eitaa logo
شهدایی
361 دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
3.4هزار ویدیو
35 فایل
شهداشرمنده ایم... شرمنده ی پلاکت مدیون اشک فرزندبی پناهت🥀 کپی:آزاد https://harfeto.timefriend.net/17173449728532 نظراتتون انتقاداتون ... رو بگید
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 درجنگ🍁🍁 شایعه حمله عراقی ها به خرمشهر در شهریور ماه ۱۳۵۹ قوت گرفته بود. خیلی ها در حال خارج شدن از شهر بودند. کسی حتی در تصورش نمی گنجید که خرمشهر به دست عراقی ها بیفتد ولی واقعاً جنگ شروع شده بود. بهنام محمدی که در این زمان ، ۱۳ ساله بود، تصمیم گرفت بماند و با جنگیدن به مردم کمک کند.💪🏻 او در زمان بمباران، میدوید و به مجروحین کمک میکرد. وی با همان جسم کوچک و روح بزرگ و دل دریایی اش به قلب دشمن میزد و خود را با وجود مخالفت فرماندهان، به صف اول نبرد می رساند تا به دفاع از شهر و دیار خود بپردازد. بهنام محمدی چندین مرتبه توسط دشمن به اسیری گرفته شد؛ ولی هر بار با روشی متفاوت از دست دشمن فرار میکرد. برای این که عراقی ها را فریب بدهد گریه میکرد و می گفت:" من به دنبال مادرم می گردم او را گمش کردم"😭 در واقع او با استفاده از توان و جسارتش موفق شد از موقعیت دشمن، اطلاعات ارزشمندی را کسب کند و در اختیار فرماندهان جنگ قرار دهد.🇹🇯 شهدایی [@Martyrs16]
۳ مرداد ۱۴۰۱
🌷 عراقی ها که باورشان نمیشد این نوجوان ۱۳ ساله تصمیم دارد مواضع، تجهیزات و نفرات آن ها را بشناسد، او را رها می کردند. او یک بار برای شناسایی رفته بود که عراقی ها او را گرفتند و چند سیلی محکم به او زدند. روی صورت بهنام محمدی، جای دست سنگین مامور عراقی مانده بود. وقتی که برگشت دستش روی سرخی صورتش بود و حرف نمیزد فقط به بچه ها اشاره نمود که عراقی ها کجایند و بچه ها راه می افتادند. در واقع این نوجوان ۱۳- ۱۲ ساله از ۳۱ شهریور ماه تا ۲۸ مهر ۵۹ در تمام روزهای مقاومت در خرمشهر ماند.🇹🇯🇹🇯 شهدایی [@Martyrs16]
۳ مرداد ۱۴۰۱
۳ مرداد ۱۴۰۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۳ مرداد ۱۴۰۱
🕊🌺 /2/20بوده و در تاریخ1392/11/8 به رسید. 🕊🌺 «مجتبی »ازبچگی عاشق ،مسجد،دسته،روضه بود و همیشه حضوری فعال داشت ، ها قبل رفتن واقعا تغییر کرده بود و خلاصه «مجتبی »هر روز میومد و میکرد تا پدر و مادرم بشن بذاره بره ولی مادرم چون خیلی وابسته داداشم بود به هیچ عنوان راضی نمیشد، چندبار همینطور گفت وگفت و خانواده اجازه نداد تا اینکه و اومد و مجتبی هر شب هیئت بود وگاهی وقتاهم میخوند، شبا که میومد خونه با مادرم حرف میزد و میگفت: مادرجان من باید برم حضرت زینب(س) من باید برم دفاع کنم از حرم بی بی زینب(س) و همینطور اشک میریخت، تا اینکه مادرم رضایت داد، «مجتبی» روز جمعه بود که میرفت سمت و بهم زنگ زد و گفت: آبجی جان کن گفتم: داداش برو و زود برگرد مواظب خودتم باش،ولی ، گفت: این راهی که من میرم برگشتنش باخداست؛ «مجتبی»آرزوش شهادت بود، بعد از «مجتبی» دوستاش و همرزمانش میگفتن: که« مجتبی »یکی از بچه های ما بود که در هر جنگ شرکت میکرد و میگفت: تنها آرزوش هستش.💔 🕊🌺 «مجتبی »و «رضا اسماعیلی» با هم به دست دشمن افتادن و به رسیدن، «مجتبی» رفته بوده جلو و «رضا »هم به دنبالش رفته تا برش گردونه و بگه جلوتر نره چون منطقه دست دشمن بوده، ولی «مجتبی »روی موتور بوده و نشنیده بود جلوتر که رفته؛ ها با میزنن تو سر «مجتبی» و از روی موتور میفته ، «رضا »هم که بعد «مجتبی» شده جلوی «مجتبی» شکنجه اش میکردن و در نهایت سرشو بریدن تا« مجتبی » هرچی میدونه رو بده، طبق گفته همرزمانشون ، خیلی اذیتشون کردن و در آخر به شهادت رساندن، ان شالله با حضرت زهرا(س) بشن، از همه ی کسانی که این مطلب رو میخونن میکنم دعا کنید تا برادر عزیزم پیدا بشه😭 شهدایی [@Martyrs16]
۳ مرداد ۱۴۰۱
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ببینید؛ روایت شهید حاج قاسم سلیمانی از تربیت مجاهدین و نقشی که شهید عماد مغنیه در تمام فعالیت‌های جهادی عالم اسلامی داشت شهدایی [@Martyrs16]
۳ مرداد ۱۴۰۱
🕊🌺 بالهایم هوس با تو پریدن دارد... بوسه بر خاک قدم های تو چیدن دارد من شنیدم سر عشاق به زانوی شماست و از آن روز سرم میل بریدن دارد شهدایی [@Martyrs16]
۳ مرداد ۱۴۰۱
「♥️」 🌿 ⃟¦🖇➺•• 🥀ما مي گرییم،آنان مي گریند ما براي آنان،آنان براي ما... ما از نبودشان آنان از نبودمان دردناك تر از این تساوي نابرابر آیا دیده اید؟! شهدایی [@Martyrs16]
۳ مرداد ۱۴۰۱
شہید شدے تا نورے باشے در تاریڪے این راھ... راهے ڪہ ما در آن اسیرے بیش نیستیـم!💔 شهدایی [@Martyrs16]
۳ مرداد ۱۴۰۱