eitaa logo
938 دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
1.6هزار ویدیو
47 فایل
اینجا کانال دختــران و پسـران دیار حـاج قاسـم است. دهه هشتادی ها و نودی های نســل سلیـــــمانے #نوجوانان ملک سلیمانی 🇮🇷⁩ راه ارتباط با ما ⁦👇🏻 @Clever_Students @teenager_life میتوانید کانال مارا در شاد و روبیکا دنبال نمایید .
مشاهده در ایتا
دانلود
‏عکس از G F
‏فیلم از طرف G F
در مدرسه عشق تو کلاس شهادت پای درس شهدا 💟مدرسه هم عبادتگاهه 👈هر وقت می‌خواست بره مدرسه وضو می‌گرفت. یه بار گفتم: مگه وقت نمازه که وضو می‌گیری؟! گفت: «مادر جون! مدرسه عبادتگاهه! بهتره انسان وقتی می‌خواد بره مدرسه، وضو داشته باشه.» ❇️وضو به هنگام خواب یادت نره سعی کن اصلا همیشه مثل شهدا *دائم الوضو* باشی 🚀@masirejavani
💠 آثار نماز اول وقت 🤔از عارف کامل مرحوم حضرت آیت الله بهجت(ره) سوال شد: اینکه حضرت آقای قاضی می فرمودند: هرکس نماز اول وقت بخواند به مقامات عالیه می رسد آیا مراد شان نماز با حضور قلب ❤ بوده یا خیر؟ مرحوم آيت الله بهجت فرمودند: نه مراد مطلق نماز است (حتی اگر حضور قلبی نباشد🕋)، مطلق نماز را کسی مقید باشد در اول وقت بخواند، به مراتب عالی می رسد و روز به روز بالاتر می رود! ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 🚀 @masirejavani
‏فیلم از طرف esi20 sh
📖 ** 📋 ** *دانش‌آموز خوب کیه؟!* 😎 😉 حضرت آقا به سوالی که تو ذهن خیلی از شماست، پاسخ دادن... 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃آســـتانـہ در بهــشتــــــ را بــبــوس 🍃مردی به حضور پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله رسید و پرسید: «ای رسول خدا! من سوگند خورده ام که آستانه ی در بهشت را ببوسم، اکنون چه کنم؟» 👈 پیامبر صلی الله علیه وآله فرمودند: پای مادر و پیشانی پدرت را ببوس، ( اگر چنین کنی، به مراد خود در مورد بوسیدن آستانه ی در بهشت می رسی.) 🍃او پرسید: پدر و مادرم از دنیا رفته اند، چه کنم؟ 👈پیامبر صلی الله علیه وآله فرمودند: برو و قبور آن ها را ببوس. 📚الاعلام، ص ۲۴
هدایت شده از خانه ثامن
نمایه سخنان رهبر انقلاب در آئین تجلیل از پیشکسوتان دفاع مقدس 31 شهریور 99.pdf
1.63M
نمایه سخنان رهبر انقلاب در آئین تجلیل از پیشکسوتان دفاع مقدس 31 شهریور 99.pdf
هدایت شده از 💕دختران آسمان💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امدادهای الهی عملیات والفجر به روایت شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امدادهای الهی عملیات والفجر به روایت شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚜️تواشيح فَرمانده⚜️ ⭕️اثر همخواني حماسي: 💠گروه تواشیح بین المللی تسنیم💠 ❇️هدیه به ارواح مطهر شهدای جبهه مقاومت و سردار شهید حاج قاسم سلیمانی❇️ 🌐مشاهده و دانلود آثار گروه: 📺 Aparat.com/tawashih_tasnim 📲کانال ایتا: 🖥 eitaa.com/tasnim_esf 🖼صفحه اینستاگرام: 🎬 Instagram.com/tawashih_tasnim ☎️ارتباط با سرپرست گروه: 📞 09140043816 📞 09379159465
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
غیررسمی مستندی از دیدار راویان دفاع مقدس با رهبر معظم انقلاب جمعه ۴ مهر ساعت ۱۹:۲۰
نو+جوان - Nojavan https://nojavan.khamenei.ir/
💢 الاغ باشعوری که اسیر شد؛ خاطره ای جالب از دوران دفاع مقدس: 💠 در یک منطقه کوهستانی مستقر بودیم و برای جابجایی مهمات و غذا به هر یگان الاغی اختصاص داده بودند. از قضا یگان ما خیلی زحمت می کشید و اصلا اهل تنبلی نبود. 💠 یک روز که دشمن منطقه را زیر آتش توپخانه قرار داده بود، الاغ بیچاره از ترس یا موج انفجار چنان هراسان شد که به یکباره به سمت رفت و شد! 💠 چند روزی گذشت و هر زمان که با دوربین نگاه می کردیم متوجه الاغ اسیر می شدیم که برای دشمن و سلاح جابجا می کرد و کلی افسوس می خوردیم. 💠 اما این قضیه زیاد طول نکشید و یک روز صبح در میان حیرت بچه ها، الاغ با وفا، در حالیکه کلی آذوقه دشمن بارش بود نعره زنان وارد شد. 🔺الاغ زرنگ با کلی از دست دشمن کرده بود. ✍️ بازم دم الاغه گرم تا فهمید اشتباه رفته برگشت اما بعضی ها هم هستند که اشتباهی یا عمدی رفتن داخل جبهه دشمن و هنوز هم به دشمن میدهند! و قصد هم ندارند! هفته دفاع مقدس گرامی باد. 🥀 ─┅═ঊঈ🍃🌺🌹🍃ঊঈ═┅─
🏴 در آرزوے شهادت: هوالرحمن 💢 ما رو ول نمی کنند ... یکی از ریاضی نقل میکرد : قرار بود جمع منتخبی از اساتید و ریاضی برای شرکت در بین المللی به یکی از کشور های غربی برن . وقتی سوار هواپیما شدم دیدم یه تو هواپیماست . به خودم گفتم بفرما😒 اینا سفر خارجی هم ما رو ول نمیکنن😒 رفتم پیشش نشستم بهش گفتم : حاج آقا اشتباه سوار شدید نمیره😝 گفت : میدانم🤗 گفتم : حاجی قراره ما بریم کنفرانس علمی ؛ شما اشتباهی نیاین😏 گفت : میدانم دیدم کم نمیاره ... جدیدترین و پیچیده ترین مساله ریاضیمو که قرار بود تو کنفرانس مطرح کنم داخل برگه نوشتم دادم بهش ، گفتم شما که داری میای کنفرانس بین المللی ریاضی اونم تو یه کشور خارجی حتما باید ریاضی بلد باشید . اگر ریاضی بلدید این سوال رو حل کنید ، برگه رو بهش دادم و خوابیدم . از خواب که بیدار شدم دیدم داره یه چیزایی تو برگه مینویسه . گفتم : عجله نکن اگه بعدا هم حلش کردی من دکتر فلانی هستم از دانشگاه تهران . جوابشو بیار اونجا بده😂 دوباره خوابیدم😴 بیدار که شدم دیگه نمی نوشت ، گفتم چی شد؟ 📝برگه رو بهم داد و گفت : سوالت چهار راه حل داشت سه راه حل نوشتم و اون راهی هم که ننوشتم بلد بودی😁 شوکه شده بودم ادامه داد : این هم مساله منه اگر تونستی حلش کنی من هستم از قم............... بعدها فهمیدم که به ایشون لقب را دادند و ایشان در تمامی علوم صاحب نظر بود . تا جایی که دورانی که پا تو سن نذاشته بود در هفته روزی یکبار عده ای از های و سایر کشور های برای کسب علم و ریاضی و نجوم خدمت ایشان میرسیدند . ✅ حالا نظر این عالم بزرگ درباره رهبر معظم ای مدظله العالی : " گوش تان به دهان رهبر باشد چون ایشان گوششان به دهان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است " این جملات وقتی بیش تر معنا پیدا می کند که بدانیم صاحب تفسیر المیزان ، علامه عارف آیت الله طباطبایی درباره شاگردش علامه حسن زاده فرموده اند : حسن زاده را کسی نشناخت جز زمان علیه السلام . نشر دهید📢 ◾️🍃🌱↷
هدایت شده از خانه ثامن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ جنگ هشت ساله، این ملت را آبدیده، شجاع و متّکی به نفس کرد. 🔸مقام معظم رهبری (24 آذر 1375) 🌀موشن گرافيک ❇️موضوع: شکوفایی استعداد و خلاقیت 🔻خلاقیت در زمینه تدارکات و تجهیزات جنگی و لجستیکی 🔸شرایط جنگی و فوق‌العاده کشور یکی از بهترین فرصت‌ها برای رشد صنایع و واحدهای تولیدی بود. 🔹فشارهای زیاد در جنگ باعث ایجاد خلاقیت در بین جوانان گردید. 🔺نوآوری‌های به‌وجودآمده در هشت سال دفاع مقدس باعث محقق شدن شعار " نیاز ایرانی باید به دست ایرانی برطرف گردد" شد.
هدایت شده از خانه ثامن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ دفاع مقدس گنجینه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ی عظیمی است که تا مدتهای طولانی ملت ما میتواند از آن استفاده کند. 🔸مقام معظم رهبری (24 شهریور 88) 🌀موشن گرافيک ✅ موضوع: اعتماد به نفس و خودباوری 🔻تقویت اعتمادبه‌نفس و خودباوری 🔹تکیه بر توان‌مندی‌های داخلی 🔸اعتماد به جوانان 🔺خودکفایی در تامین نیازهای دفاعی
☀️داستان کوتاه و پندآمور☀️ 👈ﺷﺒﻲ ﻣﺎﺭ🐍 ﺑﺰﺭﮔﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﭘﻴﺪﺍ ﻛﺮﺩﻥ ﻏﺬﺍ ﻭﺍﺭﺩ ﺩﻛﺎﻥ ﻧﺠﺎﺭﻱ ﻣﻴﺸﻮﺩ؛ ﻫﻤﻴﻨﻄﻮﺭ ﻛﻪ ﻣﺎﺭ ﮔﺸﺘﻲ ﻣﻴﺰﺩ ﺑﺪﻧﺶ ﺑﻪ ﺍﺭّﻩ ﮔﻴﺮ ﻣﯿﻜﻨﺪ ﻭ ﻛﻤﻲ ﺯﺧﻢ ﻣﻴﺸﻮﺩ. 🔶 ﻣﺎﺭ 🐍ﺧﻴﻠﻲ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻓﺎﻉ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺍﺭّﻩ ﺭﺍ ﮔﺎﺯ ﻣﻴﮕﻴﺮﺩ ﻛﻪ ﺳﺒﺐ ﺧﻮﻧﺮﻳﺰﻱ ﺩﻭﺭ ﺩﻫﺎﻧﺶ ﻣﻴﺸﻮﺩ ﺍﻭ ﻧﻤﻴﻔﻬﻤﺪ ﻛﻪ ﭼﻪ ﺍﺗﻔﺎﻗﻲ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﻭ فکر میکند ﺍﺭّﻩ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺣﻤﻠﻪ ﻣﻴﻜﻨﺪ ﻭ ﻣﺮﮔﺶ ﺣﺘﻤﻲ ﺳﺖ... 🔷پس ﺗﺼﻤﻴﻢ ﻣﻴﮕﯿﺮﺩ ﺑﺮﺍﻱﺁﺧﺮﻳﻦ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺩﻓﺎﻉ ﻛﺮﺩﻩ ﻭ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺷﺪﻳﺪﺗﺮ ﺣﻤﻠﻪ ﻛﻨﺪ، پس ﺑﺪﻧﺶ را ﺩﻭﺭ ﺍﺭّﻩ می ﭘﻴﭽﺎﻧﺪ ﻭ ﻫﻲ ﻓﺸﺎﺭ میدهد. ﻧﺠﺎﺭ ﺻﺒﺢ ﻛﻪ ﺁﻣﺪ ﺭﻭﻱ ﻣﻴﺰ ﺑﺠﺎﯼ ﺍﺭﻩ ، ﻻﺷﻪ ﻣﺎﺭﻱ ﺑﺰﺭﮒ ﻭ ﺯﺧﻢ ﺁﻟﻮﺩ را ﺩﻳﺪ ﻛﻪ ﻓﻘﻂ ﻭ ﻓﻘﻂ ﺑﺨﺎﻃﺮ بی فکری ﻭ ﺧﺸﻢ ﺯﻳﺎﺩ ﻣﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. *👈✅اکثر ما ﺩﺭ ﻟﺤﻈﻪ ﺧﺸﻢ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﯿﻢ ﺩﻳﮕﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﻧﺠﺎﻧﻴﻢ ﺑﻌﺪ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻣﻴﺸﻮﻳﻢ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺭﻧﺠﺎﻧﺪﻩ ﺍﻳﻢ ﻭ ﻣﻮﻗﻌﻲ ﺍﻳﻦ ﺭﺍ ﺩﺭﻙ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ ﻛﻪ ﺧﻴﻠﻲ ﺩﻳﺮ ﺷﺪه… ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺍﺣﺘﻴﺎﺝ ﺩﺍﺭﺩ ﻛﻪ چشم پوشی کنیم ﺍﺯ ﺍﺗﻔﺎﻗﻬﺎ وﺁﺩﻣﻬﺎ و ﺭﻓﺘﺎﺭﻫا و به ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﻳﺎﺩ ﺩﻫﻴﻢ ﭼﺸﻢ ﭘﻮﺷﻲ ﻋﺎﻗﻼﻧﻪ ﻭ ﺑﺠﺎ را .. ✅کانال درسهایی از قرآن استادقرآئتی(طرح انس باقرآن)
*یک وقت فکر نکنیم خوارج* زنا کار شراب خوار حرام خوار بودند نه... خوارج فقط و فقط بصیرت نداشتن. *به قول رهبر معظم انقلاب، تحلیل سیاسی نداشتند* داستان کشته شدن عبدالله بن خباب بن ارت به دست خوارج رو شنیدیم و یک نکته مهم: خوارج عبدالله و همسرش باردارش را در مسیر بصره به کوفه دستگیر کردند، وی از شیفتگان حضرت علی (ع)بود، یکی از نزدیکان عبدالله که پنهان شده بود به بالای درخت نخلی رفته بود و ماجرا را تماشا میکرد تعریف میکند که دیدم: خوارج سر عبدالله را جدا میکنند سپس شکم زن باردار او را نیز با شمشیر پاره میکنند و جنین از شکم مادر بیرون میکشند و سر جنین را هم با شمیر جدا میکنند به چه جرمی ??? آری به جرم.... عشق به علی (ع) بعد کنار آب رفته و وضو میگیرند. راوی میگوید آنقدر نماز طولانی بود که بالای درخت نزدیک بود خوابم ببرد. بعد از نماز نزدیک درخت خرما می آیند خرمایی از درخت به زمین می افتد، *یکی از خوارج خرما رو برداشته و میخورد،* که یکی دیگر از خوارج سرش فریاد میکشد و میگوید که چه میکنی مردک از کجا میدانی که صاحب درخت راضی است. مرد خرما رو از دهان بیرون انداخت... نکته رو داشتید: *به مال حرام حساس بودند.* *نماز طولانی میخواندند.* ولی *بصیرت نداشتند.* *تحلیل سیاسی نداشتند.* جنگ صفین شمشیر به روی امام جامعه کشیدند و علی علیه السلام رو مجبور به حکمیت کردند. و بعد از حکمیت هم که دیدند فریب خوردند باز، رو در روی ولایت ایستادن *من دیپلمات نیستم، من انقلابی ام.* *قاتل علی(ع) کافر نبود...* ابن ملجم زمانی در کنار علی (ع) شمشیر می زد . ابن ملجم پس از به خلافت رسیدن علی (ع) با او بیعت کرد، در جنگ جمل در کنار او جنگید اما پس از جنگ صفین و پایان حکمیت به خوارج  پیوست. او در جنگ نهروان با علی (ع) نبرد کرد و از معدود افراد بازمانده از این جنگ بود. وامام صادق (علیه السلام) فرمودند : تا صبح قیامت ملائکه ابن ملجم را لعن می کنند. فاصله حق و باطل این گونه بهم نزدیک است سابقه دار بودن و کنار امام علی (ع) بودن، دلیل بر سعادت نیست. *با علی (ع) ماندن هنر است.* تاریخ و سرگذشت صحابه در اسلام را که بخوانیم امروز را بهتر می توانیم درک کنیم... با بصیرت باشید بصیرت. بصیرت. بصیرت... باعلی(ع) در بدر بودن شرط نیست ای برادر نهروان در پیش روست پشت پرده یک دروغ تاریخی معروف است هویدا در دادگاه انقلاب درباره عملکرد خود به قاضی میگوید: در دوران ریاست من، قیمت خودکار بیک ثابت بود و همیشه ۵ ریال! سلطنت طلبها حالا با فراموشی بعضی مردم میگویند: «ای داد بیداد! حیف! چرا بجای اعدام، کسی از او نپرسید رمز موفقیت و مدیریت تو چه بود!» اتفاقا از او پرسیدند که چطور چنین حرفی میزنی.. تو تورم را از .۰.۳درصد در عرض سیزده سال به ٢۵ درصد رساندی. قیمت غذا و مسکن ٢۵ برابر شده! هویدا میگوید: دقت کنید: من غذا و ملک را نگفتم. من خودکار را گفتم. چون کسی درس نمیخواند، کسی خودکار نمیخرید. این بود رمز مدیریت و عوامفریبی شاهنشاه اعلیحضرت و من. ما با یک خودکار و موز دادن در مدرسه، کاری میکردیم که هیچکس نپرسد روزی ۶ میلیون بشکه نفت کجا میرود؟* بله، تاریخ را با دروغ به مضحکه نکشید... هویدا را خود شاه بجرم فساد مالی دستگیر کرد و وقتی شاه در دی ۵٧ از ایران فرار کرد، غذای سگش را برد ولی هویدا را نبرد. نگذارید به شما دروغ بگویند وقتی گرگ حمله می‌کند، با صدای بلند حمله می‌کند و فرصتی برای واکنش دارید. اما وقتی موریانه هجوم می‌آورد، از همان ابتدا مخفیانه و بی سرو صدا از ریشه به جان دارایی‌تان می‌افتد. ایستادن در برابر گرگ، شجاعت می‌خواهد و دفع خطر موریانه بصیرت! "بصیرت" سواد نیست "بینش" است. بصیرت، یعنی اینکه نگاهت به "شخصیت"ها نباشد، بلکه همواره به "شاخص"ها چشم باشد بصیرت، یعنی اینکه بدانی حتی مسجد می‌تواند "مسجد ضِرار" باشد . و پیامبر(ص) آن را خراب کند. بصیرت، یعنی اینکه بدانی جانباز صفین می‌تواند قاتل حسین(ع) در کربلا باشد! ملاک حال فعلی افراد است. بصیرت، یعنی اینکه بدانی در جنگ با فتنه نمی‌توانی آغازگر باشی اما وقتی شروع کردید باید آن را از ریشه بدر آورید. بصیرت، یعنی اینکه" مالک اشتر"ها را به تندروی و "ابوموسی اشعری"ها را به اعتدال نشناسی! بصیرت، یعنی اینکه بدانی معاویه ها، به سست عنصرهای سپاهِ علی(ع ) دل بسته‌اند!.. بصیرت یعنی اینکه بدانی: تاریخ تکرار می شود، نه با جزئیاتش، بلکه با خطوط کلی اش. 🛑 *چرا علی دنبال عمار می گشت؟* 🔸چون عمار کسی بود که با بصیرت بود! 🔹دشمن شناس بود! 🔸امام شناس بود! 🔹جبهه شناس بود! *🔸هر جا که حس میکرد باید روشنگری بکند همانجا آتش به اختیار عمل میکرد!* *🔹هر جا که میدید شبهه ای ایجاد شده سریعا اقدام میکرد!* *یک آتش به اختیار اول از همه باید جبهه را بشناسد* دوم افراد خودی را از دشمن تشخیص بدهد
فرماندهان گرامی واحدهای مقاومت پیشگام سلام لطفا زمینه آموزش شورای واحد پیشگام را با همکاری حوزه فراهم نمایید. این آموزش را می توانید از طریق فضای مجازی انجام دهید. تشکر
شهیدی که بعداز۱۷سال زنده شد 💠اتفاقی جالب در تفحص یک شهید... 🔹می گفت:اهل تهران بودم و عضو گروه تفحص و پدرم از تجار بازار تهران.علیرغم مخالفت شدید خانواده و بخاطر عشقم به شهداء حجره پدر را ترک کردم و به وهمراه بچه های تفحص لشکر۲۷ محمد رسول الله (ص)راهی مناطق عملیاتی جنوب شدم. یکبار رفتن همان و پای ثابت گروه تفحص شدن همان... بعد از چند ماه، خانه ای در اهواز اجاره کردم و همسرم را هم با خود همراه کردم. یکی دو سالی گذشته بود و من و همسرم این مدت را با حقوق مختصر گروه تفحص میگذراندیم. سفره ساده ای پهن می شد اما دلمان،از یاد خدا شاد بود و زندگیمان،با عطر شهدا عطرآگین.تا اینکه... 🔹تلفن زنگ خورد وخبر دادند که دو پسرعمویم که از بازاری های تهران بودند برای کاری به اهواز آمده اند و مهمان ما خواهند شد.آشوبی در دلم پیدا شد.حقوق بچه ها چند ماهی می شد که از تهران نرسیده بود و من این مدت را با نسیه گرفتن از بازار گذرانده بودم. نمی خواستم شرمنده اقوامم شوم.با همان حال به محل کارم رفتم و با بچه ها عازم شلمچه شدیم. 🔹 بعد از زیارت عاشورا و توسل به شهدا کار را شروع کردیم و بعد از ساعتی استخوان وپلاک شهیدی نمایان شد. شهیدسیدمرتضی‌دادگر...🌷 فرزند سید حسین اعزامی از ساری... گروه غرق در شادی به ادامه ی کار پرداخت اما من.... 🔹استخوان های مطهر شهید را به معراج انتقال دادیم و کارت شناسایی شهید به من سپرده شد تا برای استعلام از لشکر و خبر به خانواده شهید،به بنیاد شهید تحویل دهم. 🔹قبل از حرکت با منزل تماس گرفتم و جویای آمدن مهمان ها شدم و جواب شنیدم که مهمان ها هنوز نیامده اند اما همسرم وقتی برای خرید به بازار رفته بود مغازه هایی که از آنها نسیه خرید می کرد به علت بدهی زیاد،دیگر حاضر به نسیه دادن نبودند و همسرم هم رویش نشده اصرار کند.با ناراحتی به معراج شهدا برگشتم و در حسینیه با استخوانهای شهیدی که امروز تفحص شده بود به راز و نیاز پرداختم. 🔹"این رسمش نیست با معرفت ها...ما به عشق شما از رفاهمان در تهران بریدیم....راضی نشوید به خاطر مسائل مادی شرمنده خانواده مان شویم. گفتم و گریه کردم. 🔹دو ساعت در راه شلمچه تا اهواز مدام با خودم زمزمه کردم: «شهدا! ببخشید... بی ادبی و جسارتم را ببخشید...» 🔹وارد خانه که شدم همسرم با خوشحالی به استقبال آمد و خبر داد که بعد از تماس من کسی درب خانه را زده و خود را پسرعموی من معرفی کرده و عنوان کرده که مبلغی پول به همسرت بدهکارم و حالا آمدم که بدهی ام را بدهم.هرچه فکرکردم،یادم نیامد که به کدام پسرعمویم پول قرض داده ام.با خودم گفتم هرکه بوده به موقع پول را پس آورده،لباسم را عوض کردم و با پول ها راهی بازار شدم.به قصابی رفتم.خواستم بدهی ام را بپردازدم که در جواب شنیدم: 🔹بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است.به میوه فروشی رفتم،به همه مغازه هایی که به صاحبانشان بدهکار بودم سرزدم،جواب همان بود.بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است.گیج گیج بودم.خرید کردم و به خانه برگشتم و در راه مدام به این فکر می کردم که چه کسی خبر بدهی هایم را به پسرعمویم داده است؟ 🔹وارد خانه شدم و پیش از اینکه با دلخوری از همسرم بپرسم که چرا جریان بدهی ها را به کسی گفته با چشمان گریان همسرم مواجه شدم که روی پله های حیاط نشسته بود و زار زار گریه می کرد. 🔹جلو رفتم و کارت شناسایی شهیدی را که امروز تفحص کرده بودیم را در دستان همسرم دیدم.اعتراض کردم که: چند بار بگویم تو که طاقت دیدنش را نداری چرا سراغ مدارک و کارت شناسایی شهدا می روی؟ 🔹همسرم هق هق کنان پاسخ داد:خودش بود. بخدا خودش بود.کسی که امروز خودش را پسر عمویت معرفی کرد صاحب این عکس بود. کارت شناسایی را برداشتم و راهی بازار شدم.مثل دیوانه ها شده بودم.عکس را به صاحبان مغازه ها نشان می دادم. می پرسیدم:آیا این عکس، عکس همان فردی است که امروز...؟ 🔹نمی دانستم در مقابل جواب های مثبتی که می شنیدم چه بگویم.مثل دیوانه هاشده بودم.به کارت شناسایی نگاه کردم، 🔹شهید سید مرتضی دادگر. فرزند سید حسین.. اعزامی از ساری.. وسط بازار ازحال رفتم. 🔹ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون🌹 🌀 اگر دلت شکست حداقل به یک نفر ارسال کن.