eitaa logo
شهدایی
360 دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
3.3هزار ویدیو
35 فایل
شهداشرمنده ایم... شرمنده ی پلاکت مدیون اشک فرزندبی پناهت🥀 کپی:آزاد https://harfeto.timefriend.net/17173449728532 نظراتتون انتقاداتون ... رو بگید
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صلابت وشهامت را ببینید! شهدایی *الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج* [@Martyrs16]
10.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕊 کبوتران مهاجر 🌹شهید محمدحسن ترابیان شهدایی *الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج* [@Martyrs16]
YEKNET.IR - roze - shabe 4 ramezan 1401 - rasouli.mp3
3.5M
🌷 🌷 سوزناک 🍃روضه حضرت زهرا(س) 🍃گل همیشه غریبم هوایتان کرده است 🎤حاج شهدایی *الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج [@Martyrs16]
🌹غروب ماه رمضان بود،ابراهيم آمد در خانه ما و بعد از سلام و احوالپرسي يــک قابلمه از من گرفت.بعد داخل کله پزي رفت، به دنبالش آمدم و گفتم: ابرام جون کله پاچه براي افطاري!عجب حالي ميده؟ گفت: راســت ميگي، ولي براي من نيست، يك دست کامل کله پاچه و چند تا نان ســنگک گرفت، وقتي بيرون آمد ايرج با موتور رسيد، ابراهيم هم سوار شد و خداحافظي کرد، با خودم گفتم: لابد چند تا رفيق جمع شــدند و با هم افطاري ميخورند،از اينکه به من تعارف هم نکرد ناراحت شــدم، فــرداي آن روز ايرج را ديدم و پرسيدم: ديروز کجا رفتيد؟ 🌹گفت: پشت پارک چهل تن، انتهاي کوچه، منزل کوچکي بود که در زديم و کله پاچه را به آنها داديم، چند تا بچه و پيرمردي که دم در آمدند خيلي تشکر کردند، ابراهيم را کامل ميشناختند، آنها خانواده‌اي بسيار مستحق بودند، بعد هم ابراهيم را رساندم خانه‌شان. "شهیدابراهیم‌هادی" ‌ ✍کتاب سلام بر ابراهیم شهدایی *الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج* [@Martyrs16]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به دنیا خندیدند و رفتند....😂👋🚶 شهدایی *الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج* [@Martyrs16]
به کدامین گناه ؟!!!!
5.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یه‌کنج‌از‌حرم‌بهم‌جا‌بده.... 🥀 شهدایی *الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج* [@Martyrs16]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با کوله باری از گناه اومدم دوباره...❤️‍🩹 شهدایی *الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج* [@Martyrs16]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
_ _ مآه‌رمضون‌انقدر قدرت‌داره که تو اگه یه عُمر هم...:)🤍 -استاد‌شجاعی شهدایی *الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج* [@Martyrs16]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚|برشی از کتاب لاغر که بود؟ بعد از دوهفته شده بود پوست و استخوان. با همه بی دل و دماغ تا کرد. از سرمای استخوان سوز سوریه می گفت که دوسه تا دستکش روی هم می پوشیدند. _بازم نمیتونستیم اسلحه دست بگیریم. لبخند تلخی زدم:« مامان راستی داشتیم بر می گشتیم همه ی خوراکی هایی که به من دادی، گذاشتم برای بچه ها.» «امنیت»از زبانش نمی افتاد. _داشتی می رفتی یکدفعه در باز می شد و یه لوله تفنگ می اومد بیرون. یک خشاب خالی می کرد طرفت! بغل دستی ت بی هوا می افتاد زمین؛ نمی فهمیدی از کجا تیر خورده. دلش کباب بود برای زنان و کودکان آواره سوری. _وای مامان من یکیطاقت ندارم مثلا صبح خواهرم بره بیرون بعد منتظر باشی ببینی تا شب بر میگرده یا نه. دعا به جان آقای خامنه ای میکرد:«اگه آقا نبود، مملکت ما از سوریه بدتر می شد.» با حسرت می گفت:« حیف که با حسین قرار گذاشته بودیم با هم می ریم و با هم بر میگردیم!» _تازه فهمیدم که شهادت الکی نیست! مگه به هر کی می دن؟ باید خیلی خاص باشی که روزیت بشه! لحظه ی شهادت شهیدی را دیده بود. دست کشید به ریشش و می گفت:«خو به حالش! چقدر کیف میده آدم با ریش خونی با اربابش رو به رو بشه»! بخشی از کتاب 🔖 خاطرات شهیـد بسیجی محمد حسین حدادیان به روایت مادر بزرگوار شهدایی *الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج* [@Martyrs16]