به معنای واقعی کلمه در تمام زندگیم یه ترسو بودم
تمام زندگیم پر شده از ″هیچ کاری نکردن بخاطر نکنه اینجوری شه و نکنه اونجوری شه″ ها
اعصاب همه رو با این اخلاق مزخرفم خورد کردم کاش یهو یه اعتماد به سقف از آسمون بیوفته تو مغزم تا بقیه اینقدر بخاطرم اذیت و ناراحت نشن
اگه ستاره های زندگیت دونه دونه خاموش شدن ناراحتش نباش
خدا پشت رفتن همشون یه خورشید بزرگ و نورانی رو برای تو توی صفحه ی آسمون مسخر خواهد کرد
دیگه بهت نمیگم دوستت دارم
گالریمو باز میکنم ، عکسامو نشونت میدم و داستان هر عکسو برات تعریف میکنم
InShot_۲۰۲۴۰۶۰۳_۲۳۱۳۴۴۷۰۱_۰۳۰۶۲۰۲۴(2).mp3
591.9K
یکی از قشنگ ترین ۳۶ ثانیه های دنیا>>>
#آقای_قاری
هیچوقت بعد از درس خوندن نمونه سوال حل نکنید چون میفهمید که هیچی حالیتون نیست
افکار توی مغزم پر از جمله هاییه که هیچگونه قابلیت ربط پیدا کردن به هم ندارن
ماکسیمم انتظارم از یه آدم ایده آل و خوب تبدیل شده به اینکه فقط تخریبم نکنه ، همین !
معلومه که کسی نمیتونه رو اعصابم راه بره
مگه اصن میشه رو چیزی که وجود نداره راه رفت؟
اون اگه عنصر اتمی هم بود لایه ی اخر الکتروناش کامل بود و میشد یه گاز نجیب :)
من واقعا از این آدمایی ام که میخوام از دل بقیه در بیارم ولی وضعیتو صد برابر بدتر از قبل میکنم
امتحان اقتصاد داشتنم یه معایبی داره
مثلا یهو برمیگردی بهش میگی :« غصه ی هزینه های هدر رفته رو نخور عزیزم ، داری براش هزینه ی فرصت زمانتو میدی »
[پس از هرگز..!]
امتحان اقتصاد داشتنم یه معایبی داره مثلا یهو برمیگردی بهش میگی :« غصه ی هزینه های هدر رفته رو نخور
یا مثلا میگی : « شاید اینجا مزیت مطلق نداشته باشیم ولی مزیت نسبی داریم ، مزیت نسبی برای ما کفایت میکنه ما باید خودمونو بر اساس منابع خودمون بسنجیم نه منابع دیگران »