریخ حتی! براش روشنه پس ما در چارچوب این سیستم اختیار داریم با این تعریف مسئله جبر و اختیار هم حل میشه جبر و اختیار بشر در زندگی مثل بازی شطرنجه یه چارچوب و قوانینی برای بازی وجود داره که جبر ماجراست و تو نمیتونی تغییرش بدی تو نمیتونی با اسب اریب بری نمیتونی با فیل ال بری نمیتونی با یه سرباز تو یه حرکت تا ته زمین حریف بری این قانون و به اصطلاح جبر این بازیه اما آیا این جبر تعیین کننده برنده و بازنده بازیه؟ اون چیزی که سرنوشت بازی رو تعیین میکنه نوع استفاده از این قوانین و به اصطلاح حرکات و تصمیمات بازیکنه اینکه چه وقت از اسب و فیل و رخ با همون جبری که برای حرکت دارن چه استفاده ای بکنه اختیار بازیکنه ولی قطعا درچارچوب قوانین بازی یا به تعبیر دیگه جبر خلقت در هر حوزه و عملی مثل یه عبارت جبریه و اختیار ماها انتخاب اون عددیه که توی فرمول جاگذاری میکنی درسته شکل این فرمول روی خروجی تاثیر داره ولی اونچیزی که فاکتور تعیین کننده ست همون اعدادیه که ما میدیم به ماشین علم خدا از جنس وقوف به این فرمول ها و ماشین ها و مکانیسم عملکردشونه چون خودش طراحشه پس هر عددی تو هر فرمولی گذاشتی خدا خروجیش رو میدونه و البته انتخاب های ما رو هم که واقفه پس عملا چیزی نیست که تحت کنترل خدا نباشه تازه کلی چیزای دیگه هم هست که احتمالا ما هنوز تعریفی براش نداریم و برای همین درکی ازش نداریم به هر حال جزء هیچ وقت نمیتونه کل رو کامل درک کنه لازمم نیست سرت درد میگیره میری دکتر یه دارویی بهت میده میگه بخور تو هم میخوری مگه حتما میدونی توش چیه؟ با چه فرایندی سردردت رو خوب میکنه؟ کاری نداری اثرش رو دیدی استفاده میکنی هیچ وقت هم احساس نادانی نمیکنی میگی همه چیز رو که نمیشه دونست مگه میدونی امواج دقیقا چه مختصات و کم و کیفی دارن؟ نه!... ولی استفاده میکنی خود دانشمندان این حوزه هم درباره ماهیتش نمیتونن توضیح کاملی بهت بدن همین که تجربتا دیدی به کارت میاد و درمون دردته استفاده میکنی خدا درمون درد ماست میتونیم باهاش ارتباط بگیریم مگه مجبوریم حتما ذاتش رو کشف کنیم اصلا نشدنیه همین که صفاتش رو بشناسیم و باهاش ارتباط برقرار کنیم کافیه دیگه نفس عمیقی کشیدم: _آیه 263 ؛ این سنت و روش خداست خدا برای رقم زدن فضای امتحان از نظرها پنهان میشه و واکنش سریع به کارهای خوب یا بد ما نشون نمیده برای اینکه خودت تمرین کنی رشد کنی مثل پدر یا مادری که میخواد دوچرخه سواری یاد بچه ش بده لازمه گاهی دستش رو از پشتش برداره وگرنه تا ابد باید با کمک رکاب بزنه ممکنه بچه چند باری هم بخوره زمین طبیعیه هزینه رشدشه اگر نخوره زمین هیچ وقت دوچرخه سواری یاد نمیگیره تو وجودی هستی در عالم که بناست رشد کنی کسب فیض کنی پرورش پیدا کنی برای همین خلق شدی! حالا ایستادن و تماشا کردن زمین خوردن بچه برای پدر و مادر سخته! ولی خب مجبوره تحمل کنه گناه همون لحظه ایه که بچه میخوره زمین و سر زانوش خون میفته میزنه زیر گریه درباطن یه همچین حالی داره روح انسان اون لحظه چون تمام کائنات همسو با خواست خدا هستن گناه تو.... 🌱ادامه دارد..... 🌸نویسنده؛ بانو شین-الف
شهدایی
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟 🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه #ضحی 🌸قسمت ۱۶۹ و ۱۷۰ _اینهمه من مهمون شمام یکمم شما مهمون من
🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟🌱🌟 🌸رمان آموزنده و کمی عاشقانه 🌸قسمت ۱۷۱ و ۱۷۲ _...گناه تو جهت گیری خلاف جهت اونهاست مثل شنا کردن خلاف جریان وقتی گناه میکنی تمام کائنات حتی سلول های بدنت باهات دشمن میشن و دیگه باهات هماهنگ نیستن پس خودتو به وضعیت بدی انداختی توبه هم این نیست که بگی خدایا من رفتم خوش گذروندم تو رو ناراحت کردم نه... باید بگی خدایا من به خودم به پاکی و طهارت روحم صدمه زدم تو غصه ی منو خوردی! ببخشید... مثل بچه ای که دستشو می برّه میره بغل مادرش! باید احساس درد کنی یه عبارتی در قرآن هست در دعای کمیل هم هست میفرماید ظلمتُ نفسی. من گناه کردم خودمو زدم! پس خودتو بیچاره کردی! یا وقتایی که آدم توی چالشی که توش هست به بن بست میرسه و سختی میکشه این لحظه ها به خدا هم سخت میگذره ولی اگر دخالت کنه تو دیگه هیچ وقت دوچرخه سواری یاد نمیگیری کتایون گرفته گفت: _پس چکار باید بکنیم؟! _بچه چکار میکنه این مواقع؟ خودش میره بغل مادرش یکم خودشو لوس میکنه مامان ببین پام خونی شده ببین لباسم پاره شده... مامانشم نازشو میکشه باز سوار دوچرخه میکنه دوباره تمرین میکنه تلاش میکنه اینبار دیگه زمین نخوره و بالاخره دوچرخه سواری یاد میگیره! هر بار که انسان یه کار خوبی میکنه چون با اختیاره تمام کائنات شاد میشن بیشتر از همه خود خدا... همه می ایستن تماشاش میکنن طبیعت، ذرات، فرشتگان میگن خدایا ببین این دیگه چه موجودیه خودش همینجوری بلند شد رفت اینکار خوب رو کرد بخاطر تو! بذار کلی هدیه معنوی بهش بدیم بذار جایزشو بدیم وجودش رو پر از نور کنیم! خدا هم خیلی خوشحاله دوست داره اون بنده رو بغل کنه نوازش کنه ولی میگه نه... صبر کنید انقدر زود جواب ندید نمیخوام خودش رو تکرار کنه بذارید جلو بره کنه بیشتر خودش رو نشون بده باز مثل مادری که بچه ش یه کار جدید یاد گرفته مثلا یه کلمه ی جدید خیلی خوشحاله دوست داره کلی قربون صدقه ش بره ولی بابت اون یه کلمه اگر خیلی تشویقش کنه اون بچه هی همون کلمه رو تکرار میکنه که هی تشویق بشه میخواد بیشتر یاد بگیره پس ذوقش رو پنهان میکنه باز باهاش تمرین میکنه برای همینه که ما گاهی توی صحنه های مختلف زندگیمون احساس تنهایی میکنیم فکر میکنیم خدایی نیست ولی هست فقط سکوت کرده منتظر حرکت بعدی توئه! البته بعضی جاها هم خودشو نشون میده اگر خواب نباشی حتما میبینی... خب... آیه ۲۷۰ میفرماید ببخش تا بخشیده شوی رفتار عادلانه خدا با بشر یعنی همین تو این صفات رو از خدا گرفتی که رشد بدی و در خودت تقویت کنی هدف رشد توئه پس اگر بخشش خدا رو میخوای همون صفت رو درخودت تقویت کن ببینید چه معامله زیباییه! هم موجب رشد تو و هم موجب رشد جامعه ت میشه... ژانت:_از آیه 277 من یه سوال دارم زکات پولی هست که شما به پیامبر میدید در حالی توی قرآن گفته پیامبر از شما پول نمیخواد خب این یعنی چی؟ _میگه پیامبر مزد پیغمبری نمیخواد که نمیخواد! پول زکات که تو جیب پیغمبر نمیره! پولیه که برای اداره جامعه اسلامی و کمک به نیازمندان استفاده میشه حتی برای رفع همین شبهه خانواده پیامبر که سادات میشه و بنی هاشم حتی فقراشون هم حق ندارن از زکات دریافتی داشته باشن برای اینکه به اونها هم به سبب خویشاوندی با پیامبر ظلم نشه و حقشون بهشون برسه یه حساب جدا براشون باز میکنه به اسم خمس که نگن دست فامیل پیغمبر تو بیت الماله کتایون فوری گفت: _بله حساب جداگانه اگر صدقه چیز خوبیه چرا خانواده پیامبر نمیگیرن؟ _میخواستم اینو تو آیه خمس توضیح بدم ولی حالا که گفتی همینجا میگم اولا علت حساب جداگانه رانت یا تکریم یا بخور بخور یا هر چیز دیگه نیست علتش رو گفتم فقط به خاطر اینه که خانواده پیغمبر با سهم که سهم بسیار بزرگتریه ارتباط نداشته باشن تا شک و شبهه ای پیش نیاد منبع مالی و خزانه در برابر زکات اصلا به حساب نمیآد! برای درک این مسئله باید موارد تعلقات زکات و خمس رو بررسی کنیم زکات به چه چیزهایی تعلق میگیره؟ زراعت مردم تقریباً ۷۰ درصد مردم اون زمان تولید کننده بودن و در تامین صندوق زکات سهم داشتن اما خمس به چه چیزهایی تعلق میگیره؟ فقط یک پنجم مال بلا استفاده در طول سالیان چند درصد مردم مال بلا استفاده در طول سالیان دارن که یک پنجم سهمش رو بخوان بدن اینجا؟ تامین کنندگان صندوق خمس قشر خاصی از جامعه هستند و بسیار اندک تازه کلی راه در رو داره پولت رو خرج کنی و خمس رو ندی ولی زکات رو باید حتماً بدی اگر بخور بخور هدف بود زکات شرایط بهتری داشت خمس پول اندکیه که به دست ولی جامعه میرسه که به صلاحدید برای فقرای سادات که فامیلشن و سهمیه زکات ندارند و البته در امور دیگه مصرف بشه حکم خمس برای حیات و تنفس اقتصاد جامعه بسیار مفیده و باعث به گردش درآوردن پول در جامعه و جلوگیری از حبس مال میشه تنها راه چاره.... 🌱ادامه دارد..... 🌸نویسنده؛ بانو شین-الف