eitaa logo
شهدایی
361 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
3.3هزار ویدیو
34 فایل
شهداشرمنده ایم... شرمنده ی پلاکت مدیون اشک فرزندبی پناهت🥀 کپی:آزاد https://harfeto.timefriend.net/17173449728532 نظراتتون انتقاداتون ... رو بگید
مشاهده در ایتا
دانلود
ساده نگذر از کنار پوتین های بی پا که پاهایشان بدن ها را بردند تا تو آسوده قدم برداری... شهدایی *اللهم‌عجـل‌لولیڪ‌الفـرج* [@Martyrs16]
سخت بود اما گذشت... از هر آنچه که قلبش را وصل زمین می کرد ... این قانون پرواز است گذشتن برای رها شدن ... شهدایی *اللهم‌عجـل‌لولیڪ‌الفـرج* [@Martyrs16]
💥 ... ▫️زمانی که عکس شهدا رو به دیوار اتاقم چسبوندم، ولی به دیوار دلم نه! ... ▫️زمانی که اتیکت خادم‌الشهداء و ... رو به سینه‌ام می‌چسبونم، اما "خادم پدر و مادر " خودم نیستم ! ... ▫️زمانی که اسمم توی لیست تمام اردو‌های جهادی هست!، ولی توی خونه خودمون هیچ کاری انجام نمی‌دهم ! ... ▫️زمانی که برای مادرای شهدا اشک می‌ریزم. اما " حرمت مادر " خودم رو حفظ نمی‌کنم ! ...↓ ▫️زمانی که فقط رفتن شهداء رو می‌بینم ، ولی " شهیدانه زیستنشون " رو نه ! 🌿🌾 اَللَّهُـــمَّ صَلِّ عَلــَی مُحَمـّـــَدٍ وَآلِ مُحَمـّــَدٍ وَعَجّـــِـلْ فــَرَجَهُـــمْْ 🌾🌿 شهدایی [@Martyrs16]
-از اینڪه‌به‌سمت‌خدا‌ آهستہ‌حرڪت‌میڪنے،نترس!❗️ ازاین‌بترس‌ ڪه‌براے‌ترڪ‌گناه هیچ‌ڪارےنڪرده‌باشے حتےتوبه!!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهداشرمنده ایم... شرمنده ی پلاکت مدیون اشک فرزندبی پناهت...💔🥀 دختر شهید مصطفی صدرزاده شهدایی *اللهم‌عجـل‌لولیڪ‌الفـرج* [@Martyrs16]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📜 به منزله‌ی رسیدن به اوج نقطه‌ی تکامل برای انسان‌های وارسته و آزاده است. چنان معنا و مفهوم عظیمی دارد، که می‌شکند آن قلم و گنگ و الکن می‌شود آن زبانی، که قصد توصیف مقام والای «شهادت» و را داشته باشد.👌 در طول تاريخ انقلاب اسلامی و این جنگ، ما شاهد شهادت بسیاری از انسان‌های مومن، مخلص و متّقی‌یی بوده‌ایم که قصدشان، جلبِ رضای خدا و تمام هم و غم‌شان، تلاش و جهاد در راه اعتلای کلمه‌ی اسلام عزیز و ترقّی بشریت بوده است. به گونه‌ای که هر شهیدی، یک اُسوه و نمونه‌ی قابل پیروی را در تاریخ ما، ساخته و به جا گذاشته است.هر شهیدی به تنهایی، قادر است ملّتی را زنده کند، قلب‌های مرده‌ای را به تپش درآورد و برای نسل‌های آینده‌ی بشریت، سرمشقی تاریخ‌ساز و انسان‌ساز باشد.☝️ ✍ فرازی روحانی و دلنشین از سخنرانی گهربار سردار ، عصر روز سه‌شنبه ۲۵ مرداد ۱۳۶۲ - اردوگاه قلّاجه. منبع زيرنويس: جلد سوم کتاب ، صفحه‌ی ۱۳۸۵. 🌹 شهدایی *اللهم‌عجـل‌لولیڪ‌الفـرج* [@Martyrs16]
روایـتۍاز"ط":)❤️📎 وقـتے مۍگفـتیم:(چـرا محـسن یـوسـفۍ رو دوسـت دارے؟)مۍگفـت:(نـریـمـانۍ بـوده.)مۍگـفتـم:(یعـنـی چـی؟)مۍگـفت:(تـیر ڪہ خـورده،حـسـین‌حـسیـن گـفتـہ تـاشـهیـد شـده.) در یڪی از فـیلـم‌هـاۍ شـهید هـمت هسـت کہ مۍگـوید:(ڪار بـرای رضـای خـدا بـاشـد.)هـمیشـہ روے آن تـأڪید مـی‌ڪرد.پـاۍ قـبر محـمدحـسین از هـم‌رزمـانـش شـنیدم ڪہ تـوے مـقر فـرمـانـدهۍ نمۍرفـته و بـا هـمان بـچہ‌هـاۍ سـوری و افـغـانـستانۍ و پـاڪسـتانـی مۍنـشستہ و بلـند مـۍ‌شـده و غـذا مۍخـورده.ایـن هـا را از شـهـید هـمت دیـده بـود.۰ شهدایی *اللهم‌عجـل‌لولیڪ‌الفـرج* [@Martyrs16]
طرف داشت میکرد بهش گفت: 🗣 شونه هاتو دیدی؟ گفت: مگه چی شده؟😳 گفت: یه کوله باری از گناهان اون بنده رو شونه های توئه!😔 یادشھداباذڪرصلوات شهدایی *اللهم‌عجـل‌لولیڪ‌الفـرج* [@Martyrs16]
خیلی وقت‌ها شکم خودشان را با یک تکه نان بیات و پنیر سیر می‌کردند گاهی هم نان خالی !! ولی با جان و دل جنگیدن .... یادشھداباذڪرصلوات شهدایی *اللهم‌عجـل‌لولیڪ‌الفـرج* [@Martyrs16]
دل‌هایی که در مسیر عاشقی کـم بیاورنـد می‌میرنـد .... یادشھداباذڪرصلوات شهدایی *اللهم‌عجـل‌لولیڪ‌الفـرج* [@Martyrs16]
جاے شهید توسلے خالی ڪه😔 همیشه میگفت: پیروی از اهل بیت فقط با پوشیدن لباس عزا و گریه نیست، بلکه در رفتار هم باید محب بود💔 یادشھداباذڪرصلوات شهدایی *اللهم‌عجـل‌لولیڪ‌الفـرج* [@Martyrs16]
💠وصیت‌تکان‌دهنده‌ وصیت‌من‌به‌دخترانی‌که‌عکس‌هایشان‌را‌در‌ شبکه‌های‌اجتماعی‌میگذارند‌این‌است☝️☝️ شهدایی *اللهم‌عجـل‌لولیڪ‌الفـرج* [@Martyrs16]
‏احتمالا تصویر این شهید بزرگوار را در فضای مجازی زیاد دیده باشیم ؛ اما شهیدی بود که هیچ کس منتظرش نبود جز خدا ...! 🌷 شهید ‎سیف الله شیعه زاده از شهدای بهزیستی استان مازندران که با یک زیر پیراهن راهی جبهه شد و هیچکس در جبهه نفهمید كه او خانواده ای ندارد. کم سخن می گفت و... ‏با سن کم سخت ترین کار جبهه یعنی *بیسیم چی* بودن را قبول کرده بود. 🌷سرانجام توسط منافقین اسیر شد برگه و کدهای عملیات را قبل از اسارت خورد و منافقین پس از شهادت رساندن وی ، برای به دست آوردن رمز و کد های بیسیم، و رو ولی چیزی نصیب آنها نشد ...! 🌷یادمان باشد روی سفره چه کسانی نشسته ایم و این نظام اسلامی امانت شهدای مظلوم است!!! ❤️شهید سیف الله شیعه زاده❤️ شهدایی *اللهم‌عجـل‌لولیڪ‌الفـرج* [@Martyrs16]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تاشادشود‌ذات‌خدای‌احدی باامرخدای‌ازلی‌وابدی بفرست‌سلام‌وصلوات‌ازته‌دل برطلعت‌بانوی‌شهیده‌اسدی شهدایی *اللهم‌عجـل‌لولیڪ‌الفـرج* [@Martyrs16]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴این فیلمو تمام طلب کاران از انقلاب حتما ببینند و خجالت بکشند مرد شما بودید و بس💔 # شهدا-شرمنده -ایم😔🥀 شهدایی *اللهم‌عجـل‌لولیڪ‌الفـرج* [@Martyrs16]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خجالت می کشم که من سرم رو تنمِ، حسین آخرین مداحی شهید مدافع حرم حسین معز غلامی دیگه خجالت نمیکشی...؟!💔🥀 شهدایی *اللهم‌عجـل‌لولیڪ‌الفـرج* [@Martyrs16]
🔻 بیشترین مطلبی که از احمد آقا می‌شنیدیم درباره‌ خودسازی بود. یک‌بار به همراه چند نفر دور هم نشسته بودیم. احمد آقا گفت: بچه‌‌ها، کمی به فکر اعمال خودمان باشیم. بعد گفت: یکی از بین ما شهید خواهد شد. خودسازی داشته باشیم تا شهادت قسمت ما هم بشود...🕊 ➖ بعد ادامه داد: حداقل سعی کنید سه روز از گناه پاک باشید. اگر سه روز مراقبه و محاسبه‌ اعمال را انجام دهید حتماً به شما عنایتی می‌شود...✨🌱 بچه‌ها از احمد آقا سوال کردند: چه کنیم تا ما هم حسابی به خدا نزدیک شویم؟ 📌احمد آقا گفت: چهل روز گناه نکنید. مطمئن باشیدکه گوش و چشم شما باز خواهد شد...💫 این سخن به همان حدیث معروف اشاره دارد که می‌فرماید: «هر کس چهل‌روز اعمالش برای خدا خالص باشد خداوند چشمه‌های حکمت را بر زبان او جاری خواهد کرد🌿». شهدایی [@Martyrs16]
شهدایی
#قسمت_سوم #رفافت_مقدمه_شباهت تا اسمموخوند بدوبدو دویدم سمت درب دانشگاه ولی از اتوبوس خبری نبود😔 خ
. . . توی مسیر بودیم و منم در حال گوش دادن به اهنگام 😊ولی همچنان حوصلم سر میرفت.😕 اخه میدونید من یه آدمی هستم که نمیتونم یه جا ساکت باشم و باید حرف بزنم. اینا هم که هیچی دوتا چوب خشک جلو نشسته بودن. . -آقای فرمانده پایگاه😒 . -بله؟! . -خیلی مونده برسیم به اتوبوس ها ؟! 😟 . -ان شاالله شب که برای غذا توقف میکنن بهشون میرسیم. . -اوهوووم.باشه.😕 باهاش صحبت میکردم ولی بر نمیگشت و نگامم نمیکرد.دوست داشتم گوشیمو بکوبم تو سرش 😑😑 . تو حال خودم بودم ویکم چشمامو بستم که دیدم ماشین وایساد . -چی شدرسیدیم؟! . . -نه برای نمازنگه داشتیم . -خوب میزاشتین همون موقع شام خوردن نمازتونوبخونین . -خواهرم فضیلت اول وقت یه چیز دیگست.شما هم بفرمایین . -کجا بیام؟! . -مگه شما نماز نمیخونین؟! . . -روم نمیشد بگم که بلد نیستم.گفتم نه من الان سرم درد میکنه.میزارم آخر وقت بخونم که سر خدا هم خلوت تره😊 . -لا اله الا الله...اگه قرص چیزی هم برا سردرد میخواین تو جعبه امدادی هست . -ممنون☺ . -پیاده شدم و رفتم نزدیک مسجد یکم راه رفتم. آقا سید و سرباز داشتن وضو میگرفتن.ولی وقتی میخواستن داخل مسجد برن دیدن درمسجده بسته بود. . مسجد تومسیر پرتی تویه میانبر به سمت مشهد بود. . مجبورا چفیه هاشونو رو زمین پهن کردن و مشغول نماز خوندن شدن. سرباز زودتر نمازشو تموم کرد و رفت سمت ماشین و باد لاستیک ها رو چک میکرد. . ولی اقا سید از نمازش دست نمیکشید. بعد نمازش سجده رفت و تو سجده زار زار گریه میکرد وداشت با خدا حرف میزد.😢 . اولش بی خیال بودم ولی گفتم برم جلو ببینم چی میگه اخه...آروم آروم جلو رفتم و اصلا حواسم نبود که رو به روش وایسادم. . گریه هاش قلبمو یه جوری کرده بود.😔 راستیتش نمیتونستم باور کنم اون پسر با اون غرورش داره اینطوری گریه میکنه.برام جالب بود همچین چیزی. تو حال خودم بودم که یهو سرشو از سجده برداشت و باهام چشم تو چشم شد.سریع اشکاشو با استینش پاک کرد و با صدای گرفته که به زور صافش میکرد گفت: بفرمایید خواهرم کاری داشتید با من؟؟😯 . من؟! نه...نه.فقط اومدم بگم که یکم سریعتر که از اتوبوسها جا نمونیم باز😶😶 . چشم چشم..الان میام.ببخشید معطل شدید. . سریع بلند شد.وجمع و جور کرد خودشو ورفت سمت ماشین. . نمیدونستم الان باید بهش چی بگم. . دوست داشتم بپرسم چرا گریه میکنه ولی بیخیال شدم. . فقط آروم توی دلم گفتم خوشبحالش که میتونه گریه کنه.. . بالاخره...‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🕊هر روز با یاد و خاطره‌ی یک شهید🥀 عملی شهدا یکی از قطعات دستگاه ها معیوب شده بود. 5 سال بود کار کرده بود و باید از رده خارج می شد. هزینه اش برای سایت خیلی زیاد بود. مصطفی همه ی قطعه های معیوب را جمع کرد، تیم آورد و تعمیرشان کرد و دوباره وارد کار کرد. این کارها وظیفه ی معاونت بازرگانی نبود. اما برایش فرقی نمی کرد. کار سازمان باید انجام می شد. يادگاران، جلد 22 كتاب شهيد مصطفي احمدي روشن ، ص 53 بـ وقتـ شهـدا 🥀🕊🥀🕊🥀🕊 @Martyrs16