eitaa logo
شهدایی
362 دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
3.3هزار ویدیو
34 فایل
شهداشرمنده ایم... شرمنده ی پلاکت مدیون اشک فرزندبی پناهت🥀 کپی:آزاد https://harfeto.timefriend.net/17173449728532 نظراتتون انتقاداتون ... رو بگید
مشاهده در ایتا
دانلود
سیره عملی رزمندگان اخلاص... شهید رضا کچیان بامیری بی آنکه به ما بگوید، پنهانی به همسایه هایی که بضاعت مالی چندانی نداشتند رسیدگی و از آنان دستگیری می نمود. هر وقت از او سؤال می شد کی به این همه همسایه سرکشی می کنی؟ می گفت: بهتر است به شما نگویم، تا از اجر کارم کاسته نشود. شهدایی *الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج* [@Martyrs16]
🌹🕊🌹🕊🌹 پس چه بهتر آنکه براى هر چه زودتر شدن فرج آقا امام زمان بکوشیم تا انقلابمان را حفظ کنیم زیرا که این انقلاب متصل است به انقلاب حضرت مهدى. آمریکا و ایادى خائنش همچنان مى کوشند تا این انقلاب را از راه اصلى خود باز دارند وا ین وظیفه بر ماست تا با این دشمنان اصلى اسلام به مقابله برخیزیم و آنان را سر کوب کنیم. "شهید محمد پاک سرشت " شهدایی *الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج* [@Martyrs16]
🌹حسنعلی شاکری در دوران کودکی به دنبال فعالیت‌های مذهبی بود و مدرسه را در نیمه راه رها کرد به حوزه علمیه رفت با آغاز جنگ درست در زمان عمامه‌گذاری حوزه را رها و به جبهه رفت. به او گفتم: چرا لباس امام حسین(ع) را به تن نکردی گفت: مادر جان اکنون زمان دفاع از دین، میهن و ناموس است. 🌹شهید حسنعلی شاکری علاقه زیادی به قرآن کریم داشت و در محل برای بچه‌ها جلسه قرآن برپا می‌کرد. در مسجد هم کارهای فرهنگی و قرآنی می‌کرد. او هیأتی راه‌اندازی کرده بود و در مسجد محل به بچه‌ها درس قرآن می‌داد. در منطقه هم جلسه قرآن برپا می‌کرد. و با جعبه مهمات رحل قرآن درست کرده بود و به رزمندگان آموزش می‌داد. 🌹پدر این شهید عزیز کاسب بود و همیشه توجه زیادی به لقمه حلال داشت. و اهل خمس و زکات بود و اگر می‌فهمید کسی از اقوام خمس مالش را نمی‌دهد به منزل او نمی‌رفت و نمی‌گذاشت بچه‌ها از لقمه چنین افرادی بخورند. باید بگویم لقمه حلال این پدر سبب شد تا فرزندانش گام در راه اسلام بگذارند و به شهادت برسند. 🌹حسنعلی سال ۱۳۶۵ در عملیات کربلای ۵ به شهادت رسید. "شهید حسنعلی شاکری" شهدایی *الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج* [@Martyrs16]
-شهید شهیدطیبه واعظی شهید شاخص بسیج درسال 94طیبه واعظی دهنوی درسال1337در یکی از روستاهای اصفهان متولد شد.او در خانواده ای مذهبی و فقیر رشد کرد و به همین علت خیلی زودبا دردورنج مردم مستضعف آشنا شد.درسن7 سالگی خواندن قرآن رادرخانه پدرش آموخت. در سال 1350طیبه با پسرخاله مجاهدش ابراهیم جعفریان ازدواج نمود، واین نقطه عطفی درزندگی او بودو همین ازدواج بودکه مسیر زندگی اورابه طور کلی دگرگون ساخت واو راوارد مرحله ای نوین نمود. طیبه با کمک شوهرش به مطالعه عمیق کتب مذهبی و آگاه کننده وتفسیرقرآن پرداخت وچون ابراهیم همان صداقت وایمانی راکه لازمه یک فردمبارزاست در وجود طیبه یافت اورادرجریان مبارزات تشکیلاتی قراردادوطیبه به عضویت گروه مهدیون درآمدبه خاطرمبارزه باشاه وتحت تعقیب بودن شوهرش ازسال 1354به زندگی مخفی روی آوردولی درنهایت در30 فرودین 1356پس ازدستگیری شوهرش،دستگیر شدوخواهرشوهرش،فاطمه جعفریان که اوهم مبارز بوددراین روز کشته شد. در سال 1354 به علت تعقیب ساواک با اتفاق همسر و کودک شیرخواره اش زندگی مخفی را انتخاب نمودند. روز سی ام فروردین 56، در پی دستگیری یکی از اعضای گروه در تبریز، یکی از گشت های بازرسی به ابراهیم مشکوک شدواورادستگیر کرد.د بازرسی بدنی او اجاره خانه ی منزل تبریز را پیدا نمودند و خانه تحت‌نظر قرارمی‌گیردطبق قرار قبلی که ابراهیم وطیبه داشتند اگر ابراهیم دیربه خانه می آمد،طیبه می بایست اسنادومدارک رامی سوزاندوخانه راترک می کردطیبه همین کارراانجام داد،غافل ازآنکه خانه زیر نظراست.صبح برسرقراربابرادرش مرتضی می رود شهدایی [@Martyrs16]
شهدایی
#معرفی -شهید #زندگینامه شهیدطیبه واعظی شهید شاخص بسیج درسال 94طیبه واعظی دهنوی درسال1337در یکی از ر
غافل ازآنکه مأموران در پی او هستنددرقرا بامرتضی ماجرای نیامدن ابراهیم رامی گویدوبدین ترتیب، مرتضی هم شناسایی می‌شود. سپس به خانه باز می گرددتا خانه را از نارنجک واسلحه پاکسازی کندغافل از اینکه ساواک منتظراوست. طیبه پس ازاتمام فشنگ هایش به همراه فرزندچهارماهه اش مهدی دستگیر می شود و با دستگیری طیبه، مرتضی که از دورشاهدماجرابوددردفاع از طیبه به مأموران شلیک می کندودردرگیری به شهادت می رسدازخانه طیبه برگه اجاره خانه مرتضی راپیدا می کنندوبه خانه آنها می روند.فاطمه جعفریان همسر مرتضی حدودسه ساعت مقاومت کردامااونیزبه شهادت رسید. وقتی ساواک طیبه رادستگیروبه دستهایش دستبندزده بودند،گفته بود:مرا بکشیدولی چادرمرابرنداریدطیبه،ابراهیم و پسرشان محمدمهدی راپس ازدو چندروزشکنجه ازتبریزبه کمیته تهران منتقل می کنندویک ماه تمام آنهارا زیرسخت ترین شکنجه ها قرار می دهندوسرانجام درسوم خرداد 56زیرشکنجه به شهادت می رسند. روزسوم اردیبهشت روزنامه هاخبر شهادت فاطمه ومرتضی رانوشتندولی دیگرازابراهیم خبری نشدوبعداز پیروزی انقلاب خانواده ازعروج اوو طیبه با خبر شدندمحمدمهدی فرزند خردسال آنها توسط ساواک به پرورشگاهی سپرده شدوگفته بودندکه پدرومادراین کودک براثر اعتیادفراوان ازدنیا رفته اندوبرای اینکه کسی اورا نشناسد،نام اوراشهرام گذاشته بودند.دوسال بعد فرزند آنهابا پیگیری های فراوان درپرورشگاه پیدا شده وبه آغوش خانواده باز می گردبه عشق امام خمینی روزه میگیرم زمانی که امام خمینی درتبعیدبودپدر طیبه که یک روحانی مبارز بودو درجریان فعالیت های سیاسی قرار داشت به همین دلیل طیبه که هنوز به سن تکلیف نرسیده بود تصمیم گرفت روزه بگیردآنهم تنها 15روز به این صورت که می گفت: هشت روز را برای سلامتی آقای خمینی روزه میگیرم و هفت روزرابرای سلامتی پدرم. خونم بایدبرای آقای خمینی بریزد۷ سال ۱۳۴۲، سال درگیری شدیددرقم بود. ما هم ساکن قم بودیم. طیبه شش ساله بود. شعار ها و حرف هایی را که در خانه زده می شدمی شنید.حیاط چرخ می زدوشعارمی داد:خمینی عزیزم، بگو که خون بریزم/خمینی خمینی شاه به قربان تو / مملکت ولیعهدخاک زیرپای تو. من مدام می گفتم: مادر می آیند تورا می کشند.ازاین حرف هانزن.ازساواک ترس داشتیم.یک بارخوردزمین.صورتش خونی شده بود.رفتم جلو.گفتم:خوبت شد، خونت را ریختی روی زمین.گفت: خدا نکند خون من این جا بریزد.خونم باید برای آقای خمینی بریزد. از همان کودکی عشق آقای خمینی را داشت. شهدایی [@Martyrs16]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
توصیه امام حسن مجتبی(علیه السلام) به مردم💌 صاحِبِ النّاسَ مِثلَ ما تُحِبُّ أن يُصاحِبوكَ بِهِ 🎬 با مردم به گونه‌اى رفتار كن، كه دوست دارى با تو آن گونه رفتار كنند. 📚 أعلام الدّين، ص ۲۹۷ ‌ یادشھداباذڪرصلوات کانال شهدایی *الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج* [@Martyrs16]
🌹🌹🌹اجر و قرب جوان عابد 🌹🌹پيامبر صلّی‌الله‌علیه‌وآله: فَضلُ الشّابِّ العابِدِ الذي تَعَبَّدَ في صِباهُ على الشيخِ الذي تَعَبَّدَ بعدَ ما كَبِرَت سِنُّهُ كَفَضلِ المُرسَلِينَ على سائرِ الناسِ 🌹 برترى جوان عابدى كه در خود راه بندگى پيش‌گرفته بر پيرى كه در بزرگسالى به عبادت روى آورده، همچون برترى فرستادگان الهى بر ديگر مردمان است. 📚 كنزالعمّال، 43059 ‌ ‌ یادشھداباذڪرصلوات کانال شهدایی *الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج* [@Martyrs16]
°•🍃 🌿 يقين بدانيد تنها اعمالِ شما ڪه مورد رضايتِـــــ خداوندِ متعال قرار خواهد گرفتـــــ، اعمالے استـــــ ڪه تحتِـــــ ولايتـــــ الهے و رسولش و امامش باشد بنابراين در هر زمان و هر موقعيتـــــ همتـــــ به اعمالے بگماريد ڪه مورد تائيد رهبرے و امامتـــــ باشد.. 🌿 یادشھداباذڪرصلوات کانال شهدایی *الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج* [@Martyrs16]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 روایت حاج قاسم از وصیت امیرالمومنین به امام حسن مجتبی(ع) یادشھداباذڪرصلوات کانال شهدایی *الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج* [@Martyrs16]
📸 تصویری قدیمی از شهید سلیمانی و همرزمانش در دوران دفاع مقدس یادشھداباذڪرصلوات کانال شهدایی *الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج* [@Martyrs16]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهدایی
#رفاقت_مقدمه_شباهت . . بعد اینکه زهرا و سید وارد شدن بابا رفت و راه پله رو نگاه کرد و برگشت تو و گف
. . . . . -منم با گریه گفتم...بابا اون فلج نیست😢...جانبازه😔 . -حالا هرچی...فلج یا جانباز یا هر کوفتی...وقتی نمیتونه رو پای خودش وایسته یعنی حالتش عادی نیست😠 . -بابا اون اقا تا چند ماه پیش از ماها هم هم بهتر راه میرفت ولی الان به خاطر امنیت من و شما...😔😔 . که بابام پرید وسط حرفو گفت: دختر تو با چند ماه پیشش میخوای ازدواج کنی یا با الانش؟! 😐در ضمن این پسر و این خانواده اگه سالم هم می اومدن من جواب منفی میدادم چه برسه به الان که😑 میدونستم بحث بی فایده هست😔...اشکامو به زور نگه داشتم و رفتم توی اتاقم😢..وقتی در اتاق رو بستم بغضم ترکید😢...صدای گریم بلند و بلند تر میشد..با هر بار یاد آوری آخرین نگاه سید انگار دوباره دنیا خراب میشد روی سرم😭...دوست داشتم امشب دنیام تموم بشه😢...ای کاش اتفاقات امشب فقط یه کابوس بود😢...تا صبح فقط گریه میکردم و مامانم هم هر چند دقیقه بهم سر میزد و نگرانم بود . مامانم اومد تو اتاق و گفت : دختر اینقدر خودتو عذاب نده..از دست میریا...😯 . -اخه شما که حال منو نمیدونی مامان.😢..دلم میخواد همین الان دنیا تمام بشه😕 . -من حال تورو نمیدونم؟! ههه😔😔...من حال تو رو بهتر از خودت درک میکنم😢 . -یعنی چی مامان؟!😯 . -یعنی اینکه....هیچی...😕 ولی دخترم دنیا تموم نشده...کلی خواستگار قراره برات بیاد با کلی افکار و قیافه مختلف نمیگم کیو انتخاب کن و کیو نکن نمیگم مذهبی باشه یا نباشه ولی کسی رو انتخاب کن که ارزشتو بدونه و بتونه خوشبختت کنه😕 . . اونشب و فردا اصلا تو حال و هوای خودم نبودم😔اصلا نتونستم بخوابم و همش فکر و خیال😕صبح شد و دلم گرفته بود😔دلم میخواست با زهرا حرف بزنم ولی نمیدونستم چی بگم بهش 😢 . هیچکی نبود باهاش درد دل کنم 😔یاد حرف زهرا افتادم..که هر وقت دلش میگیره میره مزار شهدا😢لباسم رو پوشیدم و به سمت شهدای گمنام راه افتادم.. . نزدیک مزار که شدم.. اااا...اون زهرا نیست بیرون مزار وایساده؟!😯 چرا دیگه خودشه 😔حالا چیکار کنم😯 اروم جلو رفتم . -سلام 😔 . -سلام ریحانه جان و بغلم کرد و گفت: اینجا چیکار میکنی؟😯 . -دلم گرفته بود...اومده بودم باهاشون درد دل کنم...تو چرا بیرونی؟! . -محمد گفت میخواد حرف بزنه باهاشون و کسی تو نیاد . -زهرا😔نمیدونم چطوری معذرت خواهی کنم.به خدا منم نمیخواستم... . -این چه حرفیه ریحانه.من درکت میکنم . اروم به سمت مزار حرکت کردم.و وارد یادمان شدم.صدای سید میومد وکم کم واضح تر میشد ارو اروم رفتم و چند ردیف عقب ترش نشستم و به حرفهاش گوش دادم😔 .
شهدایی
. #رفاقت_مقدمه_شباهت . . . . -منم با گریه گفتم...بابا اون فلج نیست😢...جانبازه😔 . -حالا هرچی...فلج ی
. . . . . -منم با گریه گفتم...بابا اون فلج نیست😢...جانبازه😔 . -حالا هرچی...فلج یا جانباز یا هر کوفتی...وقتی نمیتونه رو پای خودش وایسته یعنی حالتش عادی نیست😠 . -بابا اون اقا تا چند ماه پیش از ماها هم هم بهتر راه میرفت ولی الان به خاطر امنیت من و شما...😔😔 . که بابام پرید وسط حرفو گفت: دختر تو با چند ماه پیشش میخوای ازدواج کنی یا با الانش؟! 😐در ضمن این پسر و این خانواده اگه سالم هم می اومدن من جواب منفی میدادم چه برسه به الان که😑 میدونستم بحث بی فایده هست😔...اشکامو به زور نگه داشتم و رفتم توی اتاقم😢..وقتی در اتاق رو بستم بغضم ترکید😢...صدای گریم بلند و بلند تر میشد..با هر بار یاد آوری آخرین نگاه سید انگار دوباره دنیا خراب میشد روی سرم😭...دوست داشتم امشب دنیام تموم بشه😢...ای کاش اتفاقات امشب فقط یه کابوس بود😢...تا صبح فقط گریه میکردم و مامانم هم هر چند دقیقه بهم سر میزد و نگرانم بود . مامانم اومد تو اتاق و گفت : دختر اینقدر خودتو عذاب نده..از دست میریا...😯 . -اخه شما که حال منو نمیدونی مامان.😢..دلم میخواد همین الان دنیا تمام بشه😕 . -من حال تورو نمیدونم؟! ههه😔😔...من حال تو رو بهتر از خودت درک میکنم😢 . -یعنی چی مامان؟!😯 . -یعنی اینکه....هیچی...😕 ولی دخترم دنیا تموم نشده...کلی خواستگار قراره برات بیاد با کلی افکار و قیافه مختلف نمیگم کیو انتخاب کن و کیو نکن نمیگم مذهبی باشه یا نباشه ولی کسی رو انتخاب کن که ارزشتو بدونه و بتونه خوشبختت کنه😕 . . اونشب و فردا اصلا تو حال و هوای خودم نبودم😔اصلا نتونستم بخوابم و همش فکر و خیال😕صبح شد و دلم گرفته بود😔دلم میخواست با زهرا حرف بزنم ولی نمیدونستم چی بگم بهش 😢 . هیچکی نبود باهاش درد دل کنم 😔یاد حرف زهرا افتادم..که هر وقت دلش میگیره میره مزار شهدا😢لباسم رو پوشیدم و به سمت شهدای گمنام راه افتادم.. . نزدیک مزار که شدم.. اااا...اون زهرا نیست بیرون مزار وایساده؟!😯 چرا دیگه خودشه 😔حالا چیکار کنم😯 اروم جلو رفتم . -سلام 😔 . -سلام ریحانه جان و بغلم کرد و گفت: اینجا چیکار میکنی؟😯 . -دلم گرفته بود...اومده بودم باهاشون درد دل کنم...تو چرا بیرونی؟! . -محمد گفت میخواد حرف بزنه باهاشون و کسی تو نیاد . -زهرا😔نمیدونم چطوری معذرت خواهی کنم.به خدا منم نمیخواستم... . -این چه حرفیه ریحانه.من درکت میکنم . اروم به سمت مزار حرکت کردم.و وارد یادمان شدم.صدای سید میومد وکم کم واضح تر میشد ارو اروم رفتم و چند ردیف عقب ترش نشستم و به حرفهاش گوش دادم😔 .
🕊هر روز با یاد و خاطره‌ی یک شهید🥀 عملی شهدا سال 54، دوران سربازی را سپری می کردم. به همراه حاج محمد طاهری به پادگان نیروی زمینی شهر دزفول منتقل شدیم. در قسمت پشتیبانی منطقه 3 بودیم. ماه رمضان در فصل گرم تابستان قرار داشت. دو نفری در آنجا روزه می گرفتیم. تمام نیروها از صبح تا شب، کیسه های برنج، نخود و غیره را به پشت خود حمل می کردند. به حاج محمد گفتم: با این وضعیت و در هوای به این گرمی و با این کارهای طاقت فرسا که انجام می دهیم. فکر می کنم، روزه گرفتن جایز نباشد.)) حاج محمد گفت:((نه، حتی اگر از بین هم برویم باید روزه بگیریم.)) شهید محمد طاهری منبع: اطلاعات دریافتی از کنگره سرداران و 23000شهید استانهای خراسان بـ وقتـ شهـدا 🥀🕊🥀🕊🥀🕊 @Martyrs16
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💥به‌عشق‌حسین(ع)به‌نامحرم‌رو‌ نده😎👍 شهدایی *الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج* [@Martyrs16]
💥به‌عشق‌حسین(ع)به‌نامحرم‌رو‌ نده😎👍 شهدایی *الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج* [@Martyrs16]
یه سوال... به نظرتون اینا نمیتونستن تو فضای مجازی مخ ناموس مردم رو بزنن...؟! 🔅اما رفتن و با خدا معامله کردن ... شهدای مدافع حرم ‏بابک نوری هریس ‏علاء حسن نجمه ‏احمد مشلب ‏علی الهادی احمد حسین یادشھداباذڪرصلوات شهدایی *الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج* [@Martyrs16]
🔴 مهم ⚠️ تلنگـــر ⛔️ هرگز و هرگز و هرگز به اسم خواهر و برادری در فضای مجازی خودمونو گول نزنیم و توجیه نکنیم‼️ واقعیت اینه که هرگز شما با نامحرم خواهر یا برادر نیستین و نخواهید شد!! لطفا این خط قرمز رو در دنیای مجازی برای خودتون قرار بدین‼️ نود درصد دخترای مذهبی ابتدای ارتباط اشتباهشون با خطاب قرار دادن برادر یا داداشی به ناکجا آباد رسیدن!!😔 یادشھداباذڪرصلوات شهدایی *الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج* [@Martyrs16]
👀 💥خدا از یه کار آدم خیلی بدش میاد. اینکه آدم بخواد بکنه و زرنگ بازی در بیاره.😒 نگاه به یه نوع خیانت هست. ✨مراقب باش این کار رو نکنی‌. بعد از مرگ، انقدر آدم پشیمون میشه که خدا میدونه...😞😞 یادشھداباذڪرصلوات شهدایی *الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج* [@Martyrs16]
🔔 📛شک نکنیدوقتی دوتانامحرم باهم تویه مکانی خلوت کردن نفرسوم خودمم🙌 و علاوه بردنیای واقعی تودنیای مجازی هم درخدمتتونم😈💪 شهدایی [@Martyrs16]
🚫 خیلےهامون ممکنه بگیم من ڪه به چشم برادری بهش نگاه میڪنم، فلانی جای خواهرمه چه ایرادی داره باهاش حرف بزنم؟ همکلاسیمه رابطه من بخاطر درسه،، دلش گرفته چی میشه ڪمڪش ڪنم؟؟! 🤚🏻⛔️ اینا همش بهانست هرڪاری مقدمه ای داره… مقدمه دوستی 👫 همین چت هاس…❌ همین صحبت های بی مورد با نامحرمه. عزیزم یادت باشه پسر خاله،پسرعمو،پسر دایی، پسرعمه، شوهر خواهر،شوهر خاله،پسر همسایه ، همکلاسے... همه نامحرم هستند.🖇👌 📛کم کم چتهاتون زیادترمیشه.... کم کم صبحتاتون زیاد میشه... ❣کم کم بهش وابسته میشی😞.... اگه نشی،بایدبری دکتر! 👈چون این غریزه ما ادماس👌 شهدایی *الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج* [@Martyrs16]