༾⃟⃘⃦⃒᷍༿ོ ༾⃟⃘⃦⃒᷍༿ོ ༾⃟⃘⃦⃒᷍༿ོ ༾⃟⃘⃦⃒᷍༿ོ
🔴خون ما که رنگینتر از خون #امام_حسین نیست.
#شهید_محسن_حججی🌷
#کانال شهدایی
[@Martyrs16]
سختیهاراتحملکنید
اینانقلاب بانهایتاقتداروتوان
بہانقلابجهانیامامزمان اتصالپیدامیکند...
#شهید_محمدابراهیم_همت♥️🕊
🌹بهمن ۹۲ بود که زمزمه های سوریه رفتن حسن شروع شد. یک روز آمد خانه آن قدر روضه خواند و گریه کرد تا اشکم را در آورد.
گفتم: حسن جان! چرا این قدر حالت خراب است؟
🌹گفت: به خاطر سوریه است. فیلمی از حرم حضرت سکینه (س) نشان داد که به دست داعش تخریب شده بود، عکس های زیارت سال ۱۳۹۰ خودش را هم نشان داد که چقدر سالم و دلربا بودند. گفت: من باید بروم.
گفتم: اگر در ایران جنگ شد برو، اما سوریه نه. گفت: مادر من! این مرزها ما کشیدیم. اسلام مرز ندارد. از قصه زن یهوی و خلخالش و حضرت علی (ع) گفت.
خواستم بروم آشپزخانه تا جواب بله از من نگیرد.
🌹گفت: مامان! یادت است محرم که می شد می گفتی ای کاش زمان امام حسین (ع) بودی و شما را فدای امام حسین (ع) می کردم. اگر راست می گفتی الان وقتش است.
دیگر نمی توانستم چیزی بگویم و اجازه را به همین راحتی از من گرفت.
"شهید حسن قاسمی دانا"
✍مجله فکه، شماره ۱۸۰
#کانال_شهدایی
[@Martyrs16]
بسم الله الرحمن الرحیم
#حدیث_روز
امام سجاد علیه السلام:
ثَلاثٌ مُنْجِیاتٌ لِلْمُۆْمِن: کفُّ لِسانِهِ عَنِ النّاسِ وَ اغتِیابِهِمْ، وَ إشْغالُهُ نَفْسَهُ بِما یَنْفَعُهُ لاِّخِرَتِهِ وَدُنْیاهُ، وَطُولُ الْبُکأ عَلی خَطیئَتِهِ
سه چیز موجب نجات انسان مومن خواهد بود: نگهداری زبانش از حرف زدن درباره مردم و غیبت آنان، مشغول شدنش به خویشتن با کارهایی که برای آخرت و دنیایش مفید باشد. و بسیار گریستن بر اشتباهاتش.
📚بحار الأنوار ، ج ۷۵ ، ص ۱۴۰
#کانال_شهدایی
.[@Martyrs16]
جویای شهادت بود. می گفت: «خدایا من خواهان شهادتم نه به این معنی که از زندگی کردن در این دنیا خسته شـده ام
و خـواسته باشم خود را از دست این سختی ها و ناملایمات دنیوی خلاص کنم بلکه می خواهم شهید شوم
تا اگر زنده ام موجودی نـباشم که سبب جلوگیری از رشد دیگران شوم
تا شاید خونم بتواند این موضوع را جبران کند و نهال کوچکی از جنگل انبوه انقلاب را آبیاری کند.»
شهید یدالله کلهر
#کانال_شهدایی
[@Martyrs16]
🌹قرار شده بود زندانی ها را از زندان بیرون ببرند. محمود همه را از یر یک سینی که قرآن و آینه و یک بشقاب آب نبات بود رد می کرد. همه دست در گردن محمود می انداختند و گریه می کردند. در یک سالن منتظر بودیم تا تکلیف شان مشخص شود که ناگهان برق سالن رفت. همه با خود گفتیم: الانه که زندانی ها فرار کنند.
🌹برق که آمد همه هفده نفرشان بودند. می گفتند: محمود ما را نماز خوان کرده، اسلام واقعی را به ما معرفی کرده، کجا فرار کنیم.
"شهید محمود اخلاقی"
✍کتاب نذر قبول
#کانال_شهدایی
[@Martyrs16]