eitaa logo
مطلع عشق
277 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
2هزار ویدیو
73 فایل
@ad_helma2015 ارتباط با مدیر کانال برنامه کانال : شنبه ، سه شنبه : امام زمان( عج ) و ظهور ومطالب سیاسی یکشنبه ، چهارشنبه : خانواده وازدواج دوشنبه ، پنجشنبه : سواد رسانه داستانهای جذاب هرشب بجز جمعه ها استفاده از مطالب کانال آزاد است (حتی بدون لینک )
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از روشنگری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✖️ويدئويي عجیب از رقص گروهی دختران در دانشگاه الزهرا در حضور مردان 😳 در دانشگاهی که به مذهبی بودن معروفه این افتضاحات به راحتی رخ میده وای به حال بقیه جاها خواهشا اسم این دانشگاه رو عوض کنید این اسم حرمت داره 🌐 Roshangari.ir 🆘 @Roshangari_ir
مطلع عشق
✖️ويدئويي عجیب از رقص گروهی دختران در دانشگاه الزهرا در حضور مردان 😳 در دانشگاهی که به مذهبی بودن م
(خانم ملا نظری) 85692295 فرهنگی 85692496 85692684 تماس با مسعولین مرتبط👆👆👆 واعتراض بابت رقص دخترها در مقابل آقایون تحت عنوان ایروبیک در مراسم روز دانشجو ۱۶ آذر که در دانشگاه الزهرا برگزار شد و سلحشوری دعوت بعمل آورده بودن حتما تماس بگیرین واعتراض کنید👌👌
مطلع عشق
#عبور_از_لذتهای_پست 20 📜در روایتی امام صادق(علیه السلام ) از قول پیامبر اکرم «صلی الله علیه و آله و
21 💯 خیلی خوبه که انسان " نه گفتن " رو برای خودش تمرین کنه باید این کارِ هر روزت باشه✔️👌 🔸مثلاً امروز چی دوست داشتی و نخوردی....؟!! 🔸چی میخواستی بپوشی اما نپوشیدی....؟!!! ❓❓❓❓ از این برام بگو.... ⭕️ بقیه کارای خوبی که "دوست داشتی و انجام دادی" رو بذار کنار .... اونا به درد نمیخورن👌 🔰☢🔰 🌺یه لباسِ قشنگی رو دادن خدمت امیرالمومنین علیه السلام 🔰حضرت دیدن این لباس خیلی زیباست بعد اطراف رو نگاه کردن 🌀از حضرت پرسیدن آقا چرا اینطرف و اونطرف رو نگاه میکنید؟ ⬆️⬇️ ➖حضرت فرمودن : دارم دنبال یه نفر میگردم که لباس رو بهش بدم آخه خیلی قشنگه...!!😌 ⭕️"چون دلم خواسته" میخوام بدمش یه نفر دیگه...!! این یعنی مبارزه حساب شده😊 ✅🔷🔸🎨➖🌺 ❣ @Mattla_eshgh
هدایت شده از تنهامسیرآرامش 💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📺 رسانه را می سازد و افکار را مدیریت می کند.... 🔺زنی در سریال بانوی عمارت ، «تیغ حجامت» را «تیغ کثیف» و عامل «جذام» خطاب می کند! و میگوید: لعنت به تیغ حجامت! رسول خدا صلی الله علیه و آله: 📜متن روایت: الْعُیُونُ، عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنْ یَکُنْ فِی شَیْ ءٍ شِفَاءٌ فَفِی شَرْطَةِ الْحَجَّامِ أَوْ فِی شَرْبَةِ الْعَسَلِ «اگر در یک چیز شفاء باشد در تیغِ کننده یا در شربتی از عسل است» 📙العیون اخبار الرضا علیه السلام - مجلد ۲ صفحه ۳۵
مطلع عشق
#قسمت صد و شصتم داستان دنباله دار نسل سوخته حرف هایی برای گفتن برنامه شروع شد ... افراد، یکی یکی
صد و شصت و یکم داستان دنباله دار نسل سوخته ایده های خام بدجور جا خورده بودم ... توی اون شرایط ... وسط حرف یه نفر دیگه ... ناخودآگاه چشمم توی جمع چرخید برگشت روی آقای مرتضوی ... نیم خیز شدم و دکمه میکروفون رو زدم ... - نه حاج آقا ... از محضر بزرگان استفاده می کنیم ... با لبخند خاصی بهم خیره شد ... انگار نه انگار، اونجا پر از آدم بود ... نشست بود ... عادی و خودمونی ... - پس یه ساعته اون پشت داری چی می نویسی؟ ... مکث کوتاهی کرد ... - چشم هات داد می زنه توی سرت غوغاست ... می خوام بشنوم به چی فکر می کنی؟ ... دوباره نگاهم توی جمع چرخید ... هر چند، هنوز برای حرف زدن نوبت من نشده بود ... با یه حرکت به چرخ ها، صندلی رو کشیدم جلو ... - بسم الله الرحمن الرحیم ... با عرض پوزش از جمع ... مطالبی رو که دوستان مطرح می کنن عموما تکرارایه ... مشکلاتی که وجود داره و نقد موارد مختلف ... بعد از 3، 4 نفر اول ... مطلب جدید دیگه ای اضافه نشد ... قطعا همه در جریان این مشکلات و موارد هستند و اگر هم نبودن الان دیگه در جریانن ... برای این نشست ها، وقت و هزینه صرف شده ... و ما در قبال ثانیه هاش مسئولیم و باید اون دنیا جواب بدیم ... پیشنهاد می کنم به جای تکرار مکررات ... به راهکار فکر کنیم ... و روی شیوه های حل مشکلات بحث کنیم ... تا به نتیجه برسیم ... سالن، سکوت مطلق بود ... که آقای مرتضوی، سکوت رو شکست ... - خوب خودت شروع کن ... هر کی پیشنهاد میده ... خودش باید اولین نفر باشه ... اون پشت، چی می نوشتی؟ ... کمی خودم رو روی صندلی جا به جا کردم ... - هنوز خیلی خامه ... باید روشون کار کنم ... - اشکال نداره ... بگو همین جا روش کار می کنیم ... خودمون واست می پزیمش ... ناخودآگاه از حالت جمله اش خنده ام گرفت ... بسم الله گفتم و شروع کردم ... مشکلات و نقدها رو دسته بندی کرده بودم ... بر همون اساس جلو می رفتم ... و پشت سر هر کدوم ... پیشنهادات و راهکارها رو ارائه می دادم ... چند دقیقه بعد، حالت جمع عوض شده بود ... بعضی ها تهاجمی به نظراتم حمله می کردن ... یه عده با نگاه نقد برخورد می کردند و خلاهاش رو می گفتن ... یه عده هم برای رفع نواقص اونها، پیشنهاد می دادن ... و آقای مرتضوی ... در حال نوشتن حرف های جمع بود ... اعلام زمان استراحت و اذان ظهر که شد ... حس می کردم از یه جنگ فرسایشی برگشتم ... کاملا له شده بودم ... اما تمام اون ثانیه های سخت، ارزشش رو داشت ... . . . . . ❣ @Mattla_eshgh
صد و شصت و دوم داستان دنباله دار نسل سوخته فروشی نیست بعد از نماز، آقای مرتضوی صدام کرد ... بقیه رفتن نهار ... من با ایشون و چند نفر دیگه ... توی نمازخونه دور هم حلقه زدیم ... شروع کرد به حرف زدن ... علی الخصوص روی پیشنهاداتم... مواردی رو اضافه یا تایید می کرد ... بیشتر مشخص بود نگران هجمه ای بود که یه عده روی من وارد کردن ... و خیلی سخت بهم حمله کردن ... من نصف سن اونها رو داشتم ... و می ترسید که توی همین شروع کار ببرم ... غرق صحبت بودیم که آقای علیمرادی هم به جمع اضافه شد ... تا نشست آقای مرتضوی با خنده خطاب قرارش داد... - این نیروتون چند؟ ... بدینش به ما ... علمیرادی خندید ... - فروشی نیست حاج آقا ... حالا امانت بخواید یه چند ساعتی ... دیگه اوجش چند روز ... - ولی گفته باشم ها ... مال گرفته شده پس داده نمی شود... و علمیرادی با صدای بلند خندید ... - فکر کردی کسی که هوای امام رضا رو نفس بکشه ... حاضره بیاد دود و سرب برج میلاد شما بره توی ریه اش؟ ... مرتضوی چند لحظه ای لبخند زد ... و جمعش کرد ... - این رفیق ما که دست بردار نیست ... خودت چی؟ ... نمی خوای بیای تهران، پیش ما زندگی کنی؟ ... پیشنهاد و حرف هایی که زد خیلی خوب بود ... اما برای من مقدور نبود ... با شرمندگی سرم رو انداختم پایین ... - شرمنده حاج آقا ... ولی مرد خونه منم ... برادرم، مشهد دانشجوئه ... خواهرم هم امسال داره دیپلم می گیره و کنکوری میشه ... نه می تونم تنها بیام و اونها رو بزارم ... نه می تونم با اونها بیام ... بقیه اش هم قابل گفتن نبود ... معلوم بود توی ذهنش، کلی سوال داشت ... اما فهمیده تر از این بود که چیزی بگه ... و حریم نگفتن های من رو نگهداشت ... من نمی تونستم خانواده رو ببرم تهران ... از پس خرج و مخارج بر نمی اومدم ... سعید، خیلی فرق کرده بود اما هنوز نسبت به وضعش احساس مسئولیت می کردم ... و الهام توی بدترین شرایط، جا به جا می شد ... خودم هم اگه تنها می رفتم ... شیرازه زندگی از هم می پاشید ... مادرم دیگه اون شخصیت آرام و صبور نبود ... خستگی و شکستگی رو می شد توش دید ... و دیگه توان و قدرت کنترل موقعیت و بچه ها رو نداشت ... و دائم توی محیط، ناراحتی و دعوا پیش می اومد ... مثل همین چند روزی که نبودم ... الهام دائم زنگ می زد که ... - زودتر برگرد ... بیشتر نمونی ... . . . . . ❣ @Mattla_eshgh
صد و شصت و سوم داستان دنباله دار نسل سوخته آشیل توی راه برگشت ... شب توی قطار ... علیمرادی یه نامه بهم داد ... - توصیه نامه است برای * ... مرتضوی گفت: تو حیفی با این روحیه و این همه استعداد ... توی مجتمع ما بمونی ... برات توصیه نامه نوشت ... گفت از تهران هم زنگ میزنم سفارش می کنم میگم کدوم قسمت بگذارنت ... نامه توی دستم خشک شد ... - آقای علمیرادی ... - نترس بند پ نیست ... اینجا افراد فقط گزینش شده میرن... این به حساب گزینشه ... حاجی مرتضوی از اون بچه های خالص جنگه که هنوزم اون طوری مونده ... خیلی هم از این طرف و اون طرف، اذیتش می کنن ... الکی کاری نمی کنه ... انتخاب بازم با خودته ... فقط حواست باشه ... با گزینش مرتضوی و تایید اون بری ... هم اونهایی که از مرتضوی خوش شون نمیاد سر به جونت می کنن و سنگ می اندازن ... هم باید خیلی مراقب باشی ... پاشنه آشیل مرتضوی نشی ... هنوز توصیه نامه توی دستم بود ... بین زمین و آسمون ... و غوغایی توی قلبم به پا شد ... - پس چرا واسم توصیه نوشت؟ ... اینطوری بیشتر روش حساس نمیشن، سر به سرش بزارن؟ ... تکیه داد به پشتی ... - گفتم که از بچه های قدیم جنگه ... اون موقع، بچه ها صاف و صادق و پاک بودن و نترس ... کار که باید انجام می شد؛ مرده و زنده شون انجام می داد ... هر کی توانایی داشت، کسی نمی گفت کی هستی؟ قد و قواره ات چقدره؟ ... میومد وسط، محکم پای کار ... براساس تواناییش، کم نمی گذاشت ... به هر قیمتی شده، نمی گذاشتن کار روی زمین بمونه ... و الا ملت تازه انقلاب کرده و حکومت نوپا ... مرتضوی هنوز همون آدمه ... تنهایی یا با همراه ... محکم می ایسته میگه این کار درسته باید انجام بشه ... انتخاب تو هم تو همون راستاست ... ولی دست خودت بازه... از تو هم خوشش اومد ... گفت: این بچه اخلاق بچه های اون موقع رو داره ... اهل ناله و الکی کاری نیست ... می فهمه حق الناس و بیت المال چیه ... مثل بچه های اون موقع که مشکل رو می دیدن، می رفتن پای کار ... نمی شینه یه گوشه بقیه شرایط رو مهیا کنن، این از دور کف بزنه... تمام مدت سرم پایین بود و به اون نامه فکر می کردم ... انتخاب سختی بود ... ورود به محیطی که روی حساب گزینش کننده ات ... هنوز نیومده، یه عده شمشیر به دست... آماده له کردن و خورد کردنت باشن ... از طرفی، اگر اشتباهی می کردم ... به قیمت زمین خوردن مرتضوی تموم می شد ... ریسک بزرگی بود ... بیشتر از من... برای مرتضوی ... غرق فکر بودم ... - نظر شما چیه؟ ... برم یا نه؟ ... و در نهایت تمام اون حرف ها ... و فکرها ... تصمیم قاطع من... به رفتن بود ... . . . . . ❣ @Mattla_eshgh
صد و شصت و چهارم داستان دنباله دار نسل سوخته جا مانده از وقتی یادم میاد، کربلا رفتن آرزوم بود ... حج دانش آموزی رو پای پرواز، پدرم گرفت ... - حق نداری بری ... کربلا رو هم هر بار که نیت رفتن کردم ... یه اتفاقی افتاد ... و این چندمین سالی بود که چند روز به حرکت ... همه چیز بهم ریخت ... حالم خراب بود ... به حدی که کلمه خراب، براش کم بود ... حس آدمی رو داشتم که دست و پا بسته ... لب تشنه ... چند قدمی آب، سرش رو می بریدن ... این بار که به هم خورد ... دیگه روی پا بند نبودم ... اشک چشمم بند نمی اومد ... توی هیئت ... اشک می ریختم و ظرف می شستم ... اشک می ریختم و جارو می کردم ... اشک می ریختم و ... حالم خیلی خراب بود ... - آقا جون ... ما رو نمی خوای؟ ... اینقدر بدم که بین این همه جمعیت ... نه عاشورات نصیبم میشه ... نه ... هر چی به عاشورا نزدیک تر می شدیم ... حالم خراب تر می شد ... مهدی زنگ زد ... - فردا عاشورا، کربلاییم ... زنگ زدم که ... دیگه طاقت نیاوردم ... تلفن رو قطع کردم ... - چرا روی جیگر خونم نمک می پاشی؟ ... اگه حاجت دارم؟... من، خودم باید فردا کربلا می بودم ... در و دیوار داشت خفه ام می کرد ... بغض و غم دنیا توی دلم بود ... از هیئت زدم بیرون ... رفتم حرم ... تمام مسیر، چشم هام خیس از اشک ... - آقا جون ... این چه قسمتی بود نصیب من شد ... به عمرم وسط همه مشکلات یه بار نگفتم چرا؟ ... یه بار اعتراض نکردم ... اما اینقدر بدبخت و رو سیام ... که دیدن کربلا و زیارت رو ازم دریغ می کنید؟ ... اینقدر به درد بخور نیستم؟ ... به کی باید شکایت کنم؟ ... دادم رو پیش کی ببرم؟ ... هر بار تا لب چشمه و تشنه؟ ... هر دفعه یه هفته به حرکت ... 10 روز به حرکت ... این بار 2 روز به حرکت ... آقا به خدا اگه شما اینجا نبودی ... من، الان دق کرده بودم ... دلم به شما خوشه ... تو رو خدا نگید که شما هم به زور تحملم می کنید ... خیلی سوخته بودم ... دیگه اختیار دل و فکرم دست خودم نبود ... می سوختم و گریه می کردم ... یکی کلا نمی تونه بره ... یکی دم رفتن ... اونم نه یه بار ... نه دو بار ... این بار ... پنجمین بار بود ... بعد از اذان صبح ... دو ساعتی از روشن شدن هوا می گذشت ... حرم داشت شلوغ تر از شب گذشته می شد ... جمعیت داشتن وارد می شدن ... که من ... . . . . . ❣ @Mattla_eshgh
مطلع عشق
#چادر_آداب_دارد ❣ @Mattla_eshgh
پستهای پنجشنبه(حجاب وعفاف)👆 شروع پستهای روز شنبه (امام زمان (عج) و ظهور👇👇
✍ دنیایی ساخته ایم مُدِرن، اما در آن ، بیداد می کنــد... فاصله، میانِ پَرچینِ دلهایمان! و فاصله، میان ما و آسمان!... این فاصله ها، دنیایمان را سرد کرده است! دنیایی ساخته ایم سَـــرد، اما مُــدِرن! می دانی؟ خیلی وقت است که دلمان برای کسی تنگ است، که لبخندش، بوی ندهــد! ✨چند روز است که فکر میکنم؛ با اولین سلامِ تو، عطرِ تازگی، به تکرارهای دنیایِ ما باز خواهد گشت! نمی آییِ تنها جاذبه ی فاصله_بردارِ زمین؟ ❣ @Mattla_eshgh
🔳 سخنان جالب وزیر سابق اطلاعات در جمع طلاب حوزه علمیه قم ◀️ خلاصه ای از سخنان حجت الاسلام والمسلمین مصلحی، در جلسه طلاب و فضلای اصفهانی مقیم قم: ➖ دقیقا از حدود چهار سال قبل، سه دستگاه اطلاعاتی «ام‌ آی ۶»، «موساد» و «سیا» بر اساس وضعیت اداری و اجرایی کشور، چارچوب پنج گانه ای را طراحی کردند تا انقلاب و نظام اسلامی ایران را سرنگون نمایند. 1⃣ طراحی اول: القای ضرورت کنارآمدن با به عنوان تنها گزینه فرار از مشکلات 2⃣طراحی دوم: ایجاد در تصمیم گیریها در سه حوزه «مسئولین، نخبگان و مردم» 3⃣طراحی سوم: تلاش برای فرسایش ظرفیتهای نظام در داخل 4⃣طراحی چهارم: پیوند زدن مشکلات معیشتی مردم به جهت گیری های سیاست خارجی نظام همانند حمایت از نهضت های مختلف در کشورهای دیگر مثل عراق، سوریه، یمن و ... 5⃣طراحی پنجم: ایجاد این باور برای مردم که برای حل مشکلات اقتصادی باید سیاست های اصولی خارجی را تغییر داد با آوردن و و مباحثی از این قبیل. 🔻سه دستگاه اطلاعاتی دشمن، بر اساس این پنج طراحی، شش برنامه را در دستور کار امسال و سال آینده خود قرار داده است: 🔸برنامه اول: خروج آمریکا از (کار آمریکا، عربده کشی است و اروپاییها هم به اسم مذاکره، وقت را تلف میکنند). 🔸برنامه دوم: بالارفتن قیمت 🔸برنامه سوم: ایجاد نارضایتی عمومی و به پای صحنه آوردن طبقه متوسط به پایین کشور در اعتراضات 🔸برنامه چهارم: ایجاد در حد ورشکستگی ایران 🔸برنامه پنجم: جلوگیری از بازگشت ایران به بحث ای 🔸برنامه ششم: به چالش کشیدن کل نظام و معرفی نمودن رهبر معظم انقلاب به عنوان مسئول مشکلات اقتصادی کشور ⭕️ دشمن برای رسیدن به طراحی ها و برنامه های مذکور، و را مسیر اصلی خود قرار داده است تا به اهداف خود برسد. 🔻انواع اقدامها در نفوذ موردی: 🔹اقدام اول: دشمن یک نفر را جاسوس و مأمور کرده تا حذف فیزیکی انجام دهد؛ همانند شهادت شهدای هسته ای (البته صهیونیستها از ترور فیزیکی پشیمان شده و امروز سراغ بیوتروریسم رفته و برای افراد خاص، امراض گوناگون درست می کند تا حذف شوند). 🔹اقدام دوم: ترور شخصیتی افراد؛ همچون ترور شخصیتی آیت الله منتظری توسط مهدی هاشمی 🔹اقدام سوم: دشمن طراحی ۴۰ ساله کرده و بر روی یک شخص کار میکند تا او را در زمان مورد نظر خود، در رأس کشور قرار دهد. 🔻نفوذ جریانی: دشمن در نفوذ جریانی به دنبال آن است که اشتباه محاسباتی در تصمیم گیریها را در سه مجموعه «نخبگان، مسئولین و مردم» به وجود بیاورد. آنان برای ایجاد اشتباه محاسباتی، ۱۰ کار را انجام می دهند که اولین برنامه آنان، تهدید و ترساندن ماست. (همانند بیان این مطلب که گزینه نظامی یکی از برنامه های روی میز ماست). ▫️از خرداد سال ۹۸ چهره انقلابی امروز برخی آقایان تغییر خواهد کرد ▫️بنده با اطلاع عرض می کنم که ۲۰ درصد مشکلات اقتصادی کشور مرتبط با تحریم هاست ▫️اگر اوباما هم رئیس جمهور آمریکا باقی می ماند، از برجام خارج می شد ▫️پول به دست آمده از گرانی دلار کجا رفته است؟ ▫️با کمال تأسف در دو سال گذشته رشته هسته ای را از کنکور حذف کرده اند ❗️امروز چهره نفاقی را در کشور مشاهده می کنیم که عقبه ۴۰ ساله داشته و متأسفانه کسانی که تا دیروز دم از مذاکره با کدخدا می زدند، امروز چهره انقلابی گرفته و همه در حال تعجب هستند. تا اردیبهشت و خرداد سال آینده این چهره حزب اللهی را از این افراد خواهیم دید و از خرداد به بعد این چهره انقلابی عوض خواهد شد و رهبر انقلاب نیز فرمودند در سال ۹۸، فتنه هایی در پیش خواهیم داشت. 🔻مشروح سخنان در: http://hawzahnews.com/detail/News/472252@Mattla_eshgh
هدایت شده از بدون سانسور🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 تمسخر حضرت امام زمان(عج) توسط گوگوش! ❗️حضور در کنسرت گوگوش! ❗️و بهترین و پربیننده‌ترین ساعت آنتن شبکه۳ در اختیار گلزار! 🔹چرا صداوسیما تبدیل به دستگاه سلبریتی‌ساز و سلبریتی‌پرور و سلبریتی‌محور شده؟ 🔹چرا در برنامه‌های گفتگومحور تمام شبکه‌ها، این جماعت بازیگر و بازیکن و ملیجک و دلقک باید حضور داشته باشند؟ اما انسان‌های اندیشمند، متفکر، استاد دانشگاه و حوزه، دکتر و دانشمند و مهندس و نویسنده، مخترع و فیلسوف و شاعر و هنرمند واقعی جایی نداشته باشند؟ این روند قرار است تا کی ادامه پیدا کند؟! ✅شما هم شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/404946944Ceab6f2b794