🌹بهمن ۹۲ بود که زمزمه های سوریه رفتن حسن شروع شد. یک روز آمد خانه آن قدر روضه خواند و گریه کرد تا اشکم را در آورد.
گفتم: حسن جان! چرا این قدر حالت خراب است؟
🌹گفت: به خاطر سوریه است. فیلمی از حرم حضرت سکینه (س) نشان داد که به دست داعش تخریب شده بود، عکس های زیارت سال ۱۳۹۰ خودش را هم نشان داد که چقدر سالم و دلربا بودند. گفت: من باید بروم.
گفتم: اگر در ایران جنگ شد برو، اما سوریه نه. گفت: مادر من! این مرزها ما کشیدیم. اسلام مرز ندارد. از قصه زن یهوی و خلخالش و حضرت علی (ع) گفت.
خواستم بروم آشپزخانه تا جواب بله از من نگیرد.
🌹گفت: مامان! یادت است محرم که می شد می گفتی ای کاش زمان امام حسین (ع) بودی و شما را فدای امام حسین (ع) می کردم. اگر راست می گفتی الان وقتش است.
دیگر نمی توانستم چیزی بگویم و اجازه را به همین راحتی از من گرفت.
"شهید حسن قاسمی دانا"
✍مجله فکه، شماره ۱۸۰
#کانال_شهدایی
[@Martyrs16]
بسم الله الرحمن الرحیم
#حدیث_روز
امام سجاد علیه السلام:
ثَلاثٌ مُنْجِیاتٌ لِلْمُۆْمِن: کفُّ لِسانِهِ عَنِ النّاسِ وَ اغتِیابِهِمْ، وَ إشْغالُهُ نَفْسَهُ بِما یَنْفَعُهُ لاِّخِرَتِهِ وَدُنْیاهُ، وَطُولُ الْبُکأ عَلی خَطیئَتِهِ
سه چیز موجب نجات انسان مومن خواهد بود: نگهداری زبانش از حرف زدن درباره مردم و غیبت آنان، مشغول شدنش به خویشتن با کارهایی که برای آخرت و دنیایش مفید باشد. و بسیار گریستن بر اشتباهاتش.
📚بحار الأنوار ، ج ۷۵ ، ص ۱۴۰
#کانال_شهدایی
.[@Martyrs16]
جویای شهادت بود. می گفت: «خدایا من خواهان شهادتم نه به این معنی که از زندگی کردن در این دنیا خسته شـده ام
و خـواسته باشم خود را از دست این سختی ها و ناملایمات دنیوی خلاص کنم بلکه می خواهم شهید شوم
تا اگر زنده ام موجودی نـباشم که سبب جلوگیری از رشد دیگران شوم
تا شاید خونم بتواند این موضوع را جبران کند و نهال کوچکی از جنگل انبوه انقلاب را آبیاری کند.»
شهید یدالله کلهر
#کانال_شهدایی
[@Martyrs16]
🌹قرار شده بود زندانی ها را از زندان بیرون ببرند. محمود همه را از یر یک سینی که قرآن و آینه و یک بشقاب آب نبات بود رد می کرد. همه دست در گردن محمود می انداختند و گریه می کردند. در یک سالن منتظر بودیم تا تکلیف شان مشخص شود که ناگهان برق سالن رفت. همه با خود گفتیم: الانه که زندانی ها فرار کنند.
🌹برق که آمد همه هفده نفرشان بودند. می گفتند: محمود ما را نماز خوان کرده، اسلام واقعی را به ما معرفی کرده، کجا فرار کنیم.
"شهید محمود اخلاقی"
✍کتاب نذر قبول
#کانال_شهدایی
[@Martyrs16]
همت نه بزرگراهی است که شرق و غرب این شهر را به هم میرساند؛
همت؛ صراطی است که دنیای خاکیان را به سپهر افلاکیان دوخته است.
۱۷ اسفند سالروز شهادت #شهید_همت قهرمان خیبری گرامی باد.
✍مسافر
#کانال_شهدایی
[@Martyrs16]
ولایت مداری؛مهم ترین دغدغه شهید همت بود
شادی روحش صلوات
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم
✍نادر غیور
#کانال_شهدایی
[@Martyrs16]
~🕊
اوناییڪهحس #شھادت دارن،
بیدلیـلنیستـا!
#خـدا یـهگوشـهازسرنوشتمون
برامونشھادترونوشتـه!،
ولـی..
ایـندیگـهباخودمونـه
ڪهچجوریبھشبرسیـم
یاکِیبھشبرسیـم..! ✨
#اللھمالرزقناشھادتفےسبیلڪ💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از شخصے پرسیدند:
تا بہشٺ چقدر راهـ است؟
گفتـ یڪ قدمـ(:
گفتند چطور؟
گفتـ مثݪ شہیدانـ...🕊
یڪ پایتانـ را ڪهـ
روے نفسـ شیطانے بگذارید👣
پاے دیگرتانـ در بہشتـ است.
#استوری
#کانال شهدایی
[@Martyrs16]
قسمت دوم👈شهادت🕊
بِسمِ رَبِّ اِبراهْیْم
سوار بر موتور هایمان به راه افتادیم #حاجهمت و سید حمید میرافضلی جلو میرفتند و من هم از پشت سر آنها دو یا سه متر فاصله داشتیم #حاجی قصد داشت به پایین جاده برود باید از پایین پَد به روی جاده میرفتیم به همین خاطر دور موتور ها باید کم میشد عراقی ها روی آن نقطه دید کامل داشتند و دقیقا ب موازات نقطه مرکزی پد تانکی مستقر کرده بودند ک هر وقت موتور یا ماشینی بالا پایین میشد شلیک میکرد رد شدن از آن نقطه کار هر روز ما بود موتور #حاجی کشید بالا تا برود روی پد من ک پشت سر آنها میرفتم گفتم #حاجی اینجارو پر گاز برو #حاجی گاز را بست به موتور ک یک آن گلوله ای شلیک شد و دود غلیظی بین موتور من و #حاجی ایجاد شد منم گیج و منگ افتادم دود ک خوابید دیدم موتوری و دوجنازه در گوشه جاده افتاده است😔 یادم آمد ک موتور #حاجهمت جلویم میرفت جلو رفتم جنازه اول تماماً جز صورت و دستچپش سالم بود جنازه دوم را دیدم میرافضلی بود این یعنی اولی #حاجهمت بود😭 عرق سرد بر پیشانیم نشست💔
مهدی شفازند:این بود کهصاحب زیبا ترین چشمان دنیا بعد مدتها آرام گرفت😭
#شهادتت مبارک داداش همیشه همراهم
#سالروز_شهادت برادرم
#حاجمحمدابراهیمهمت
#سردارخیبر
#کانال شهدایی
[@Martyrs16]