eitaa logo
مَتروکات
1 دنبال‌کننده
354 عکس
113 ویدیو
2 فایل
بسمِ‌او"‌ به سگِ کھف نگفتند بمان ؛ اما ماند .. گر چه تحویل نگیرند .. مگر باید رفت؟ ‌ ‌متروکات | هرآنچه که پس از کسی باقی خواهد ماند خواه آنکس زنده باشد وَ خواه مُرده . ‌
مشاهده در ایتا
دانلود
اصن میدونی چیه ؟ باید انقدر بشینیم واست گریه کنیم که همه‌ی این گَرد و غبارای نشسته رو چشمامون رو اَشک بشوره ببره بعد پاشیم‌و دنیا رو با نگاهای غسل شده ببینیم ؛ شفاف تر ، دقیق تر ، حقیر تر ، درست همونطور که تو می‌دیدیش . .
آسمونه‌ و ماهش '! ـ ـ [ 05 : 01 ]
مَتروکات
در زیر ِ بار منّت پرتـو نمیرویم دانسته‌ایم قدر شب تـار ِ خویش را . . ‌ | صائب‌تبریزی |
از من مرنـج گَر وسط ِ دل نشاندمت ؛ سائل عزیز ِ خویش به ویرانـه میبَرد . . ‌ | صائب‌تبریزی |
کهکشان چیده‌اند در چشمانش اُقیانوس کاشته‌اند در لهجه‌اش طاق بُستان جای داده‌اند در کمان اَبرویش وَ چونان دیبای هفت رنگ رسم کرده اند لبخندش را آنچُنان که به هنگام تبسم ، جهان در سیاهچال ِ گونه‌اش فرو میریزد (:
تو خلوت ِ خودمونم همونی هستیم که تظاهر میکنیم ؟
بابا لنگ دراز عزیزم ؛ تمام دلخوشی ِ دنیای من این است که ندانی و دوستت بدارم ! وقتی میفهمی و میرانی‌ام چیزی درون دلم فرو میریزد .. چیزی شبیه ِ غرور . بابا لنگ دراز عزیزم ؛ لطفاً گاهی خودت را به نفهمیدن بزن و بگذار دوستت بدارم .. بعد از تو هیچکس الفبای روح و خطوط قلبم را نخواهد خواند . نمیگذارم . نمیخواهم که بخواند . بابا لنگ دراز ؛ من همین که هستی را دوست دارم حتی سایه‌ات را که هرگز به آن نمیرسم !(: - امضاء جودی ِ تو کتاب ِ : بابالنگ‌دراز . جین‌وبستر
مَتروکات
بابا لنگ دراز عزیزم ؛ تمام دلخوشی ِ دنیای من این است که ندانی و دوستت بدارم ! وقتی میفهمی و میرانی‌
بابا لنگ دراز عزیزم ؛ آدم هیچوقت هوس چیزهایی که نداشته را نمی‌کند ولی محروم ماندن از چیزهایی که آدم فکر میکند حق طبیعی‌اش بوده ، خیلی سخت است ..
هدایت شده از - تامیلا -
از‌ساعت ِ ۱۲‌به‌بعد‌یه‌هرمونی‌ترشح‌میشه‌تو‌بدن‌‌به ‌اسم ِ ؛ خریت این‌هرمون‌باعث‌میشه‌‌یه‌حرفایی‌رو‌به‌‌زبون‌ بیارید‌‌و‌به‌کسایی‌بگید‌که‌نباید‌ و‌این‌فرداست‌که‌پشیمون‌میشین‌ اما‌دیگه‌کار‌از‌کار‌گذشته بخوابید!
بهترین قسمت ِ روز ، شبه .
چگونه سیر شود چشمم از تماشایت ؟
وَ مرگ ، مُردن نیست و مرگ ، تنها نفس نکشیدن نیست من مُردگان بیشماری را دیده‌ام ڪه راه میرفتند حرف می‌زدند سیگار می‌کشیدند وَ خیس از باران انتظار و تنهایی را درک می‌کردند شعر می‌خواندند می‌رقصیدند می‌گریستند قرض می‌دادند قرض می‌گرفتند می‌خندیدند وَ گریه می‌کردند .. ‌ | حسین‌پناهی |
غمت بخیر 🖤؛