مدتی شد که در آزارم و میدانی تو
به کمند تو گرفتارم و میدانی تو
از غم عشق تو بیمارم و میدانی تو
داغ عشق تو به جان دارم و میدانی تو
خون دل از مژه میبارم و میدانی تو
از برای تو چنین زارم و میدانی تو ...
آنقدر دوستت دارم
که هر چه بخواهی همان را بخواهم
اگر بروی شادم
اگر بمانی شادتر
تو را شادتر می خواهم
با من یا بی من
بی من اما
شادتر اگر باشی
کمی
فقط کمی
ناشادم
و این همان عشق است
عشق همین تفاوت است
همین تفاوت که به مویی بسته است
و چه بهتر که به موی تو بسته باشد
خواستن تو تنها یک مرز دارد
و آن نخواستن توست
و فقط یک مرز دیگر
و آن آزادی توست
تو را آزاد مى خواهم ...
ܔ دلــــم برای یواشکی هایمان تنگ شده ... ܜܔ
و برای بوسه های پشت گوشی ...
و با صدای آهسته گفتن "دوستـــــــت دارم "....!
بگـذار توے همیـن یـکـ جُــمله دوبـــاره عـآشقِ همـ باشیـمــ ....
مـטּ نـامت رآ صـدا مـے کـنـَمـ تـو بـگـو " جانَـــــــــم "
براےِ" تــــــــو " کـہ مـُخـآطب خـآصِّ مَـטּ هَستـے✔
دَرد بُزرگے ـســــت
براﮮ کسـﮯ که مُتوجه نــَبودَنتــ نے ـستــ
پَرپَر شــَوے ...........
چمدانم را میبندم!
آری مسافرم...تا دیار آغوش چند
فرسخی بیش نمانده
بی تاب نباش،که این مقصد
هیچگاه مبدا نخواهد داشت
مهمان خانه ای که میزبانش
تو باشی هرگز رفتنی نیست
کـآشـ مـــــی شـ ـد ...
یکــ لحظـ ـه جآیمــآنـ رآ بآ همـ عوضـ کنیمـ ...
شآیـد تو میفهمیدی چهـ قـدر بی انصآفی...
و منـ مـــــی فهمیـ ـدم چـ ـرا...
ܔ دلــــم برای یواشکی هایمان تنگ شده ... ܜܔ
و برای بوسه های پشت گوشی ...
و با صدای آهسته گفتن "دوستـــــــت دارم "....!
بگـذار توے همیـن یـکـ جُــمله دوبـــاره عـآشقِ همـ باشیـمــ ....
مـטּ نـامت رآ صـدا مـے کـنـَمـ تـو بـگـو " جانَـــــــــم "
براےِ" تــــــــو " کـہ مـُخـآطب خـآصِّ مَـטּ هَستـے✔
دَرد بُزرگے ـســــت
براﮮ کسـﮯ که مُتوجه نــَبودَنتــ نے ـستــ
پَرپَر شــَوے ...........