گر میخری شکسته تو خود ما شکسته ایم
ور خسته میپذیری ما سخت خسته ایم
لطف تو میگشاید اگر کارِ بسته را
ما پای خود بدست خود ایدوست بسته ایم
ای خضر رهنما نظری کن بما که ما
عمری بشد که بر سر راهت نشسته ایم
ای رستگان ز خویشتن ای بستگان بحق
لطفی بما کنید که از خود نرسته ایم
من شرابم، شادیام، شیون نمیآید به من
رودی از روحم، سرابِ تن نمیآید به من
تا کجا باید سرم روی تنم زاری کند ..؟
تیز کن شمشیر را، گردن نمیآید به من