بخواب هلیا!
تنها خواب، تو را به تمامی آنچه که از دست رفته است، به من، و به رویاهای خوشِ بر باد رفته پیوند خواهد زد. من دیگر نیستم؛ نیستم تا که به جانب تو بازگردم و با لبخند -که دریچهییست به سوی فضای نیلی و زندهی دوست داشتن- شب را در دیدگان تو بیارایم
گردو ها را تکاندیم
پسته ها را هم
چیدیم
فیالحال
نشستهایم به انتظار
برای رؤيتِ روی ماه مهر
و هجوم انارها ..
#ناکام_آدم
#از_گور_برخواسته
بیدار شو هلیا.
بیدار شو و سلام سادهی ماهیگیران را بیجواب مگذار.
من لبریز از گفتنم نه از نوشتن. باید که اینجا روبهروی من بنشینی و گوش کنی.