#تلنگرانه
یکی چشمش را برای خدا می دهد، اما من و تو می توانیم برای خدا چشم مان را کنترل کنیم؟؟
#کانال شهدایی
[@Martyrs16]
شهیده فاطمه پروین روحی ابرقوئی
دومین وآخرین عزیمت وی به مکه مکرمه که به شهادت اومنجرشدبه درخواست وآرزوی خودش از دستمزدهای کارخیاطی بودوچه زیبادر اولین سفرخود به حج به همراه همسرش دربیان آرزوی خودگفته بودکه آرزودارم که یکبار دیگر بادستمزدخودبه زیارت خانه خدا بیایم ودراینجاشهید شوم وچنین شد
#معرفی -شهید
نام : فاطمه پروین
نام خانوادگی : روحی ابرقوئی
تاریخ تولد : ۱۳۳۵
تاریخ شهادت:۱۳۶۶/۰۵/۰۹
نحوه شهادت:مراسم برائت ازمشرکین
جمعه خونین مکه و فریاد برائت از مشرکین شهدای آن روز،اینک به ثمر نشسته است ومسلمین جهان اکنون عملأ درکشورهای خودازمشرکین اعلام برائت می جویندوخیزش های مردمی مردم نیز نتیجه فریادهای برائت جویانه این روز است که هیچگاه خاموش نشده است.
شهیده فاطمه پروین روحی تنها شهید جمعه خونین مکه از شهرستان ابرکوه در سال۱۳۶۶ است دومین وآخرین عزیمت وی به مکه مکرمه که به شهادت اومنجرشدبه درخواست و آرزوی خودش از دستمزدهای کار خیاطی بود و چه زیبا در اولین سفرخودبه حج به همراه همسرش در بیان آرزوی خودگفته بود که آرزو دارم که یکباردیگربادستمزدخودبه زیارت خانه خدابیایم ودراینجاشهیدشوم وچنین شد.
فاطمه پروین ازفعالان راهپیمایی قبل از انقلاب بودوپس ازپیروزی انقلاب نیز با کمیته امدادامام خمینی (ره)همکاری داشت ودرپشت جبهه نیزبه یاری رسانی به رزمندگان می پرداخت.
انقلاب نیزباکمیته امدادامام خمینی (ره) همکاری داشت ودرپشت جبهه نیز به یاری رسانی به رزمندگان می پرداخت.
دعای توسل اودرروزهای سه شنبه به منظورپیروزی رزمندگان اسلام،همیشه درخانه برقرار بود.
#یادشھداباذڪرصلوات
#کانال شهدایی
[@Martyrs16]
شهدایی
شهیده فاطمه پروین روحی ابرقوئی دومین وآخرین عزیمت وی به مکه مکرمه که به شهادت اومنجرشدبه درخواست وآر
این بانوی شهیده به کارهای هنری علاقمند بود و در خیاطی مهارت زیادی کسب کرد و در بافندگی و گلدوزی نیز سررشته داشت و شاگردانی را نیز پرورش داد که هنوز از رفتار او به نیکی یاد می کنند.
وی همچنین خیاطی را به عنوان شغل دنبال می کرد و عواید آن را عمدتأ در امور خیر و کمک به محرومان هزینه می کرد.
نهم مردادماه سال ۱۳۶۶ مراسم برائت از مشرکان مسلمانان خونین شد و روح پاک فاطمه پروین روحی که اول مهرماه سال ۱۳۳۵ به زمین خاکی سر زده بود، در سن۳۱ سالگی به عرش اعلی پرواز کرد و مزار او به همراه یادش در روضه الشهدای ابرکوه به یادگار ماند.
نگاهی به یکی از خاطرات جامانده از او در کمک به نیازمندان، می تواند ما را به نشانی از روحیات این شهیده رهنمون باشد.
یک روز با سایر دوستان در جلسه قرآنی شرکت کرده بود. پس از پایان جلسه یکی از همسایه ها گفت: “دختر یکی از افراد فامیل ما که چند کوچه بالاتر زندگی می کنند، ازدواج کرده است ولی چون پدرش وضعیت اقتصادی مناسبی ندارد و مستضعف هستند، برای خرید جهیزیه دچار مشکل شده اند و ما هم فقط در جلسات قرائت قرآن حاضر می شویم و با دقت و توجه به فرمان و دستور الهی عمل نمی کنیم”.
پروین از دوستش زهرا موضوع را پیگیری کرد و او گفت که در اغلب آیه های قرآن صحبت از انفاق و دستگیری از ایتام و بینوایان است اما کو گوش شنوا؟! راحت نشسته ایم و زندگی می کنیم بدون این که به فکر کسانی باشیم که گرسنه اند و نمی توانند برای تحصیل یا آینده بچه های خود امکاناتی فراهم کنند.
این خانواده ها با آبروداری زندگی می کنند و دائماً با فقر و تنگدستی دست و پنجه نرم می کنند و نمونه آن خانواده ای است که هفت دختر دارند و پدر آنها هم درآمد کمی دارد.
دیروز مادر آنها را در حال فروش پارچه های قدیمی زیبای خود با قیمت کم به یک دستفروش دیدم و وقتی از او دلیل این کار را پرسیدم، گفت: قصد دارم با پول این پارچه ها و پس انداز کمی که دارم اسباب و اثاثیه مختصری برای دخترم تهیه کنم که دخترم در مقابل خانواده داماد شرمنده نشود.
پروین در حالی که چهره خود را با چادر کاملاً پوشانده بود تا شناخته نشود پول را به عنوان هدیه ازدواج به مادر خانواده هدیه کرد و آن زن بعد از اصرار زیاد آن هدیه را پذیرفت و شادمان به خانه بازگشت.
همچنین در گوشه هایی از زندگی داستانی شهیده فاطمه پروین روحی در کتاب “عطر سنجد” آمده است: “…. پروین از پشت چرخ خیاطی برخاست و به طرف تلفن رفت و گوشی را برداشت آن طرف خط، شوهرش بود پس از احوالپرسی به او گفت: “یکی از همسایگان که تو معمولاً شبانه براش کمکهایی می بردی مریضه اگه وقت کردی یه سری به او بزن.
پروین: از کجا فهمیدی!؟
رضا: الآن رفته بودم داروخانه برای کاری دیدم با حال خراب داخل داروخانه نشسته تا دارو بگیره!
پروین: همه داروهاشو گرفت؟!
رضا: آره
پروین: از اینکه به من اطلاع دادی ممنونم… و خداحافظی کرد. خیلی زود ناهار را تهیه و به طرف منزل آن زن حرکت کرد.
طول و عرض کوچه را به گونهای میپیمود که هر کس او را میدید خیال میکرد عجلهاش برای رسیدن به چیزی است که هر لحظه دیر رسیدن امکان از دست دادن آن وجود دارد … به منزل پیرزن رسید خانهای که تا آن لحظه فقط تا در آن می رفت و کمکهایش را اهدا میکرد.
با گذاشتن اولین قدم در راهروی تاریک و خیلی قدیمی آن خانه همه سرعت به حرکاتی آهسته و متحیرانه تبدیل شد. پروین برای اولین بار گام در فضای خانه میگذاشت، با برداشتن هر قدم در طول راهرو بذر آهی عمیق در فضا میکاشت.
بعد فاصلهها او را به سرزمینی عاطفه و شفقت نزدیکتر میساخت…واردحیاط کوچک شدفضای آن خانه شدیداً قلب و روحش رامتأثر ساخت آرامآرام گامهای سنگینش رادرفضا چرخاند و گفت: صاحبخونه؟!صدایی نشنیدباردیگرصدازدواین بارصدایی نخیف ودردآلودجوابش داد:« بفرمائید!»پروین دوروبرش رانگاهی کرد و اتاقی در انتهای حیاط توجهش راجلب کردواز یک جفت دمپایی کهنه ونیمه پاره دم اتاق متوجه وجود صاحبخانه درآن شدرفت وبااجازه واردشدصحنهای که درآن اتاق دیدبرتأثرات قلبیاش افزود.پیرزن روی لحافی کهنه به حالت نیمخیز نشسته بودوچشم به قامت درگشوده بود.پروین واردشدبه طرف اورفت وسلام کرد.صورت چروکیده وترکیده پیرزن رابوسهای سرشارازمهرداد.
پروین:یعنی اصلاًَبه شماسرنمیزنن؟… پس شماروکی برددکتر؟!
پیرزن:چند روزی خیلی بدحال بودم تا اینکه دیروز وقتی خواستم ازاتاق برم بیرون ضعف کردم وکناردیوارازحال رفتم.دخترعفت خانم که اومده بودبرای مرغابی من خرده نون بیاره وقتی منو با این حال دیده رفته خبر داده پسرم اومدمنوبرددکتروبعدرسوندخونه.گفت بازم مییادبه من سرمیزنه اماازدیروز تاحالاکه خبری نشده!
پروین خودتو ناراحت نکن مادر!بالاخره اونام جوونندگرفتاری دارن!مثل من وشما که نیستندهزارجوربادتوکله شونه!خیال نکن که به فکرت نیستند!بیشترازاین نمیتون!…وبعدآهی کشیدوگفت:آدم تاوقتی بچهدارمیشه دیگه یادش میره که خودشوکی بزرگ
شهدایی
این بانوی شهیده به کارهای هنری علاقمند بود و در خیاطی مهارت زیادی کسب کرد و در بافندگی و گلدوزی نیز
کرده فکر میکنه آفریده شده تا بچههاشو بزرگ کنه غافل از اینکه اون کسی که اونو بزرگ کرده منتظر توجه اونه… و لحظاتی به نقطهای خیره شد صدای سرفه پیرزن او را از عالم خود خارج کرد با دستپاچگی داروهایی که کنار دست او بود برداشت و به طریقه مصرف آن نگاه کرد و بر طبق دستور پزشک داروی مخصوص آن را به او داد و بعد از جا بلند شد پیرزن با تعجب و ناراحتی پرسید: کجا؟
پروین جواب داد «جایی نمیرم مادر» و از اتاق خارج شد و شروع به نظافت حیاط کرد و غبار چندین ساله را از چهره حیاط زدود پس از ساعتی دوباره وارد اتاق شد و اتاق بیمار را مرتب کرد.
پیرزن با صورتی پر از شرم سیرت پاک او را تحسین کرد و مدام به کار او اعتراض، و از او میخواست که بیش از این به خود زحمت ندهد. پروین وقتی اعتراض او را دید گفت: مادر میبینی که من جوونم و نیرو دارم تو هم مثل مادر منی پس اگه تو لایق بدونی میتونی منو جای دخترت فرض کنی راحت باش بعد از اینکه خانه غبار گرفته پیرزن را جانی تازه بخشید از او اجازه خواست تا به منزل برود و قول داد که برگردد.
ساعاتی بعد با پاکتهای پر از میوه و یک ظرف سوپ وارد اتاق شد، و پیرزن از دیدنش جان تازه گرفت و گفت: «چرا اینقدر زحمت میکشی تو خودت کار و زندگی داری من هنوز اون قدر پیر نشدم که نتونم غذا درست کنم.» پروین گفت: « بیماری و ضعف پیر و جوون نداره به هر حال آدمو از پا میندازه.» منم کاری نکردم فقط چون هوس سوپ کرده بودم گفتم شاید شما هم بدتون نیاد غذای ما جوونارو بخورین و به دست پخت خودتون افتخار نکنین.
پروین به چهره نخیف پیرزن نگاه کرد و احساس که یک استحمام خوب چقدر میتونه در روح و جسم او مؤثر باشه به همین دلیل وقتی غذایش را خورد پروین به خانه رفت و از شوهرش خواست تا با اتومبیل خود پیرزن را به خانه بیاورد پیرزن ابتدا از رفتن به دلیل ایجاد مزاحمت امتناع میکرد اما پروین با خوشرویی تمام او را قانع نمود و این در حالی بود که هیچ یک از بستگان پیرزن کوچکترین اطلاعی از این همه انسانیت و بزرگی نداشتند……..”
آن سال گویی برگی جدید بر دفتر پروین ورق میخورد که بقا بود. پروین با شور و نشاطی وصف ناپذیر راهی سفر شد به طوری که شوهرش متعجب به او گفت: تو به گونهای مشتاقی که انگار این اولین بار است به حج میروی و پروین همچنان غرق در هوای عرفان خود بود. او در پیش رو، بهشت را بر ایوان زمان میدید و عاشقانه به سوی معبود خود پیش میرفت.
به سرزمین مکه رسیدند. چند روزی از اقامت آنان گذشت و پروین هر روز به انتظار واقعهای چشم به دروازه فردا میدوخت. تا اینکه روز موعود فرا رسید روزی که فریاد برائت از گلوی مسلمانان بر علیه کفار برخواست و پروین هم شادمان به سوی کفر حمله میبرد و گویی یک لحظه زن بودن را در مقابل تهاجمات خطر فراموش کرده است. همراه با موج عظیم دریای برائت پیش میرفت و مشت گره کرده پرکینهاش را نثار کفر جهانی کرد.
همراه با سیل جمعیت راه میرفت و شعارهای کوبندهاش را به سوی دشمن پرتاب میکرد تا اینکه شرطههای عربستان یکباره به سوی میهمانان مسلمان یورش بردند و جمعیت، عدهای پراکنده شدند و عدهای به مقاومت پرداختند، اما پروین در میان انبوه جمعیت دلیرانه مبارزه کرد، و دست تقدیر آسمانی سپرد.
در میان موج جمعیت حجاج تصویر آرزوهایش را در چهره زمان میدید ساعتها با کمال شجاعت به فریاد بیزاری از کفر پرداخت و حتی آنجا که مفری برای رهایی وجود داشت راه فرار را در پیش نگرفت تا آنکه ضربه زهرآگین کفر بر سر او وارد آمد و غنچه آرزوی دیرینهاش به بار نشست و شگفت.
یادشھداباذڪرصلوات
#کانال شهدایی
*الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج*
[@Martyrs16]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ😍
💥فواید شگفت انگیز روزه داری💎
با روزه گرفتن بدن سلول های سرطانی رو
از بین میبره😯
👤استاد رائفی پور•.
#ماه_رمضان🦋
#کانال شهدایی
*الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج*
[@Martyrs16]
•﷽•
در باغ شہادت پیش روے ؏ـاشقـا بازه....😍🙃
#یادشھداباذڪرصلوات
#کانال شهدایی
*الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج*
[@Martyrs16]
#عکس_ماندگار
🌷تصویری از شهید فکوری طراح
عملیات اچ۳ با رهبر معظم انقلاب
🔵به مناسبت سالروز عملیات مهم
و غرور آفرین h3 که شهید فکوری
شخصا در طراحی و اجرای این
عملیات(حمله به پایگاههای نیروی
هوایی عراق درجوار مرز این کشور
با اردن)شرکت داشتند.
#یادشھداباذڪرصلوات
#کانال شهدایی
*الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج*
[@Martyrs16]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گلزار شهدای رشت ...💖
مزار شهدای مدافع حرم...
#مزار_شهید_بابک_نوری
#ماه_رمضان
یادشھداباذڪرصلوات
#کانال شهدایی
*الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج*
[@Martyrs16]
۱۵فروردین،روزیست که مردی از جنس خاک اما اهل آسمان،به زمین هدیه میشود،۱۵فروردین میلاد مردیست چون کوه استوار،که آرزویش نابودی اسرائیل است؛سردار بی نشان منتظریم تا برگردی...
#یادشھداباذڪرصلوات
#کانال شهدایی
*الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج*
[@Martyrs16]
✍ امروز روز تولد توست
ومن هرروز بیش از پیش
به این راز پے مےبرم
ڪه تو خلق شده اے
تا راه آسمان را بہ ما نشان دهے❤️
#شهیدعبدالله_اسکندری
#سالروزولادت
یادشھداباذڪرصلوات
#کانال شهدایی
*الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج*
[@Martyrs16]
🌹با مجروح شدن پسرم محمّدحسین برای ملاقاتش به بیمارستان رفته بودم؛ نمی دانستم در کدام اتاق بستری است. در حال عبور از سالن بودم که یک دفعه صدایم کرد: مادر! بیا اینجا.
🌹وارد اتاق شدم. خودش بود؛ محمّدحسین من! امّا به خاطر مجروح شدن، هر دو چشمش را بسته بودند!
بعد از کمی صحبت گفتم: مادر! چطور مرا دیدی؟! مگر چشمانت بسته نبود؟
امّا هر چه اصرار کردم، بحث را عوض کرد
"شهید محمد حسین یوسف الهی"
#یادشھداباذڪرصلوات
#کانال شهدایی
*الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج*
[@Martyrs16]
17.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥#کلیپ_شهدا✨
🌷صحبتهای شهید مدافع حرم رضا حاجی زاده شب اعزامشون به سوریه در تاریخ ۱۴ فروردین ۱۳۹۵:
برای شهادت نمیریم
برای شهادت اصلا نمیریم
ما جوانیم
من زندگی خودمو دوست دارم
میخوام با شما باشم
ولی اینم تکلیف ماست
الانم باید بریم از اسلام دفاع کنیم
ان شاءالله میریم
صحیح و سالم بر میگردیم
راضیم به رضای خدا
هر چی شد دیگه
راضیم به رضای خدا...
#شهید_رضا_حاجی_زاده
#شب_وداع
#یادشھداباذڪرصلوات
#کانال شهدایی
*الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج*
[@Martyrs16]
بسم الله الرحمن الرحیم
#حدیث_روز
امام علی علیه السلام:
عَلَيْكُمْ فِي شَهْرِ رَمَضَانَ بِكَثْرَةِ الِاسْتِغْفَارِ وَ الدُّعَاءِ فَأَمَّا الدُّعَاءُ فَيُدْفَعُ بِهِ عَنْكُمُ الْبَلَاءُ وَ أَمَّا الِاسْتِغْفَارُ فَيَمْحَى ذُنُوبَكُم
در ماه رمضان بسیار استغفار و دعا کنید؛چرا که دعا بلا را از شما دور می کند و استغفار گناهان شما را پاک می کند.
📚الکافی، ج ۴، ص ۸۸
#کانال شهدایی
[@Martyrs16]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•﷽•
🌙شهید بهشتی:
روزه میگیری
تا به طبیعت بگویی
میتونم...
#ماه رمضان
#کانال شهدایی
*الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج*
[@Martyrs16]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•﷽•
#استاد_رائفی_پور
بهترین راه گناه نکردن
#کانال شهدایی
*الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج*
[@Martyrs16]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شهدا
#پلاک_خاکی
جامانده ماندیم....💔🚶♂️
#یادشھداباذڪرصلوات
#کانال شهدایی
*الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج*
[@Martyrs16]
اینــ حجاب ❤
ضمانت امنیتــ منـ استــ✌️🏻
خواهرمـ💁🏻♀
معنـے آزادے رو درست
متوجہ نشدی❗️
آزادے یعنـی: 🍃
مطمئن باشـے↑
اسیر نـگاه ناپاکان نیستـے😊
#کانال شهدایی
*الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج*
[@Martyrs16]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 جوان چشم چرون لیاقتش دختر هرزه است!!!
اگه تو جوانی پسر باشی دختر گیرت میاد ولی مرد باشی زن گیرت میاد !
تا آخر حتما نگاه کنید
#کلیپ_تصویری
#استاد_دانشمند🌼
#کانال شهدایی
[@Martyrs16]