هدایت شده از تبلیغات گسترده منتخب | آموزش تبلیغ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖤هنوز عطر و طعم قیمه نذری های قدیم زیر زبونمه😋
🌱میخوای یه قیمه بپزی که همون عطر و بوی قیمه های نذری قدیم رو داشته باشه؟؟
♨️ پس این آموزش رو از دست نده، ویدئوی کاملش اینجاست👇👇
https://eitaa.com/joinchat/936968891C5ff447c93a
🏴 کلی دستور حلواهای متنوع مخصوص محرم اینجاست ☝️☝️
هدایت شده از تبلیغات عجایب
🏴🏴 محرم رسید....
برای مجالس روضه و هیئت باید چندتا حلوای خوشمزه بلد باشی😍
♡حلوای آرد برنج ♡حلوای شیره انگور ♡حلوای سوهان ♡حلوای زعفرونی ♡حلوای شیرخشک
🖤انواع حلوا با دستور کامل اینجاست👇
https://eitaa.com/joinchat/936968891C5ff447c93a
🌸شربت گلاب زعفرون اصل، ویژه محرم میخوای؟؟ بزن روی این متن آبی 👉
هدایت شده از گسترده تبلیغاتی رادین
🔴از کجا بدونم طلسم شدم🔴
حس میکنی #طلسم شدی ولی نمیدونی چرا و چجوری و نمیدونی چجوری باید #باطلش کنی😰‼️
رزق و #روزیت کم شده بختت بسته شده نظمت به هم ریخته و زندگی برات مثل #کابوس شده😱💯
ما کمکت میکنم با حرز امام جواد علیه السلام که #مشکل گشا هست طلسمت #رفع بشه پس کلیک کن😍👇🏻حرز کریمه👇
https://eitaa.com/joinchat/281477137Cc341f79301
https://eitaa.com/joinchat/281477137Cc341f79301
🎁قرعه کشی داریم با هدیه های رایگان
✅مورد تایید کانال ما عضو شوید👆
هدایت شده از تبلیغات عجایب
:
دختری پرورشگاهی بودم
سرشناس ترین فرد شهر من رو به فرزندی قبول کرد
پسرشون هرشب میومد بالای سرم و نگاهم میکرد
تا زمانی که شدم 15ساله و هرروز با بدن درد بدی از خواب بیدار میشدم...
یه شب تصمیم گرفتم به پدرش بگم نیمه ای شب بهم سر بزنه چون میترسم....
تا اینکه راز بزرگی برملا شد....
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c
هدایت شده از گسترده تبلیغاتی رادین
🔴از کجا بدونم طلسم شدم🔴
حس میکنی #طلسم شدی ولی نمیدونی چرا و چجوری و نمیدونی چجوری باید #باطلش کنی😰‼️
رزق و #روزیت کم شده بختت بسته شده نظمت به هم ریخته و زندگی برات مثل #کابوس شده😱💯
ما کمکت میکنم با حرز امام جواد علیه السلام که #مشکل گشا هست طلسمت #رفع بشه پس کلیک کن😍👇🏻حرز کریمه👇
https://eitaa.com/joinchat/281477137Cc341f79301
https://eitaa.com/joinchat/281477137Cc341f79301
🎁قرعه کشی داریم با هدیه های رایگان
✅مورد تایید کانال ما عضو شوید👆
هدایت شده از تبلیغات عجایب
:
دختری پرورشگاهی بودم
سرشناس ترین فرد شهر من رو به فرزندی قبول کرد
پسرشون هرشب میومد بالای سرم و نگاهم میکرد
تا زمانی که شدم 15ساله و هرروز با بدن درد بدی از خواب بیدار میشدم...
یه شب تصمیم گرفتم به پدرش بگم نیمه ای شب بهم سر بزنه چون میترسم....
تا اینکه راز بزرگی برملا شد....
https://eitaa.com/joinchat/2729115697C7f86bef90c