وقتی از کوچههای قدیمی رد میشم دستمو به دیوارا میکشم و تمام خاطراتی که از هشتسال جنگ تو جودشون هست رو به وجودم منتقل میکنم : ) .
اینهمه میای مینالی از ایتا ،
سید خب برو
اذیتی ؟ خب برو ، نمیتونی تحمل کنی ؟ خب برو
ماعم خیلی موقا اذیت بودیم
خسته بودیم از ایتا
رفتیم ، رفتیم و چندوقت بعد اومدیم ؛
این اَداها چیه دیگه ..