eitaa logo
مطلع عشق
279 دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
2هزار ویدیو
73 فایل
@ad_helma2015 ارتباط با مدیر کانال برنامه کانال : شنبه ، سه شنبه : امام زمان( عج ) و ظهور ومطالب سیاسی یکشنبه ، چهارشنبه : خانواده وازدواج دوشنبه ، پنجشنبه : سواد رسانه داستانهای جذاب هرشب بجز جمعه ها استفاده از مطالب کانال آزاد است (حتی بدون لینک )
مشاهده در ایتا
دانلود
⚫️ ⚫️ 🌏چه خصوصیاتی باعث می شود دیگران از ما فاصله بگیرند؟ اگر نمی خواهید مجرد بمانید این خصوصیات را در اسرع وقت از خودتان از بین ببرید. هیچ کس دوست ندارد با چنین آدم هایی ازدواج کند. 🌏تا به حال فکر کرده اید چرا بعضی افراد این همه طرفدار دارند ومحبوب همه هستند اما بعضی دیگر ... انگار کسی دوست ندارد حتی نزدیکشان بشود؟ خب، دسته اول مهره مار ندارند – شما که به این جور خرافات اعتقاد ندارید؟! – بلکه خصوصیاتی دارند که باعث محبوبیتشان می شود، یا بهتر بگوییم فاقد خصوصیاتی هستند که آدم ها را از آنها براند. 🌏چه خصوصیاتی باعث می شود دیگران از ما فاصله بگیرند؟ اگر نمی خواهید مجرد بمانید این خصوصیات را در اسرع وقت از خودتان از بین ببرید. هیچ کس دوست ندارد با چنین آدم هایی ازدواج کند. ⚠️⚠️⚠️دخترهایی که برای خودشان «مرد» شده اند! شمار این جور دخترها در دنیای امروز روبه افزایش است، و جالب اینجاست که آنها اصلا از دافعه های خودشان خبر ندارند و به «مردانگی» خودشان کاملا افتخار می کنند. آنها زنان دیگر را ضعیف، ناتوان، ظریف و وابسته می دانند و اصلا حاضر نیستند به عنوان جنس زن به آنها نگاه شود. لباس های مردانه، کارهای مردانه، بازوهای قوی و برجسته و صدای کلفت و مردانه از چیزهای مورد علاقه آنهاست که با آن فخر می فروشند. اگر شما هم ظرافت های زنانه را باعث سرافکندگی خود می دانید، به مقاله «پسرهایی که مجرد» می مانند نگاهی بیندازید. زنان مردنما همانقدر برای دیگران دافعه دارند که مردان زن نما حال شما را بد می کنند. زن، زن آفریده شده و مرد، مرد، و هر کدام از این دو جنس در قالب خصوصیات خودشان است که جذابیت دارد، قدرت دارد و می تواند کارهایش را راه بیندازد. البته این جور دختران می توانند به خوبی جای پدر را برای بچه هایشان پر کنند اما متاسفانه مجرد می مانند، چون پدر بچه ها دنبال «همسر» خوبی برای خود می گردد! ❎❎❎ ادامه دارد ❎❎❎ 🏮🏮⚠️ این دخترها مجرد می مونن ⚠️🏮 http://eitaa.com/joinchat/3308650501Cbeef028fd8
مطلع عشق
💫 @ostad_shojae 💫
مدیریت غریزه جنسی ۲👆
هدایت شده از استاد محمد شجاعی
#کنترل_شهوت ۳ 🔻هیجانات و التهابات جنسی... در اثر یک تمنا و خواسته درونی، اوج می گیرد. 🔻این تمناها.. منشا و ریشه های مختلفی دارند! باید ریشه ها را پیدا کنیم👇 @ostad_shojae
مطلع عشق
#بســـــم_اللّہ رمان عاشقانه مذهبی #مقتدا 🌺 #قسمت هجدهم وقتی کنارم نشست و به گرمی سلام و علیک کر
رمان عاشقانه مذهبی 🌺 نوزدهم - بله؟ - ببین حاج آقا چکارت داره؟ آقاسید روی جانماز نخ نما و کهنه اش نشسته بود و تسبیح میگفت. هوا خیلی گرم نبود اما عرق میریخت. با فاصله پشت سرش نشستم: سلام. کارم داشتید؟ سلام. ببخشید... راستش... تسبیح فیروزه ای رنگش را در دست میفشرد و انگشتر عقیق را دور دستش می چرخاند. گفتم: اگه کاری دارید بفرمایید! - عرضم به خدمتتون که... با دستمال عرق از پیشانی گرفت. سرخ شده بود: خانم صبوری! الان 6ماهه که من تو این مدرسه امام جماعتم. امسال سال دومی بود که میرفتم مدارس، ولی امسال با سالای قبل خیلی فرق داشت؛ چون بین دانش آموزای14-15 ساله این مدرسه یه دانش آموزی بود که خیلی بزرگتر بود، بزرگتر فکر میکرد. من وقتی اومدم اینجا میخواستم یه چیزی به بچه ها یاد بدم ولی شما خیلی چیزا به من یاد دادید. مکث کرد، آب دهانش را به سختی قورت داد و با لکنت گفت: روز قبل از اومدن اینجا رفتم سر مزار شهید تورجی زاده و ازشون حاجت خواستم، فرداش شما رو دیدم... صدایش را صاف کرد و گفت: اینه که اگه... اجازه بدید... بنده با خانواده...بیایم خدمتتون... مغزم داغ کرد.از عصبانیت می خندیدم! صدایم را بالا بردم و گفتم: شما درباره من چی فکر کردید؟ مگه من چند سالمه؟ اصلاً به چه حقی این حرفا رو اونم توی مدرسه به من میزنید؟ الان مثلاً انتظار دارید برم به پدرم چی بگم؟ - من...من واقعا قصد بدی ندارم! میخوام طبق سنت ها عمل کنم! - شما رو نمیدونم ولی تو خانواده من ازدواج تو سن پایین رسم نیست! - من حاضرم تا هر وقت شما بخواین صبر کنم! بلند شدم و گفتم: آقای محترم! اولا من خانواده دارم، دوما اگه کاری دارید به پدرم بگید. راه افتادم که بروم. صدای آقاسید را میشنیدم: خانم صبوری! یه لحظه...لطفا... 🌸ادامه_دارد🌸 http://eitaa.com/joinchat/3308650501Cbeef028fd8
رمان عاشقانه مذهبی 🌺 بیستم تازه فهمیدم آن خانم مادر آقاسید بوده! تمام راه از مدرسه تا خانه را به آقاسید فکر میکردم. نمیخواستم خودم را گول بزنم؛ سید آدم بدی نبود. درواقع دوستش داشتم، اما این علاقه را جدی نمیگرفتم. باورم نمیشد دوطرفه باشد. فقط از یک چیز عصبانی بودم؛ اینکه آقاسید در مدرسه و از خودم خواستگاری کرده و سنم را نادیده گرفته بود. باخودم میگفتم: پسره نادون! الان برم به بابام بگم تو مدرسه ازم خواستگاری کردن؟! اونم کی؟ امام جماعت مدرسه؟ اصلا برای چی یه طلبه کم سن و سال فرستادن؟ باید یه پیرمرد میفرستادن که متاهل باشه! اصلا نکنه زن داره؟ ... با این حال هربار به خودم نهیب میزدم که اگر قصد دیگری غیر از ازدواج رسمی داشت که مادرش را نمی فرستاد! دوستش داشتم... لعنت به این احساس... ناخودآگاه گریه ام گرفت. به عکس شهید تورجی زاده که به دیوار اتاقم زده بودم نگاه کردم و گفتم: آقا محمدرضا! شما خودت منو آوردی تو این راه... خودت چادریم کردی... حالا هم سید رو سر راه من گذاشتی. آخه یعنی چی؟ من با این سن کم؟ مامان بابام چی میگن؟ مردم چی میگن؟ نکنه دروغ میگه؟ چکار کنم؟ این خیلی احمقانه ست... خوابم برد. قضیه را به هیچکس نگفتم. تصمیم گرفتم تمامش کنم. فردای آن روز نماز جماعت نرفتم؛ زنگ که خورد رفتم پایین که نمازم را بخوانم. دیدم آقاسید هنوز در نمازخانه است. بی توجه به او سجاده را پهن کردم و دستهایم را بالا بردم: الله اکبر... 🌸ادامه_دارد🌸 http://eitaa.com/joinchat/3308650501Cbeef028fd8
🔴"تندخوئی"باعث ڪم شدن بین زن وشوهرمیشه اگه زن درمقابل شوهرش پرخاشگرباشه یامرد زخم زبان بزنه ⭕️وهمدیگرو با زن ومردان دیگه مقایسه ڪنن حس محبت بینشون به حس تبدیل میشه 💕 @Mattla_eshgh
هدایت شده از درمانخانه اسلامی 💠
طرح هر خانه یک طبیب☝️ برگزاری کلاس ها ی طبی در همه جای ایران ✅۵۰ نفر جمع کنید و تو شهر خودتون کلاس برگزار کنید جمع کردن افراد با شما برگزاری کلاس از ما😍 حجامت و مزاج شناسیو یاد بگیر طبابت کن ❤️ اطلاعات بیشتر در تصویر بالا☝️ ✅مجموعه ی بزرگ درمانخانه ی اسلامی http://eitaa.com/joinchat/1443627008C564ced749d #نشرحداکثری طب ایرانی رو با این حرکت جهادی تو شهر خودتون احیا کنید😍☝️
♦️طرز تهیه آش بادمجان🍆 مواد اولیه : برای ۶ نفر ★نعنا (خشک) به میزان لازم ★کشک ۱پیمانه ★آرد ۲قاشق غذاخوری ★آب گوشت (یا اب قلم) ۴پیمانه ★پیاز (متوسط) ۲عدد ★عدس ۲پیمانه ★روغن نصف پیمانه ★سیر۱بوته ★بادمجان (قلمی متوسط) ۴عدد   🍃آش بادمجان بروجرد یا همون آش بادمجان و عدس یه آش بسیار معروف و خوشمزه هست که توی بروجرد،سبزوار،کرمانشاه و خیلی جاهای دیگه کشور البته به روش های مختلف پخته میشه!!من دو روش برای پخت این آش رو مینویسم که شما از هر کدوم خوشتون اومد استفاده کنید. طرز تهیه آش بادمجان ✅ابتدا بادمجان رو پوست بگیرید و بعد مکعبی ریز خرد کنید و بشورید و اجازه بدید داخل آبکش آبش بره کمی هم نمک بهش بزنید .سیر رو پوست بگیرید و ریز خرد کنید تا رنده بزنید.بادمجان رو داخل قابلمه بریزید و ابتدا کمی بدون روغن تفت بدید و بعد کمی روغن بهش اضافه کنید و وقتی کمی سرخ شد سیر رو اضافه کنید(حدود نصف روغن ذکر شده در مواد رو اضافه کنید.) وقتی بادمجان و سیر کامل سرخ شدن آب گوشت یا قلم رو به مواد اضافه کنید و حرارت رو زیاد کنید تا مواد بجوشه و بعد حرارت رو ملایم کنید. عدس رو بشورید و آبکش بقیه روغن رو داخل تابه بریزید.پیاز رو درشت خرد کنید و داخل روغن خوب سرخ کنید و بعد نمک و فلفل و زردچوبه و آرد رو کم کم بهش اضافه کنید و خوب سرخ کنید تا همه مواد طلایی بشن و عطر ادویه بلند بشه بعد با گوشتکوب برقی کامل میکسش کنید و به مواد اضافه کنید. اجازه بدید آش کامل بجوشه و جا بیفته و در انتها که خوب غلیظ شد ۱پیمانه کشک جوشیده شده رو بهش اضافه کنید و موقع سرو بهش نعنا داغ و پیاز داغ و سیر داغ اضافه کنید نوش جان http://eitaa.com/joinchat/3308650501Cbeef028fd8
هدایت شده از تنهامسیرآرامش 💞
افزایش قدرت.mp3
1.64M
25 🔺 اگه یه خواستگاری اومد و منو نخواست خودخوری میکنم و افسرده میشم!😢 🏵 حاج آقا حسینی 🍒 @IslamLifeStyles
مطلع عشق
#بســـــم_اللّہ رمان عاشقانه مذهبی #مقتدا 🌺 #قسمت بیستم تازه فهمیدم آن خانم مادر آقاسید بوده! ت
رمان عاشقانه مذهبی 🌺 بیست و یکم ...نمازم که تمام شد، دیدم یک کاغذ تاشده روی جانمازم است. پشت سرم را نگاه کردم، آقاسید دم در ایستاده و سرش را پایین انداخته بود.فهمید نمازم تمام شده، گفت: هرچی باید میگفتم رو تو اون نامه گفتم. شاید از اولم باید همین کار رو میکردم. الان هم عازم مشهد هستم. حلال بفرمایید. یاعلی. صدای قدمهایش را شمردم. به بالای پله ها که رسید زدم زیر گریه. نمیدانم چرا؟ نامه را برداشتم و باز کردم: بسم رب المهدی خانم صبوری باور کنید من آنچه شما فکر میکنید نیستم. شما اولین و آخرین کسی بودید که به او علاقه داشتم. نه بخاطر ظاهر، که بخاطر اندیشه و ایمان و قلب پاکتان. بله شهید تورجی زاده شما را به من معرفی کرد چون مدتی بود مادرم بحث ازدواج را مطرح میکردند و دوست داشتم شهدا کمکم کنند. خودم هم باورم نمیشد شهدا یک دختر کم سن و سال را معرفی کنند. گرچه میدانم شما از شناسنامه تان بزرگترید... نامه را بستم. آقاسید باید به من حق میداد. نمیخواستم با احساسات نوجوانی تصمیم بگیرم. از آن گذشته حتما خانواده ام قبول نمیکردند. چیزی که اومیخواست ناممکن بود. اما.... سید خوب بود، با ایمان بود، عفیف بود... من هنوز آماده نبودم.... از آن روز به بعد دیگر حتی اسمش راهم نیاوردم. نامه را هم لای قرآن جیبی ام گذاشتم. اما نتوانستم فراموشش کنم. سعی میکردم به یادش نباشم اما نمیشد... 🌸ادامه_دارد🌸 http://eitaa.com/joinchat/3308650501Cbeef028fd8